نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-10-27

نویدنو  05/08/1396 

 

یاغی واقعی کدام کشورست؟ (بخش ۱و 2)

نوشته: راب گولند - برگردان: آمادور نویدی

 

« کشور یاغی » واقعی کدام ست؟ (بخش ۱)

 

احتمالاً ملاحظه کرده اید که چگونه بولتن های خبری استرالیا (و رسانه های جهان سرمایه داری) بطور یک‌نواخت جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) را «کشور یاغی » می‌خوانند. البته، ابتدا یانکی ها این اصطلاح زشت را بکار بردند، اما تمام متحدان و دست نشاندگان همه‌فن‌حریف آمریکا بسرعت هم‌گام شدند. در استرالیا، حتی کانال تلویزیونی دولتی (ای بی سی) هم از این اصطلاح استفاده می‌کند. اما انسان باید از خود بپرسد: چرا؟

 

کره شمالی به هیچ کشوری حمله نکرده است، هیچ کودتایی را علیه دولت‌های منتخب دمکراتیک سازمان‌دهی نکرده است، بارها در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، محاصره اقتصادی بر کشور دیگری را تحمیل ننموده است، با پهباد (هواپیمای بدون سرنشین) عملیات تروریستی و ترور انجام نداده است، و هیچ گروه تروریستی را مسلح و حمایت مالی ننموده که شهروندان عادی را بکشد و دولت‌های کشورهای دیگر را که از او اطاعت نمی‌کنند، بی‌ثبات سازد.

 

به عبارت دیگر، آمریکا همه این جنایات را مرتکب شده است – و هنوز هم بیش‌تر جنایت می‌کند. حال دقیقاً بنظر شما کدام‌یک یاغی واقعی ست؟

 

در سال ۱۹۱۶،  نماینده بزرگ صلح جهانی و روابط متمدن بین آمریکا و کشورها، وودرو ویلسون به تفنگ‌داران آمریکایی دستور حمله به جمهوری دومینیکن را داد، و آن کشور را برای شش سال آینده اشغال نمودند. با این حال، واقعاً پس از جنگ جهانی دوم بود که تلاش های آمریکا جهت جلوگیری از انتخاب دولت‌های چپ‌گرا یا «تغییر رژیم» (رژیم چنج) به نفع شرکت‌های بزرگ (کورپورات ها) و سرمایه گذاری‌های آمریکا سرعت گرفت.

 

این تلاش ها با سازمان‌دهی آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا و تأمین مالی عملیات تروریستی در اروپای غربی پس از جنگ شروع شد تا از پیروزی احتمالی جنبش مقاومت ضدفاشیستی به رهبری کمونیستی جلوگیری نماید. در همان‌حال، آمریکا در یونان جهت جلوگیری از پیروزی چپ‌گرایان در جنگ داخلی یونان جانشین بریتانیا شد. (قبل از جنگ جهانی دوم، بریتانیا با افتخار طرح‌ها و دسیسه ها را علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی رهبری می‌کرد، اما تغییر در تعادل نیروها در درون امپریالیسم منجر به آن شد که جنگ نقش رهبری را پس از جنگ به آمریکا واگذار کند).

 

پس از پیروزی سُرخ های چینی در سال ۱۹۴۹، آمریکا بقایای ارتش «ملی‌گرا» (ناسیونالیست) ضدکمونیست چیان‌کای شیک را به تایوان - شمال تایلند انتقال داد تا بتواند شروع به «آزادی» چین کند. با این‌حال، آن‌ها ثابت نمودند که بجز آن‌که در تجارت سود آور موادمخدر درگیر شوند، کم‌ترین علاقه ای به جنگ با ارتش سُرخ چین نداشتند.

 

در همان‌سال، آمریکا با موفقیت کودتایی را در سوریه مهندسی کرد و نیروی تهاجمی ضدانقلابی به آلبانی فرستاد. این طرح آخری توسط شوروی (و از این‌رو مقامات آلبانی)، جلوتر و بطور کامل توسط مأمور شوروی کیم فیلبی افشاء شد و نیروی تهاجمی به‌سرعت برچیده شد. با این وجود، آمریکا هم‌چنان بطور فعال تا سال‌های ۱۹۵۰ تلاش نمود که با خراب‌کاری، دولت کمونیستی آلبانی را سرنگون سازد.

 

آمریکا از سال ۱۹۵۱ تا سال ۱۹۵۶- با کمک بریتانیا -  بدون موفقیت تلاش نمود تا یک کودتای ضدکمونیستی را در تبت انجام دهد و دالای لاما را به عنوان رهبر رسمی یک دولت ضدچینی حامی امپریالیست بر سر قدرت بنشاند.

 

با این‌حال، آمریکا در سال ۱۹۵۳، موفق به سازمان‌دهی  کودتایی در ایران شد و دولت ملی نخست وزیر محمد مصدق را سرنگون کرد، که بدنبال معطوف کردن حداقل مقداری از سود شرکت نفتی آنگلو ایرانی (ای آی اُ سی، حال بی پی – برتیش پترولیوم) به خود ایران، و محدود کردن فعالیت‌های شرکت بود.

 

اگرچه مقامات اطلاعاتی بریتانیایی نقش اساسی در شروع و طرح ریزی کودتا بازی کردند، و شرکت نفت آنگلو ایرانی ۲۵ هزار دلار جهت رشوه به مقامات ایرانی هزینه کرد، اما در اوت ۲۰۱۳،  آژانس اطلاعاتی آمریکا (سی آی ا- سیا) تصدیق کرد که مسئول هر دو طرح و اجرای کودتا، ازجمله رشوه به سیاست‌مداران ایرانی و مقامات بلند پایه امنیت و ارتش، هم‌چنین ارائه تبلیغات حامی کودتا بوده است. سیا اعتراف کرده است که  کودتا «تحت نظارت سیا» و «بعنوان اقدامی از طرف سیاست خارجی آمریکا، در بالاترین سطوح دولت طرح و تصویب» شد.

 

سال بعد، رئیس جمهور آمریکا آیزنهاور، به نمایندگی از طرف شرکت آمریکایی میوه (یو اف سی)، که از یک انحصار بالقوه در این کشور لذت برده بود، کودتایی را در گواتمالا به‌راه انداخت. درگیری شرکت آمریکایی (یو اف سی)  به‌حدی آشکار بود که حتی پانچ مجله طبقه حاکم بریتانیا یک صفحه کامل کارتون را منتشر ساخت که مجسمه آزادی نه یک مشعل، بلکه خوشه ای کامل از موز را نگه داشته بود.

 پیش از کودتا، رژیم منتخب دمکراتیک خوان خوسه آریوالو حداقل دست‌مزد و افزایش بودجه آموزش و پرورش را معرفی کرده بود، در حالی‌که جانشین او جاکوب آربنز، اصلاحات ارضی را بنا نهاد تا برای دهقانان بی زمین مالکیت اعطاء نماید. برای شرکت آمریکایی میوه که روابط مستقیمی با وزیر امور خارجه آیزنهاور (جان فوستر دالس) و برادر او، رئیس سیا آلن دالس داشت، چنین اقدامات سوسیالیستی تکان‌دهنده تهدیدی غیرقابل قبول به‌نظر می آمد. کودتای آمریکایی منجر به چهار دهه جنگ داخلی در گواتمالا شد، چرا که دیکتاتورهای نظامی مورد حمایت آمریکا مرتکب جنایاتی مانند نسل کشی علیه مردم مایان شدند (اقداماتی‌که، دولت آمریکا هرگز بطور قابل توجهی علیه آن‌ جنایات موضع نگرفت).

در سال ۱۹۵۷، آمریکا با این ادعا که از طرف شوروی طرحی جهت تصرف حکومت  سوریه جود دارد، تلاش نمود تا در سوریه مداخله کند. ترکیه متحد آمریکا در مرز سوریه نیروی نظامی بسیج کرد. اتحاد جماهیر شوروی تهدید نمود چنان‌چه به سوریه حمله شود دست‌ به عمل متقابل هسته ای می‌زند، و آمریکا هم به همین صورت تهدید نمود چنان‌چه ترکیه مورد حمله قرار گیرد، اما پس از مقداری شمشیر از رو بستن ها (نمایش نیروی نظامی)، آمریکا و ترکیه عقب‌نشینی کردند.

در همین‌حال، در سرتاسر سال‌های ۱۹۵۰، آمریکا، بریتانیا، و استرالیا تلاش نمودند تا سوکارنو رئیس جمهور «غیرمتعهد» اندونزی را برکنار سازند. وفاداری یا سرسپردگی سوکارنو برای آن‌چه که در دوران جنگ سرد اتفاق افتاد بسیار مبهم بود، در حالی‌که او  با آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و چین بطور نُرمال برخورد می‌کرد، اما غرب می‌خواست او را برکنار سازد. در سال ۱۹۵۵، علی‌رغم مخالفت‌های نیکسون معاون رئیس جمهور، سیا نقشه ترور رئیس جمهور سوکارنو را کشید. در طول سه سال آینده، سیا تلاش کرد تا با تأمین مالی از مخالفان سیاسی و رشوه به دیگر مقامات دولتی  سوکارنو را سرنگون سازد. این خرابکاری‌ها تا ۲۵ سپتامبر۱۹۵۷ ادامه داشت، تا زمانی‌که سرانجام رئیس جمهور آیزنهاور به سیا دستور سرنگونی دولت سوکارنو را ابلاغ نمود. در سال ۱۹۵۸، عمال نظامی اندونزی، با حمایت سیا، علیه حکومت رئیس جمهور سوکارنو شورش کردند. این تلاش جهت کودتا با شکست روبرو شد.

در  بخش بعدی به مداخلات آمریکا در کودتاها، دسیسه های مرگ‌بار و تلاش های متعدد جهت بی ثبات سازی  - و جنگ‌های واقعی – در کوبا، کنگو و بسیاری از مکان‌های دیگر می پردازیم.

 

« کشور یاغی » واقعی کدام ست؟ (بخش۲)

 

کره شمالی، که بطور مرتب توسط رسانه های سرمایه داری به «کشور یاغی» ملقب شده است، هرگز تلاش نکرده است که رهبر کشور دیگری را ترور کند یا بقتل برساند. آمریکا از طرفی دیگر، بین سال‌های ۱۹۵۹ و ۲۰۰۰ بیش از ۶۰۰ (ششصد) بار تلاش کرد تا رهبر کوبا، فیدل کاسترو را، با استفاده از هر چیزی، از سیگاری که منفجر می‌شود تا قُرص های سمی مخفی شده در ظرف بستنی بقتل برساند.

اسناد انتشار یافته در دوره ریاست کلینتون تأیید کرد که در یک مورد می‌دانستند کاسترو علاقه‌مند به غواصی بود، سیا حجم زیادی از حلزون‌های کارائیبی را خرید که صدف‌هایشان بحدی بزرگ باشند تا مقداری مواد منفجره کشنده در آن‌ها جاسازی کند. هدف آن بود که حلزون ها به رنگ‌های روشن نقاشی شوند تا توجه کاسترو را در حین غواصی بخود جلب نمایند.

آمریکا در سال ۱۹۵۹، دربه اصطلاح « توطئه بانکوک» شرکت کرد، دسیسه ای که شاهزاده نورودام سیهانوک کامبوج را که از نقطه نظر واشنگتن با چین روابط بسیار دوستانه ای برقرار کرده بود، سرنگون سازد. سرویس های اطلاعاتی سیهانوک جزئیات دقیق طرح را کشف کردند و توطئه شکست خورد.

 

در سال ۱۹۶۰، حنبش آزادی‌بخش ملی در کنگوی بلژیک به‌رهبری پاتریس لومومبا موفق به کسب استقلال کشور شد. امپریالیسم بلژیک با هم‌تایان آمریکایی خود توطئه چیدند که یک‌بار دیگر علیه کشوری‌که بیش از حد چپ بنظر می‌رسید، رژیم جدید را بی ثبات سازند. بلژیک جهت «حفاظت» از اروپائیان و دو منطقه از کشور، کاتالانگا و کاسای جنوبی، که از حمایت بلژیک بی‌نصیب شده بودند، پرسنل نظامی فرستاد. نخست وزیر لومومبا خواهان کمک از اتحاد جماهیر شوروی شد، آمریکا (و بلژیک) توسط رهبر ارتش موبوتو کودتایی را مهندسی کردند، و لومومبا را بقتل رساندند. گفته می‌شود که  حدود ۱۰۰ هزار نفر نیز در طول بحران کشته شده اند.

برخی از افراد قدرت‌مند در سال ۱۹۶۱، که ادعا می‌کردند: «ما برای آزادی شما به این‌جا آمده ایم»، و هنوز هم متقاعد بودند که برای سرنگونی «استبداد کمونیستی» استفاده از هر چیزی ضروری‌ست و مردم ستمدیده برای شروع شورش به خیابان‌ها می‌ آیند، سیا گروهی از تبعیدیان ضدکمونیست کوبایی را جهت فرود در خلیج خوک‌های کوبا سازمان‌دهی کرد. این تهاجمی جدی بود، اما توسط ارتش کوبا و با حمایت کامل مردم کوبا، و سردرگمی استراتژیست‌های سیا، به‌سرعت سرکوب شد. کندی، رئیس جمهور عصبانی پس از این شکست مفتضحانه، یک سازمان اطلاعاتی جدید ایجاد کرد تا منبع اطلاعاتی جایگزین را نسبت به آن‌چه که سیا ارائه می‌داد، ارائه دهد.

بااین‌حال، در اوایل  ماه مارس ۱۹۶۰، آمریکا یک عملیات مخفی دیگری بنام عملیات مونگوز(میمون پوزه دار) را علیه کوبا آغاز کرده بود. این عملیات بلافاصله پس از شکست حمله به خلیج خوک‌ها به اجرا گذاشته شد.

به گفته مورخ هاروارد حورهه دومینیکز: «عملیات مونگوز طرحی مخفی علیه کوبا و جهت برداشتن کمونیست‌ها از قدرت، یعنی هدف اصلی دولت کندی بود». سندی از وزارت امور خارجه آمریکا ریاکارانه تأئید می‌کند که پروژه با هدف «کمک به کوبا جهت سرنگونی رژیم کمونیستی»، از جمله رهبر آن فیدل کاسترو، و به‌منظور «ایجاد شورشی بود که بتواند تا اکتبر ۱۹۶۲ در کوبا به‌مرحله اجرا در آید». آشکارست که آمریکایی ها از شکست مفتضحانه خلیج خوک‌ها چیزی نیاموختند. همان‌گونه که انتظار می‌رفت سیاست‌گذاران آمریکا دولت کوبا را متهم به عملیات نظامی و اقدامات تروریستی ‌کردند، بنابراین، بسیار علاقه‌مند بودند که « دولت جدیدی سر کار بیاورند که آمریکا در صلح و صفا زندگی ‌کند».

انتخاب دمکراتیک مورخ و نویسنده خوان باش، به‌عنوان رئیس جمهور دومینیکن در فوریه ۱۹۶۳، آمریکا و هم‌چنین حامیان کسب و کار ثروت‌مند جمهوری دومنیکن را مضطرب ساخت. در حالی‌که باش از جمهوری دومینیکن تبعید شده بود، و برای توسعه ایده های خود وقت خود را در کشورهایی مانند کوبا و ونزوئلا گذرانده بود، این امر باعث ترس دولت آمریکا گشته بود.

ترس آمریکا به‌سرعت زمانی‌ تحقق یافت که باش گام‌های پیش‌رفته ای برداشت که جمعیت دومینیکن هرگز قبلاً (یا از آن زمان) ندیده و نشناخته بود، از جمله برنامه‌هایی جهت کاهش فقر، اعلام حقوق کارگران، تقویت اتحادیه های کارگری،حقوق کشاورزان، و غیره. همان‌طوری‌که پیش‌بینی می‌شد،آمریکا باش را «یک کمونیست» اعلام کرد و کم‌تر از هفت ماه پس از انتخاب خود، توسط گروهی از فرماندهان ارتش، و با حمایت قاطع آمریکا، از کشور اخراج گردید.

برزیل، کشور دیگری‌ست که تحت نظارت و مداخله دقیق دولت آمریکا قرار گرفته است. با توجه به وسعت گسترده و منابع طبیعی فراوان آن، برزیل می‌بایست خیلی مدت‌ها پیش به یکی از ثروت‌مندترین کشورهای آمریکای تبدیل لاتین می‌شد. اما در عوض، مردم آن توسط دیکتاتورهای نظامی پی در پی،  بطور وحشیانه ای سرکوب شده اند، در حالی‌که آمریکا – ابرقدرت منطقه – بدنبال حفظ کنترل کامل بر نیم‌کره است.

در سپتامبر ۱۹۶۱، ناسیونالیست چپ جواو گولارت رئیس جمهور منتخب دمکراتیک برزیل شد، و شروع به اجرای اصلاحات ساختاری در کشور کرد، و این مر باعث  گسترش ترس و وحشت دولت کندی شد. کندی جهت سرنگونی گولارت شروع به آماده سازی زمینه کرد، پروسه ای که پس از ترور کندی هم‌چنان ادامه داشت. جانشین کندی بعنوان رئیس جمهور لیندون جانسون، بسیار مصمم بود که مطمئن شود برزیل به «چین سال ۱۹۶۰»  تبدیل نگردد. در سال ۱۹۶۴، کم‌تر از پنج ماه در ریاست جمهوری جانسون، سیا با کمک‌های مالی و سلاح های حیاتی گولارت را با کودتا سرنگون ساخت. برزیل تحت یک دیکتاتوری نئونازی قرار داده شد که مردم خود را برای بیش از ۲۰ سال شکنجه داد.

در ۲۴ فوریه سال ۱۹۶۶، دولت قوامه نکرومه از غنا از طریق یک کودتای نظامی و پلیسی سرنگون شد. اسناد از رده خارج شده آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا در سال ۱۹۹۹ نشان داد که آمریکا از سال ۱۹۶۴ در صدد سرنگونی رئیس جمهور نکرومه بوده است. آمریکا رئیس جمهور نکرومه را به‌عنوان متحد اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی دیده بود. نقطه اوج این تلاش کودتای مورد حمایت سیا بود.

دهه شصت همان‌گونه که شروع شد به پایان رسید، با مداخله آمریکا در امور داخلی دیگر کشورها، و سرنگونی دولت‌های منتخب، تا هر جایی‌که جنبش‌های محبوب هژمونی آمریکا را تهدید نمود، با نصب و حمایت از دیکتاتورهای وحشی مخوف منافع تجاری آمریکا تأمین شود. بنابراین، آمریکا هم‌چنان به‌عنوان یک کشور یاغی رفتار کرده و می‌کند.

 

وحشی‌گری کشور یاغی واقعی در طول سال‌های ۱۹۷۰ در بخش ۳، بررسی می‌شود.

 

ادامه دارد

 

 

درباره نویسنده:

 

راب گولند، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست استرالیاست که مقالات روشنگرانه ای در گاردین – ارگان این حزب می نویسد.

 

 

 

برگردانده شده از: گاردین نشریه حزب کمونیست استرالیا

 

7

 

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: