نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2014-07-04

نویدنو  12/04/1393 

 

 

گفتار در آزادی - در گرامی داشت م. الف . به آذین

ومعرفی کتاب گفتار در آزادی

محمود اعتمادزاده (به آذين) در سال 1293 خورشيدي در شهر رشت بر خشت اين جهان افتاد. آموزش ابتدايي و متوسطه را در شهرهای رشت و مشهد و سپس در تهران ادامه داداو در سال 1311 جزو دانشجويان اعزامي ايران به فرانسه رفت و تا ديماه 1317 در فرانسه ماند و از دانشكده مهندسي دريايي برِست (Berest) و دانشكده مهندسي ساختمان دريايي در پاريس گواهينامه گرفت. (1)

وقتی که از زبان شیرین وپر طپش جوانی فرهیخته  در وصف یه آذین می خوانی که :

«به جانهاي آزاد همه ملت ها! به آن ها كه مبارزه مي كنند، شكست مي خورند و پيروز مي شوند...» و او شكست نخورد. و او جانهاي آزاد همه ملت ها را نويد پيروزي داد. «شکست را من نخواهم پذیرفت، و نه همچنین کسانی که من دوست دارم، فرزندان من، دوستان من، همراهان من...» و او جان هاي آزاد ميهنم را نويد پيروزي داد... او دركمان كرد...او دوستمان بود... « درك و دوستي، اين تنها برق روشني است كه در شب هستيمان مي تابد، برقي ميان دو غرقاب تولد و مرگ » و اينك... و اينك اوست كه رهسپار غرقاب آخر است؟! بر تخت آرميده، با تواني اندك از جسم و روح در اوج قله ها. نگاهش مي كنم. صدايش مي زنم. ژان كريستف چشم باز مي كند.... ژان كريستف است؟ نه، او محمود اعتمادزاده است. او به آذين است. خالق ژان كريستف در ميهنم و با هيبتي به هيبت ژان كريستف و اينك واي بر من كه او بر سر دو راهي مرگ و حيات در نبردي تن به تن، مي فرسايد و آب مي شود. قطره به قطره، چكه به چكه... غذا نمي خورد. دارو نمي خوردلحظه فرا مي رسد. با غرقاب مماس مي شود... غذا مي خورد، دارو مي خورد، و اين روزهاست كه همچنان ادامه مي يابد... جان سختي حيات، حيات انسان هايي پر از زندگي كه زندگيمان مي دهند... «اگر همه چیز می گذرد، اگر همه چیز شعبده و جادو است، آن نیروی ذاتی بر جاست، آن قدرت پندار و رویا، آن جهش زندگی که مدام می آفریند و نو می گرداند. آن "جادوگر بزرگ"...» و مگر تو نبودی به آذین که از هنگامی که زندگی به سوی پایان خود می رود با ما گفتی... مگر ساعتی نیست که در آن گاه به اندازه یک درخشش برق نهایتا یکی می گردد؟ «جنبش سرگیجه آور و سکون همانند هم می شود. دایره هستی به انجام می رسد. دو انتهای جدا از هم به یکدیگر می پیوندند. و مار جاودانگی دم خود را به دندان می گیرد...» وقتی که چنین ساعتی فرا می رسد، دیگر پاک وقت بار بستن است؟حالا این جان شیفته ماست که "حتی در مرگ پیشاپیش گام بر می دارد" و در واپسین ساعت معترف می گردد که "همه درد زندگیش زاویه خمش آن بوده است." و يار مي آيد... ريز نقش است و ساده اما صبوري آنت و پايداري رودخانه را به ياد مي آورد...»(2)

غروری انسانی سراپایت را فرا می گیرد واز نهفته ترین ، منافذ هستی در ظلمت شبانه ی میهن  ، می خواهی فریادی باشی که آری شیارهای شخم شده به همت به آذین ها به بار می نشییند وشیفتگان رهایی ، آواز های شورِ خوانده شده در غربت استبداد را با حنجره ای نونفس بازتاب می دهند
به آذین از مبارزان پی گیر راه آزادی ورهایی ملت ایران درطول بیش از نیم قرن بوده است.اوبا استمداد از قلم وکتاب به جنگ استبداد رفت ودر تلاشی با شکوه در جهت ساخت وایجاد فرهنگ نوین انسانی در میهن ما به جان کوشید.

تلاش او در تلاش آزادی ایران از سال های دوربی وقفه ادامه یافته است . در سال 1384 یکی از زیباترین ومنطقی ترین وعلمی ترین نوشته های او در باره آزادی به چاپ جدید رسید. ستون فقرات گفتارهای کتاب تشریح وتوضیح علمی - تاریخی ضرورت آزادی است . به آذین در مقدمه ای کوتاه ، موجز وسرشاراز شعور در آستانه 90سالگی بر این کتاب سرشاری روح بی قرارش را در هوای آزادی ابراز می کند. او با نوشتاری کوتاه بر امر ناتمامی پروژه آزادی در جامعه ما صحه گذاشته وضرورت توجه همه جانبه به این پروژه رایادآور می شود .به آذین نوشته است :
 

  یاد آوری

« گفتار در آزادی» به سال 1348تا اردیبهشت 1349در اوج اقسار گسیختگی دوران ستم شاهی نوشته شد ودست به دست گشت، تا آن که در 1356،برای نخستین بار به چاپ رسیدوپس از آن که سه بار-یک بار پس از پیروزی انقلاب شکوهمند57- چاپ ومنشر شد.واینک بهانه ای برای شرکت در بحث بر سر این مقوله ...

م.ا.به آذین

6/10/1383

با پیشنهاد این که خواندن چندین وچند باره این گفتارها در شرایط کنونی از اهمیت درجه اول بر خوردار است ، فرازهایی از این کتاب در زیر می آید:

« آزادی مقوله ای است اجتماعی ، آن جا که آدمی تنها با خود روبرو وتنها با خوددرگیر است، سخن از آزادی وبندگی نمی تواند باشد.زندگی هست وغرایز موجود وزنده.فرد این جا در حیطه جبر نیروهای زندگی است ودر مسیر کنش وواکنش آن ها: خور وخواب وتلاش زنده ماندن ، ومارا در این گفتار با چنین موردی کار نیست .»(ص7)

« می دانیم که ضابطه سنت واحکام دین واخلاق ویا قانون به مرور زمان وبرحسب ضرورت های درونی زندگی جامعه پدید می آیندوروایی می یابند. دوران روایی هریک از این احکام وقوانین ، کوتاه مدت باشد یا بلند، نص ان ها روشن وقاطع باشدیا تن به انواع تفسیر وتاویل دهد، به هرحال ودر مجموع، فعالیت های گوناگون زندگی اجتماع زیر سلطه همه گیر آن هاست:جزء به جزء روابط افراد با یکدیگروبا کل جامعه را آن ها هستند که مشخص می سازند.حقوق وتکالیف هرکس را در کلیت احکامی که بر رده ها وگروه های اجتماعی نافذ است آن ها مقررمی دارند واین همه را در قالب یگانه وبه هم پیوسته ای می آورند که نمودار یگانگی آلی هستی اجتماع است .» (ص8-9)

« گفتیم که زندگی اجتماع در چارچوب سازمان هایی با ضابطه های معین سنت واخلاق ودین وقانون سیر می کندکه از آن تعبیر به نظم کردیم. اینک می گوییم کخ نظم ، به این یا آن صورت ، خصلت اصلی وضروری هر اجتماع است واجتماع به هیچ حالی خالی از نظم نیست. بدترین خودسری وآشوب وهرج ومرج ، نمی تواندجز در گوشه های روی هم ناچیزی از نظم ، آن هم به طور موقت، خلل وارد کند.»(ص12)

« نظم آگرچه ، دست کم در سراسر دوران تاریخ مدون آدمی ، در نظر کلی مجموعه یگانه وبه هم پیوسته ای می نماید، در واقع از لایه های چند تشکیل شده است . آن چه عام تر است ومی توان آن را نظم بنیادی جامعه نامید، یادگاری است از دوران های بسیار کهن که هنوز طبقات در اجتماعات آدمی پدید نیامده بود واز همین روست که از برابری فطری آدمیان مایه ونشان دارد،» (ص13-14)

« تعادل استوار ودیر پایی که نظم بنیادی جامعه از آن بر حوردار است موجب می شود که دستبرد بدان - فردی باشد یا گروهی وطبقاتی - سخت دشوار باشد، چه مقاومت خود به خود وتقریبا یک پارچه ای را از جانب توده های مردم بر می انگیزدوتاریخ ، شورش های خونین بسیاری را به یاد دارد که در پاسخ این گونه دستبردها در گرفته است .»(ص15)

« خصلت ممیزه نظم های طبقاتی ، همانا  نا برابری است که از مالکیت خصوصی سرچشمه می گیرد. هدف این گونه نظم ها ، تثبیت وجاودانه کردن امتیازات طبقه یا طبقات دارنده است . اما به علت واکنش هایی که هر گونه نابرابری در اجتماع بر می انگیزد، به علت تعارض ویرخورد منافع طبقات،تعادلی که نظم اجتماعی در هر زمان مظهر ان است هیچ گاه نمی تواند پایدار باشد.»(ص16)

« زندگی جامعه ، در هر مرحله از تکامل که باشد به یک تعبیر، مقابله وزور آزمایی نیروهاست که گاه نیز - آن جا که چاره نیست - به نبرد رویا روی می انجامد. از این دیدگاه که بنگریم ، مهم ترین آزادی های اجتماعی ، آن هایند که در فاصله تکوین اراده جمع تا آمادگی عمل در بسیج نیروها موثرندآزادی اندیشه ، آزادی گفتار، آزادی تجمع وسازمان .»(ص27)

1و2وبلاگ سهیل آصفی

مشخصات کتاب: گفتاری در آزادی

م.ا.به آذین

انتشارات فردوس

1384

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: