|
||
خانه - سیاست - اقتصاد- کتاب - زنان -صلح - رحمان هاتفی - فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه | ||
یکی از ما |
||
نویدنو:27/7/1385 |
||
یکی از ما - الناز ناطقيساعت از هشت و نیم شب گذشته. ردیف سوم کنار پنجره نشستهام و برگههای امضاء را که چند دقیقهای از کپی شدنشان نمیگذرد را لای پوشهای مرتب میکنم. از پسر جوان جلوی در اتوبوس خداحافظی میکند و مینشیند کنارم. روسریاش هزار رنگ دارد و چهرهاش یک رنگ؛ غم. با پیشانی ِ بلند و چشمهای ریز که رد نگاهشان را تا روی بیانیهی توی دستم میگیرم. دست دست میکنم تا با خیالی آسوده جملههایی را که بعد از «یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیضآمیز» آمده را بخواند و پیش خودم حدس میزنم که حالا به به کجا رسیده، به کدام جمله از کدام بند. انگار که فکر هم را خوب خوانده باشیم، وقتی آخرین کلمه را میخواند، سر میچرخانم به طرف صورتش و نگاهی که حالا مانده روی نگاه من. میپرسد: «میتوانم امضاء کنم؟» و اینطوری میشود که اولین امضاءیم را میگیرم وقتی که دو ربع ساعت بعد هر دو میخواهیم از اتوبوس پیاده شویم. در طول مسیر برایم از ازداواج اولش میگوید؛ در 19 سالگی و اینکه حالا بعد از 5 سال دوندهگی چطور توانسته از مردی شکاک و بدبین جدا شود. مردی که او را میزده و تحقیر میکرده. میگفت «تقاضای طلاق که دادم، تمام مهریهام را بخشیدم. قاضی حرفهای مرا باور نمیکرد و میخواست که بدبینی شوهرم را ثابت کنم و میگفت حتا اگر اینطور باشد وظیفهي زن مداراست و تمکین، باید بسازی، باید به حرف شوهرت گوش کنی و به خواستهاش عمل کنی اگر میگوید بیرون نرو یا حتا خانهی پدر و مادرت نرو. قاضی میگفت؛ مرد صاحب اختیار زن است». شاید قصهاش قصهای تکراری شده باشد اما هنوز تازهست. کافیست تا یک روز وقت بگذاری و توی دادگاه چرخی بزنی، گیرم که نتیجهها مختلف باشد: سوختن و ساختن، جنون، افسردهگی، خودکشی یا دیگرکشی. سارا اما تحمل نکرده بود. نمیخواست درس و دانشگاه را رها کند و مقاومت کرده بود. تمامی راهها را رفته بود و سر آخر شوهرش با گرفتن پول از خانوادهی او به طلاق دادنش راضی شده بود. سارا میگفت: «زنان زیادی هستند توی راهروهای دادگاه خانواده که به کمپین خواهند پیوست، زنانی که رنج دیدهاند، زنانی که نادیده گرفته شدهاند، زنانی که هنوز هم جزء داراییهای یک مرد محسوب میشوند، مردی که پدر، برادر و یا شوهر آنهاست. مردی که حتا قاضی پروندهی آنهاست.» سارا اولین کسی بود که برای او از «کمپین یک میلیون امضاء» میگفتم و تلاش جمعیمان برای تغییر قوانین. اولین کسی بود که با هم جزوهی حقوقی «تاثیر قوانین بر زندگی زنان» را ورق زدیم و یک یک بندهایش را مرور کردیم و شکی نیست که آخرین آنها نخواهد بود. سارا تنها یکی از آنها بود.
|
||
Free Web Counters & Statistics |