سرنوشت حزبالله
عباس عبدي
پس از آن كه در ابتداي جنگ اخير لبنان صحبتهاي من درباره
خطاي استراتژيك حزبالله در حمله و اسير گرفتن سربازان اسراييلي منتشر شد و
روند تحولات نظامي بطور نسبي به سود حزبالله جريان يافت، عدهاي از دوستان
معتقد بودند كه آن ارزيابي از سوي من، قدري زود هنگام بوده است، اما در
همان مصاحبه هم اعلام كردم كه ارزيابي موجود از خطاي حزبالله مستقل از
نتايج نظامي جنگ اخير است، و جنگ واقعي براي حزبالله پس از پايان اين جنگ
آغاز خواهد شد. اكنون بيش از دو هفته از آتشبس لبنان ميگذرد و مصاحبه
اخير سيدحسن نصرالله صحت آن تحليل را روشن كرده است. البته اين بدان معنا
نيست كه اسراييل پيروز جنگ بوده، زيرا اسراييل پس از آغاز جنگ اهدافي را
اعلام كرد كه طبعاً نرسيدن به آن اهداف شكست تلقي ميشود، همچنان كه اين
جمله نصرالله نيز كه: اگر ميدانستيم چنين نتايجي بر اسارت دو سرباز مترتب
ميشود اين كار را نميكرديم، چيزي جز پذيرش شكست نسبت به تحقق اهداف اوليه
حزبالله تفسير نميشود. بنابراين ميتوان گفت كه هر دو طرف جنگ در رسيدن
به منويات اصلي خود شكستخورده محسوب ميشوند، همان طور كه در جنگ ايران و
عراق نيز شاهد چنين وضعي بوديم؛ عراق قطعاً شكست خورده جنگ بود، اما ايران
هم پس از شروع جنگ چون اهداف بلندي را در تقابل با عراق مطرح كرد و به آنها
نرسيد، جناح پيروز محسوب نميشود، اما اگر اهداف خود را فقط به اخراج عراق
محدود ميكرد، طبعاً پيروز محسوب ميشد.
عدم موفقيت حزبالله از جهتي ديگر هم آشكار است. نصرالله معمولاً در
اظهارات خود، كلامي منطقي و معقول و غيرمتناقض را بكار ميبرد، اما در
مصاحبه اخير از يك سو تأكيد ميكند كه اگر يك درصد هم احتمال چنين واكنشي
را ميداديم، چنان اقدامي را مرتكب نميشديم، از سوي ديگر مدعي است كه
اسراييل در صدد حمله به حزبالله در آينده نزديكي بوده كه اگر آن واقعه در
زمان موردنظر اسراييل رخ ميداد خسارات حزبالله بيشتر بود. بديهي است كه
اين دو ديدگاه با يكديگر متعارض است و طبعاً هر كدام براي نوعي از توجيه
اتفاقات رخ داده است و تناقض در سخن حكايت از نامطلوب بودن وضعيت جاري است.
در هر حال گزاره اول سيدحسن نصرالله پذيرفته خواهد شد، اما اين گزاره تبعات
خاص خود را دارد كه من قبلاً در گفتگوي خود با تلويزيون هما آن را توضيح
دادهام، بدين معنا كه اظهار عدم پيشبيني (آن هم حتي به احتمال يك درصد)
حمله اسراييل (خصوصاً پس از وقايع غزه) از سوي حزبالله، ممكن است به لحاظ
روحي و رواني و حتي اخلاقي تسكيندهنده آلام موجود مردم لبنان باشد، ولي
بلافاصله اين سوال را از سوي گروههاي ديگر مطرح ميكند كه در اين صورت
حزبالله صلاحيت سياسي لازم را براي در اختيار داشتن سلاح ندارد، و دليلي
ندارد كه ادامه وضع موجود و در اختيار داشتن سلاح از سوي حزبالله مجدداً
به بحران مشابه ختم نشود. ديگران خواهند گفت كه اين اظهارنظر سيدحسن
نصرالله اگرچه شجاعانه و مسئولانه است، اما مستلزم پذيرش تبعات آن كه خلع
سلاح است نيز هست.
حتي اگر حزبالله خلع سلاح هم نشود، به دليل آمدن به شمال رودخانه ليطاني،
عملاً از رودررويي با اسراييل منع شده است و حفظ سلاح در منطقه بقاع براي
مبارزه با اسراييل كارآيي ندارد و فقط هزينه نگهداري را به آنان تحميل
ميكند، مگر آن كه آنان قصد استفاده از اين سلاحها را در مسايل داخلي
لبنان داشته باشند كه با توجه به پيشينه سياسي حزبالله بعيد است كه چنين
اتفاق خطرناكي رخ دهد.
آيا آنچه كه گفته شد به معناي نابودي حزبالله است. مسلماً خير. حتي لزوماً
به معناي تضعيف حزبالله هم نيست، بلكه نقش منطقهاي حزبالله بصورت يك
نيروي مستقل زايل ميشود و حزبالله از اين پس تنها ميتواند در عرصه داخلي
لبنان فعال باشد، و نقش منطقهاي آن هم عمدتاً از خلال لبنان و حكومت آن
خواهد بود كه موضوع بسيار مهمي در منطقه تلقي نخواهد شد. بنابراين جنگ اخير
مقدمهاي است براي محدود شدن حزبالله به مسايل داخلي لبنان كه نكتهاي
مثبت براي اسراييل است.
اما در كنار آنچه گفته شد، اسراييل هم با خسارتهاي مهمي در اين جنگ مواجه
شده است كه خسارات مادي و انساني بخشي از آنهاست، اما نفس توقف اسراييل در
برابر حزبالله منجر به قوام مقاومت در ميان فلسطينيها و حمايت بيشتر
افكار عمومي جهان عرب از آن خواهد شد و موضع روحي رواني اسراييل را نيز در
برابر مقاومت تضعيف خواهد كرد. كه پرداختن به اين موضوع مجال ديگري را
ميطلبد
نقا از : ادوار نیوز
|