نهم
شهریور
سی و هشتمین سالگرد خاموشی صمد
بهرنگی

ناصر زرافشان: راز ماندگاری او مردمی بودن است
صمد بازگو کننده رنج ها و رویاهای مردم بود و از آنجا که مردم خود
ماندگارند، صمد نیز ماندگار شد.
"ناصر زرافشان" افزود: راز ماندگاری صمد بهرنگی رازی ساده است که با همه
سادگیاش، باور کردن آن و به ویژه کاربرد آن در عمل و زندگی اجتماعی برای
خیلی ها ساده نبوده است.
وی تصریح کرد: در طول تاریخ حکومتهای بسیاری آمده و رفتهاند، اما مردم
تداوم تاریخی دارند و از این رو آنان که نام و آثارشان با حکومتها پیوند
خورده باشد، خود نیز با زوال آن حکومتها زوال می یابند، اما آنان که نام
و آثارشان با مردم پیوند یافته باشد، ماندگارند.
مولف کتاب "سیری در فلسفه و فلسفه تاریخ" خاطرنشان کرد: صمد از مردم بود و
در میان مردم ماند و برای شناختن جامعه خود و تمایلات و نیازهای ضبط نشده و
نامفهوم مردم خود نیز دست به دامان "پوپر" و" هایدگر" نمیشد بلکه این
شناخت را از بطن زندگی خود مردم به دست می آورد و از این رو رابطه او با
آنان، رابطهای طبیعی و اثر گذار بود.
وی افزود: او در شرح حال خویش توضیح داده است: "وقتی دوره دانشسرا را تمام
کردم و برای شروع کار علمی آموزش به روستا برگشتم و به سرعت دریافتم که
باید همه آن سخنان بیهوده را که در دانشسرا در زمینه کار آموزشی، بدون توجه
به محیطی که باید در آن کار میکردیم از روی جزوههای آمریکایی ترجمه شده
است، دور بریزم و با توجه به محیطی که میخواستم در آن کارکنم و در نظر
گرفتن امکانات و نیازهای آن محیط راه و روش کار خود را بیابم".
مترجم کتاب "قمار جهانی" در ادامه گفت: چون صمد در جبهه مردم بود ناچار با
قدرت حاکم که در برابر مردم قرار داشت، رو در رو می شد و صمد جوهر و شجاعت
این رو در رویی را داشت. او به قدرت حاکم و نمایندگان آن "نه" گفت و با آن
به مبارزه برخاست ضمنا چون صاحب استعداد بود و قدرت خلاقه هنری بود، نیازی
نداشت با تکیه عصای حاکمیت خود را سرپا نگه دارد.
وی با بیان این مطلب که صمد نیازی نداشت که با ضرب و زور تبلیغاتی ضعف خود
را جبران کند، گفت: از این دیدگاه صمد به معنای واقعی کلمه، روشنفکر بود
زیرا رو در روی قدرت حاکم قرار داشت، گمان میکنم این ویژگی ذاتی روشنفکری
است که بدون آن هر اپراتور و عمله فکری را نمیتوان روشنفکر دانست.
وی با بیان این مطلب که نظام حاکم در هر جامعهای نگهبان وضع موجود و نظم
و قانون موجود است، افزود: عملکرد دستگاه قدرت حفظ وضع موجود و رسالت
روشنفکر باز کردن چشم اندازهای آینده در برابر جامعه است از این رو روشنفکر
ذاتا در برابر نظم مستقر قرار می گیرد و صمد به این معنا و از این گونه
روشنفکر بود.
این پژوهشگر افزود: بسیاری از این ملاحظات ممکن است برای همسالان من، برای
نسلی که با صمد آشنا بود مسائل بدیهیای باشند، اما گمان میکنم تکرار
آنها برای نسل جوان کنونی که زیر بمباران تبلیغاتی سرگیجه آور و نولیبرالی
و یاوه بافی پست مدرنیستی بوده است، ضروری باشد.
وی خاطرنشان کرد: مگر نه اینکه در هر جوامع در هر دورهای پر بار زایندگی
و تحول تاریخی آنها همین فضای انتقادی و همین برخورد بی تعارف عقاید، همین
مبارزه انتقادی متفکران و روشنفکران جامعه را از زیر یوغ و قیومیت سنتها
و قدرتهای مستقر گذشته آزاد ساخته و یکی از عناصر اصلی تحرک و پویایی و
خلاقیت بوده است که نشاء همه پیشرفت های بعدی آن جوامع به شمار می روند.
زرافشان یادآور شد: اطاعت کورکورانه از باورهای حزبی و قدرت های حاکم یا
رقصیدن به ساز آنها و برای جنایات آنها توجیه تراشیدن، و تحریف کردن تاریخ
و حقیقت در ازای اینکه قدرت حاکم جای کوچکی را هم در زیر سایه خود به این
قماش چاکران بدهد جز فرو بردن جامعه به اغمای فرهنگی، تاکنون چه اثری در
تاریخ به بار آورده است؟
وی افزود: نه اینان و نه آنهای دیگری که وجود خود را در پوشش بی اعتنایی به
امور سطحی و دنیوی پنهان میکنند و در لفافه اداهای عرفانی یا مثلا تحقیق
درباره طول لوله لول هنگ فلان شاعر عهد دقیانوس با نقاب از عرصه مبارزه
جاری اجتماعی مردم زمانه خود عقب نشینی و فرار میکنند. هیچ یک به معنای
درست کلمه روشنفکر نیستند و صمد از قماش این ها که در جامعه ما
اکثریتاند، نبود.
وی با بیان این مطلب که صمد در معنای زبان مردم و رنج ها و آمال آنها و در
معنای آینده و چشم اندازهای آن روشنفکر و روشنگر بود گفت: راز ماندگاری و
پیوند او با جامعه و تاثیرگذاری او بر جریان های فکری اجتماعی در همین جا
نهفته است: کار اینگونه روشنفکران سرمایه گذاری بلند مدت و اساسی است و
البته حاصل آن نیز در بلند مدت به دست میآید و پایدار است.
زرافشان ادامه داد: کسی که میخواهد برای فردا پیامی داشته باشد
نمیتواند چندان پایبند و اسیر این جا و اکنون زمان و مکان حاضر باشد
وی در پایان گفت: صمد عمر کوتاه خود را در این راه مایه گذارد و از این رو
ماندگار شد او در میان مردم و سرنوشت مبارزان جاری است.
فریبرز رییس دانا: او با صداقتی که در بیان داشت شکوفا شد
"صمد بهرنگی" مرد عمل بود، او معتقد بود در زندگی فراز و نشیب بسیاری
وجود دارد و انسان باید سربلند این میدان باشد.
"فریبرز رئیس دانا"، ضمن بیان این مطلب افزود: در طول تاریخ معاصر ایران,
شماری از چهرههای ادبی و فعالان اجتماعی، هنری و ورزشی ماندگار شدند که
من محققان را به بازخوانی و بررسی اسناد مربوط دعوت میکنم چرا که این
افراد پشتوانه فرهنگی و تاریخی ما هستند.
وی با بیان این مطلب که این افراد برای خوشبختی و بهروزی مردم زحمات بسیاری
کشیدند و چه بسا بسیاری از این افراد گمنام ماندند و گاه حتی به انتقاد از
مردم برخواستند، تصریح کرد: در حوزه ادبیات میتوان به فرخی یزدی و
ابوالقاسم لاهوتی- که البته اشتباهات سیاسی نیز داشت- صادق چوبک- که با
نقدهای گزندهای مسایل اجتماعی و فرهنگی دوران خودش را بازگو کرده است- و
صادق هدایت اشاره کرد که در "رجالهها" به نقد جامعهای که از آن رنج
میبرد پرداخت.
وی افزود: در کنار این چهرهها, شاملو در اوج قله ادبیات نشسته است و
شعرهایش در دفاع از مبارزان, آزادی خواه است و این مسایل در شعر اخوان و
فروغ نیز- که هر یک از سرآمدان دوران خود بودند-, نیز انعکاس یافته است.
رییس دانا ادامه داد: صمد بهرنگی با آثارش که ریشه در منبع عظیم اجتماعی
دارد، بر آن است تا جامعه را به سمت آگاهی و مبارزه طبقاتی فرا بخواند.
وی با اشاره به کتابی که صمد بهرنگی درباره آموزش و پرورش نگاشته است،
گفت: صمد در آثار این کتاب به مسایل اجتماعی و شیوه آموزش و پرورش و
مسایل تربیتی پرداخته است؛ چیزی که "پائولو فریرر" متخصص آموزش رادیکال
سوسیالیست به آن رسیده است.
این نویسنده با بیان این مطلب که صمد مرد عمل بود، گفت: صمد مثل بسیاری
دیگر از روشنفکران که مرگ را در مرداب به یاد میآورند و یا از شمع مرده
یاد میکردند نه در پی مرداب بود و نه آن قدر به دوران طلایی بها میداد
که امروز را فراموش کند؛ او معتقد بود که در زندگی فراز و نشیبهای بسیاری
وجود دارد و انسان باید سربلند نهایی این میدان باشد.
رئیس دانا در پایان گفت: صمد همواره در میان مردم حضور داشت، هم تجربه
کار فرهنگی و هم کار سیاسی را داشت و او با صداقتی که در بیان مسایل داشت
شکوفا شد، اما مرگ زود هنگام به او امان نداد, در هر حال خوشحالم که
یادگارهای او راه خود را پیش گرفتند و در مدارهایی حرکت میکنند که آینده
درخشانی پیش روی آنها میگشاید.
گفتههايي از آل احمد، ساعدي، شاملو، م. آزاد، براهني،
پرويز، رحماندوست و...در مورد صمد بهرنگی
نهم
شهريورماه سيوهشتمين سالروز
درگذشت
صمد
بهرنگي
است.
به گزارش
خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران
(ايسنا)،
جلال آل احمد
كه
صمد بهرنگي را برادر كوچكترش ميخواند،
او را
زبان روستاي آذربايجان و وجدان بيدار يك فرهنگ تبعيدي به شمار ميآورد.
وي گفته است:
صمد را با«كندوكاو در مسائل تربيتي»
شناختم. يعني نالهي همدردش را شنيدم. راستش از شما چه پنهان، خيلي هم
خوشحال شدم.
اين
كه ببيني يكي ديگر از آنسر آذربايجان دارد همان پرتوپلاها را ميگويد،
دست
كم
براي يك روز هم شده، باورت ميشود كه پس زياد هم پرتوپلا نبوده!... و
آنوقت
دنبالش كردم. در قصههاش. و ديدم كه او وجدان بيدار يك فرهنگ تبعيدي است.
آلاحمد در
مطلبي با عنوان «صمد و افسانهي عوام»،
او را
نويسندهاي معرفي ميكند كه يكتنه اداي دين به زبان مادرياش را تعهد
ميكرد
و با
تاسف ميگويد: حالا من چه كنم؟ چگونه باور كنم كه صمد مرده است؟ و مگر چند
تا
صمد
بهرنگي داريم؟
همچنين
احمد شاملو
او را
«چهرهي
حيرتانگيز تعهد» نام ميبرد و ادامه ميدهد: تعهدي كه به حق ميبايد با
مضاعف غول
توصيف
شود؛ چراكه هيچچيز در هيچ دوره و زمانهاي همچون «تعهد روشنفكران و
هنرمندان
جامعه» خوفانگيز و آسايش برهمزن و خانه خرابكن كژيها و كاستيها نيست.
فقدان
او
خلايي جبرانناپذير براي ما به وجود ميآورد
م.
آزاد
هم در
مطلبي با عنوان
«اين
كار بزرگ هنوز بلاتكليف مانده»، بهرنگي را نويسندهاي ميداند كه از
تجربههايش مينوشته و لحن تلخ و تند و گزنده نوشتههايش از درد حكايت
داشته است.
«او
هرگز نميخواست با انتقادهايش آدمي «شجاع» شناخته شود و از اين روشنفكرهاي
غرغرو
نبود كه در «مطلقها» غرقهاند. شرايط و امكانات را ميشناخت و در همان
محدوده عمل ميكرد. مثلا وقتي از كتابهاي درسي انتقاد ميكرد، انتقادش كلي
و «فاضلانه»
و طبق اصول تعليم و تربيت و اين حرفها نبود. ميكوشيد مشكل خودش را كه
معلم
روستا بود، بازگو كند. حرفش اين بود كه كتابهاي درسي ما، براي بچههاي
شهري
نوشته
شده و به درد بچههاي روستايي نميخورد؛ هرچند كه به مضمون و محتواي همان
كتابهاي درسي هم انتقاد داشت.
رضا
براهني
نيز
همزمان با چاپ
آثار
بهرنگي به زبان تركي در تركيه در نوشتاري با عنوان «اسطورهي صمد و موضوع
زبان»
ميگويد: به اين زودي صمد تبديل به اسطورهي مليت ستمديدهي خود شده
است.صمد
بهرنگي اين واقعيتگراترين قصهگوي زمانهي ما، بيترديد، پرشوروحالترين
«افسانهي
محبت»
روزگار ما نيز هست. ساختهايي كه او از مجموعهي نغز و دلاويز ولي قدغن و
قرق
فرهنگ
بومي خود، يعني فرهنگ مليت ستمديدهي آذربايجان استخراج كرده و به جهان
عرضه
داشته
است، آنچنان پربنياد، خيالانگيز و درعين سادگي شكوهمند است كه به جرات
ميتوان گفت صمد به ساخت عمقي و دروني آمال و آرزوهاي انسانها دست يافته
است. صمد
به
راستي جهانيترين قصهگوي ماست. «ماهي سياه كوچولو» به عنوان
شناختهشدهترين
اثر
ادبي براي نوجوانان، بازتابدهندهي راههاي رفته و رفتارهاي يك نسل است؛
نسلي
كه
جان بر سر آرمانهاي خود نهاد. «ماهي سياه» وضع موجود را نميپذيرد.
غلامحسين ساعدي
شاهكار صمد
بهرنگي را زندگياش ميدانست و ميگفت: او تمام مدت در حال ياد گرفتن و ياد
دادن
بود.
در نقد بيرحمانه قضاوت ميكرد. فحش نميداد. مسخره نميكرد و فقط نشان
ميداد
كه
چقدر اهمالكاري شده است.
اما
محسن پرويز
در
اينباره
معتقد
است: داستانهاي صمد خيلي نميتوانست ارتباط درستي با مخاطبان خودش برقرار
كند و
گمان ميكنم براي نوجوانان امروز ما هم حرف نوي نداشته باشد. صمد اهل ذوق
بوده
و در اهل ذوق بودنش هم شكي نيست؛ ولي او داستاننويس بالفطره نبوده و آثارش
هم
از
كيفيت هنري خيلي بالايي برخوردار نيست. در برخي از داستانهاي صمد،
بهنوعي، سعي
و
تلاش براي نمادسازي ديده ميشود و اين كه او سعي داشته است حرف پنهاني را
برساند.
شايد
بيشترين چيزي كه او را رواداشته است تا بنويسد، بيان مقاصد سياسي و
ديدگاههاي اجتماعي بوده است.
اين در حالي
است كه
مصطفي
رحماندوست
درباره صمد بهرنگي گفته است: كار بهرنگي به نسبت روزگار خودش
كاملا
تكنيكال بود. صمد بهرنگي در آن روزگاري كه گرايش به آثار غيررئاليستي زياد
بود و
نويسندهها بيشتر سعي ميكردند پوشيده حرف بزنند و از تمثيل استفاده كنند،
حركت
بزرگي ايجاد كرد؛ مبني بر اينكه ضمن نوشتن اينگونه داستانها، به آثار
رئاليستي هم پرداخت و انسانها را شخصيتهاي داستانهاي خودش قرار دارد.
وي همچنين بر
اين اعتقاد است كه صمد بهرنگي شايد
جزو
معدود كساني بود كه در آن روزگار، نوعي از تفكر را در قصههايش ميآورد؛
يعني
ميخواست حرفي غير از يك پيام كليشهيي معمولي بگويد و اين امر موجب ميشد
خوانندهايي كه اهل كتاب بودند ـ اگرچه در آن روزگار اهل كتاب هم كمتر بود
ـ احساس
كند
كه يك اثر تازه ميخواند.
حسن
ميرعابديني
هم با
توجه به
شرايط
اجتماعي دورهي زندگي بهرنگي نوشته است: شرايط اجتماعي - فرهنگي شكلگيري
صمد
بهعنوان نويسندهاي برخاسته از ميان فرودستان و مطرودان كه ناگزير است به
زبان
غير
از زبان مادرياش بنويسد، ادبيات بهرنگي را به «ادبيات اقليت» تبديل
ميكند؛
ادبياتي كه «يك اقليت در دل زبان اكثريت ميسازد ...، نقش و كاركرد يك
گزارهي
گروهي فعال و حتا انقلابي مييابد».
ميرعابديني
او را شناختهشدهترين نويسندهي
ادبيات كودك و نوجوان، گردآورندهي فرهنگ مردم، منتقد اجتماعي و مترجم
ميداند.
به گزارش
ايسنا، صمد بهرنگي نويسندگي را با
نوشتن
قطعات طنزآميز شروع كرد. از سال 40 - 1336 نوشتههاي فكاهياش در
روزنامههاي توفيق (چاپ تهران) و مهد آزادي (چاپ تبريز) منتشر ميشد، اما
نخستين
كتابش
- «پارهپاره» - (1342) با نام مستعار ص. قارا نقوش انتشار يافت، كه
مجموعهاي از شعرهاي شاعران تركزبان است. او نامهاي مستعار ديگري هم
داشت؛ از
جمله
داريوش نواب مرغي، چنگيز مرآتي، بابك، افشين پرويزي و باتميش.
صمد
بهرنگي متولد تيرماه 1320 در تبريز بود كه
نهم
شهريورماه سال 1347 در اثر غرقشدگي در رودخانهي ارس در سن 29 سالگي -
بهطرز
نامشخصي - درگذشت.
در حال
حاضر، «افسانههاي آذربايجان» (متن
اصلي)، «برادرم صمد بهرنگي» و چاپ سوم «پارهپاره» در دست انتشارند.
آثار او
را ميتوان به بخشهاي مختلفي ازجمله
قصهها، آثار تربيتي و اجتماعي، فرهنگ عاميانه و شعر و ترجمهها تقسيم كرد.
از اين
ميان،
«ماهي سياه كوچولو» با تصويرگريهاي فرشيد مثقالي در سال 1969برندهي
جايزهي
نمايشگاه بولون ايتاليا و جايزهي بيينال براتيسلاواي چكسلواكي شده است.
پينوشت:
در نگارش اين مطلب از كتاب ماه كودك
و
نوجوان (سال ششم، شمارهي 12) و «يادمان صمد بهرنگي» بهكوشش
علياشرف
درويشيان
هم
استفاده شده است
بمناسبت سالگرد مرگ صمد بهرنگی
از: مريم
آموسا
"مرگ
خيلي آسان مي تواند الان به سراغ من بيايد ،اما من تا
مي
توانم زندگي كنم نبايد به پيشواز مرگ بروم، البته اگر يك وقتي ناچار با مرگ
روبرو
شدم -كه مي شوم- مهم نيست ،مهم اين است كه زندگي يا مرگ من چه اثري در
زندگي
ديگران داشته باشد" ( ماهي سياه كوچولو
).
به گزارش
خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا ، "صمد بهرنگي" در دوم تير ماه 1318
در
محله چرنداب تبريز ، كوچه اسكويي در خانواده اي كه فقر در خانه شان چمبره
زده
بود ،
متولد شد ؛ او كه از همان كودكي با فقر زاده شده بود ، روحش با فقر عجين شد
و
تا
آخر عمر نيز به مردم طبقه اي كه از آن برخاسته بود، پشت نكرد. سال 1325 نام
او
را در
مدرسه 21 آذر نوشتند ، سال هاي مدرسه مي گذشت و روح "صمد" از رنجي كه مردم
طبقه
اش مي كشيدند ، رنج مي برد و همين مساله براي او دردسرهايي نيز در پي داشت
،
سال
1331 به دبيرستان "تربيت" تبريز راه يافت ، اما دست از بحث هاي داغ پيرامون
مسائل
روز بر نمي داشت ، به طوري كه همين امر مادرش و پدرش را واداشت كه به شكل
جدي
به او
تذكر بدهند و او را از راهي كه برگزيده بود ، بازدارند. سال 1334 به
دانشسراي
مقدماتي راه يافت و يك سال بعد ، سال 1335 ، روزنامه فكاهي "خنده" را با
همكاري "بهروز
دهقاني" منتشر كرد ؛ او سال 1336 با پايان تحصيل در دانشسرا براي تدريس
عازم
روستاهاي اطراف تبريز كه مهقان ، يكي از آنها بود ، رفت تا به هدف ديرينه
اش كه
آگاهي
مردم طبقه پايين دست بود ، تحقق بخشد. او مبارزه را در آگاهي يافته بود ،
چرا
كه
اعتقاد داشت ، اولين دشمن ما ناداني ماست ، تنها علم است كه مي تواند ، افق
ديدگاه ها را گسترش داده ، آن ها را از قيد تعصب هاي خشك نجات دهد و يك
جهان بيني
عميق
مطابق واقعيت به آن ها عرضه كند.
"صمد
بهرنگي" در سال 1339 در رشته زبان
انگليسي در دانشگاه تبريز قبول شد و همزمان با تدريس ، از دانستن و آگاهي
دست فرو
نشست
؛ اما ديري نگذشت كه اخطار پشت اخطار از سوي اداره فرهنگ به خاطر همين
موضوع
به
سوي او گسيل شد.
"صمد"
در سال 1340 ،"قصه تلخون" كه برداشتي از افسانه هاي
محلي
آذربايجان است را با امضا "ص. قارانقوش" نوشت . او از همان ابتدا با توجه
به
اين
كه نويسنده عصر اختناق بود ، همانند پدران ديگرش از زباني نمادين و از
افسانه
ها
سود جست ؛ چرا كه در آن دوران نوشتن كار دشواري بود ؛ اگر چه به ظاهر "صمد"
از
همان
آغاز نوشتن را براي كودكان آغاز كرد ، اما مخاطب واقعي او همه آدم ها
درتمام
قرون
و اعصار هستند، بالاخره سال 1341 "صمد" از دانشگاه فارغ التحصيل شد و
همزمان
از
دبيرستاني كه در آن مشغول تدريس بود ، اخراج و به دبستاني دور دست انتقال
داده
شد.
در
سال 1342 ،"صمد" ، كتاب "پاره پاره" و ترجمه "خرابكار" نوشته "مظفر
ايزگو" و چند نويسنده ترك و " كلاغ سياهه" و هم زمان با آن قصه "الدوز و
كلاغ ها" و
" كند
و كاو در مسائل تربيتي ايران" را نوشت ؛ "صمد" در همين سال حاصل سال ها
تحقيق
و
تجربه اش در زمينه زبان آذري را با نام "پايان الفباي آذري براي مدارس
آذربايجان" نوشت ، اما به اين كتاب با توجه به شرايطي كه وجود داشت و نگره
هاي
حكومت
نسبت به زبان تركي كه مي توانست به گونه اي ريشه هاي وحدت را در ميان آذري
زبان
ها پر رنگ كند ، اجازه انتشار داده نشد و اين اثر زير تيغ تيز سانسور
رفت.
"صمد"
در سال 1343 به خاطر انتشار كتاب "پاره پاره" تحت تعقيب قرار گرفت و
حكم
تعليق از تدريس به مدت 6 ماه صادر شد ، اما ديري نگذشت كه از سوي دادگاه
تبرئه
شد.
او در همان سال كتاب " انشاء ساده" را نوشت و هم زمان ، در سال 1343
مقالاتش را
در
روزنامه "مهد آزادي" منتشر كرد.
امضاء
"صمد" در مقالاتي كه در اين دوره نوشته
،
متعدد است ، ولي محتوا و دريافت كلي نشان دهنده راهي است كه او در پيش
گرفته بود
؛
آنها در عين حال در يك فصل مشترك نيز به هم پيوند مي خورند ، يعني غليان
و فروش
محتواي آن ها از زندگي مردم ساده و عامي كه در پايين ترين طبقه جامعه جا مي
گيرند ؛
"صمد"
بعدها نيز در تمامي نوشته هايش چه در قصه و چه در تحليل و بررسي و چه در
ترجمه
، همين محتوا را دنبال كرد و با الهام از مردم براي مردم نوشت.
بهرنگي ،
در
سال 1345 نيز جلد دوم "بولما جالار و قوشما جالار" و " الدوز و كلاغ ها" را
نوشت
و به
فاصله سال هاي 47 و 1346 ،كتاب هاي " كچل كفتر باز"، "افسانه محبت" و "پسرك
لبو
فروش" و "يك هلو، هزار هلو"،" 24 ساعت در خواب و بيداري" و " كور اوغلو و
كچل
حمزه"
را منتشر كرد.
بالاخره"صمد"،" ماهي سياه كوچولو" را سال 1347 منتشر كرد و
خود
نيز ساكت ننشست ؛ او به ارس رفت تا به "ماهي سياه كوچولو" بپيوندد ؛ " صمد
بهرنگي و " انديشههاي او همچون سيلي شد كه در سراسر ايران پيچيد تا ماهي
كوچولوهاي ديگر اسير نشوند.
----------------------------------------
محمود دولت آبادي:" صمد " نقش
بسزايي در كتابخوان كردن كودكان داشت
"صمد"
كمك بسيار زيادي به كودكان ايراني كرد تا به كتابخواني روي بياورند و
همين
موجب ارتباط ميان نسلهاي مختلف شده است.
"محمود
دولتآبادي" در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا در خصوص
راز
ماندگاري "صمد بهرنگي" گفت: من به اين اصطلاحات ماندگاري و جاودانگي
اعتقاد
ندارم، چون دنيا بزرگتر از آن است كه خودمان را مقيد به اين اصطلاحات
بدانيم .
وي
تصريح كرد : آنچه كه از "صمد بهرنگي" براي من اهميت داشت در مقالهاي
نوشته
و
منتشر كردهام. "صمد" كمك بسيار زيادي به كودكان و نوجوانان ايراني كرد تا
به
كتابخواني روي بياورند و همين موجب ارتباط نسلهاي مختلف با هم شد
.
خالق
رمان
"كليدر" با بيان اينكه "صمد" قدر ارزشها را ميدانست، افزود : بسياري از
افراد
و منتقدان از آثار "صمد بهرنگي" بهرههاي سياسي گرفتهاند، البته من
مخالف
اين
موضوع نيستم و اميدوارم آثار "صمد بهرنگي" بتواند ميان مسوولان آموزش و
پرورش و
كودكان و نوجوانان پل بزند
.
دولتآبادي اظهارداشت: "صمد بهرنگي" در تمام
آثارش
به كودكان و نوجوانان در تمام سطوح توجه داشت. فكر نميكنم او بيش از
روشنفكران ديگر به اين موضوع بها داده باشد
.
-------------------------
محمد محمد علي: "صمد بهرنگي" از سرآمدان
ادبيات و مبارزه سياسي بود
"صمد
بهرنگي" به همراه "خسرو گل سرخي" و "دانشيان" از سرآمدان ادبيات و مبارزه
سياسي
بودند كه نوشته هاي آنها سال هاي پيش از انقلاب 57 , نقش بسزايي در تهييج
مردم
و نوجوانان داشت
.
"محمد
محمد علي" در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگ و
انديشه ايلنا گفت: راز ماندگاري "صمد" در ساده زيستي و برخورد بي غل و غش
او با
ادبيات بود. يكي ديگر از مواردي كه موجب اقبال در دوران خودش شد , دو قطبي
بودن
جهان
بود .
وي
تصريح كرد : "صمد بهرنگي"، يكي از كشفهاي "جلال آل احمد" بود
كه از
در مخالفت با رژيم طاغوت درآمدند
.
نويسنده رمان "مشي و مشيانه" با بيان
اينكه
بهترين اثر "صمد بهرنگي"، "ماهي سياه كوچولو" است، افزود : "ماهي سياه
كوچولو" تاكنون بارها به زبانهاي ديگر ترجمه شده است و اولين بار نيز به
زبان
ايتاليايي ترجمه شد
.
محمد
علي خاطرنشان كرد: داستان "ماهي سياه كوچولو" سمت و
سوي
سياهي دارد كه قابليت نزديك شدن به ادبيات را داشت. البته از آثار ديگر او
ميتوان به كتاب
"كند
وكاوي در مسائل تربيتي" اشاره كرد كه در آن دوران بسيار قابل
توجه
بود , اما بعدها ديديم كه اين كتاب نكات چندان مهمي در برنداشت
.
وي
يادآور شد: مرگ "صمد" در دورهاي كه ايران نياز به چند چهره قهرمان و
مبارزاتي
داشت, اتفاق افتاد. "صمد بهرنگي" , "خسرو گل سرخي" و "دانشيان" از
سرآمدان ادبيات
و
مبارزه سياسي بودند كه نوشته هاي آنها تا سال هاي پيش از انقلاب 57 هنوز
نقش
بسيار
مهمي در تهييج مردم و جوانان داشت
.
محمد
علي با بيان اينكه "صمد بهرنگي"
نبض
پرتپش جامعه خود بود، گفت : از آنجا كه جهان دو قطبي بود و "صمد" در قطب چپ
و
كج
روييهاي زمانه خودش واكنش اعتراض نشان مي داد و همواره خود را متعهد نسبت
به
مسائل
ميدانست.
وي
خاطرنشان كرد: "صمد" براي خود و جامعه الزاماتي داشت كه
همه
را يك به يك به انجام رساند, از اين رو او پوستر بسيار زيبايي از دوره اي
خاص
از
مبارزات اجتماعي اديبان كشور ماست
.
---------------------------------
سيمين بهبهاني: "صمد" حقيقت را گفت
"صمد"
تملق كسي را نگفت, حقيقت را بيان كرد و بي شك مردم نيز كلام حق را دوست
دارند.
"سيمين
بهبهاني" در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا
گفت: راز ماندگاري "صمد بهرنگي" در صداقت اوست, او آنچه را كه
ميگفت در
كمال
صداقت و سادگي بود
.
وي
تصريح كرد: "صمد بهرنگي" براي كودكاني كه در
روستاهاي آذربايجان به سر ميبرند و آموختن زبان فارسي براي آنها دشوار
بود , زحمت
بسياري كشيد و معتقد بود كه در مدرسههاي آذربايجان بايد دو زبان فارسي و
تركي به
صورت
همزمان تدريس شود و كودكان آذري زبان بايد از همان كودكي زبان فارسي و تركي
را
به
موازات هم ياد بگيرند
.
بهبهاني با بيان اينكه "صمد" قلم بسيار خوبي داشت،
افزود
: "صمد" آثارش را با زبان بسيار شيوا و شيرين نوشته است، بي شك آثار او
ماندگار خواهند شد
.
وي در
پايان گفت: "صمد" خيلي زود از ميان ما رفت و اگر در
رود
ارس غرق نميشد , بي شك بيش از اين در عرصه فرهنگ ايران تاثيرگذار ميبود
,
تاسف من براي كساني است كه به هر طريقي "صمد" را فراموش كردهاند
.
بهبهاني
خاطر
نشان كرد: "صمد" تملق كسي را نگفت و حقيقت را بيان كرد و بي شك مردم نيز
كلام
حق را دوست دارند
.
منبع:
خبرگزاری ایلنا- ایسنا
بازگشت به صفحه نخست
|