نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2014-07-04

نویدنو  12/04/1393 

 

 

محمود اعتماد زاده (به آذین) - یک زندگی نامه


تولد :1293 ه.ش   |   وفات :1385/3/10 
متولد سال 1293 ه.ش، رشت،فعال سیاسی، نویسنده و مترجم نامدار معاصر ایرانی بود.
 

تاريخ تولد، محل تولد، هنگام تولد:

در فصل زمستان، به سال 1293 در کوی خُمِران چهل‌تن شهر رشت به دنیا آمد.

شهرت:به آذین

دوران زندگي:

فعال سیاسی، نویسنده و مترجم نامدار معاصر ایرانی بود. پس از پایان دبستان،در تابستان سال 1305 با خانواده‌اش به مشهد کوچ کرد.دوره‌ی اول متوسطه را در آن شهر و دوره‌ی دوم متوسطه را در تهران گذراند.در شهریور 1311 برای ادامه‌ی تحصیل،به‌طور گروهی با بورسیه‌ی دولتی به فرانسه اعزام‌ شد.در تمام مدت اقامتش در فرانسه(شش سال و چند ماه)،ضمن درس‌های ریاضی و رشته‌ی‌ مهندسی،با شور و کنجکاوی با آثار ادبی و تا اندازه‌ای فلسفه و تاریخ آشنا شد. دی‌ماه 1317 به ایران بازگشت و به خرمشهر رفت و دو سال و نیم در آن بندر به گذران بی‌حاصلی که نام خدمت داشت سپری کرد.در تیرماه 1320 با درجه‌ی سروانی به بندر انزلی،در تعمیرگاه نیروی دریایی شمال،منتقل‌ شد.پس از 2 ماه،با حمله‌ی متفقین به ایران،به منظور در دست گرفتن راه انتقال اسلحه و مهمات به جبهه‌های نبرد علیه آلمان،شهر انزلی نیز چندبار بمباران شد.در دومین روز حمله‌ (چهارم شهریور 1320)به سختی مجروح و در بیمارستان رشت دست چپش از ناحیه‌ی کتف‌ قطع شد.سپس باوجود جراحت،به‌طور مخفیانه به تهران رسانده شد تا به‌عنوان اسیر جنگی‌ گرفتار نشود.در بحبوحه‌ی آشفتگی‌های ناشی از اشغال ایران،تا خرداد 1323 در ستاد ارتش‌ (تهران)و برخی اداره‌های نظامی مشغول بود.درپی درخواست‌های مکرر استعفا،از ارتش به‌ آموزش و پرورش منتقل و به‌عنوان دبیر ریاضی و فیزیک دبیرستان تهران مشغول شد.عمر دبیری نیز کوتاه بود،و مدتی هم در کتابخانه‌ی ملی اشتغال داشت. اشغال ایران و فروپاشی دستگاه رضاخانی،هم‌چنان‌که قحطی و بیماری و آشفتگی روحی و اخلاقی جامعه را با خود داشت،سرکوب پلیسی و خفقان بیست ساله را به یک‌باره از میان‌ برداشت و فریادهای افشاگری و دادخواهی از هر سو برخاست.در پناه سیلاب شعارها و حرکت‌های مبارزه جویانه‌ی کارگری،بازتاب پیروزی‌های بزرگ ارتش سرخ،و گرایش روزافزون‌ روشنفکران،جوانان و زحمت‌کشان به آرمان‌خواهی و آزادی‌طلبی و به‌ویژه سوسیالیسم، همه‌گونه تشکل‌های سیاسی...ملی‌گرا و دموکراتیک و مترقی سر برآوردند.این‌همه شرایطی‌ بود که ضرورت مبارزه با سرمایه‌داری جهانی و نظام نیمه فئودال ایران را،از راه ترجمه‌ی آثار فرانسوی و متن‌های کلاسیک مارکسیسم،در پیوستن به حزب توده‌ی ایران(پیشروترین سازمان‌ سیاسی موجود آن سال‌ها)را برای«به‌آذین» مسجل ساخت.بدین‌سان در آمیختگی و همنوایی ممتد وی با فرهنگ‌های ایرانی و اروپایی،و در فعالیت‌ مستقیم و غیرمستقیم حزبی،چهره تئوریک و ادبی و اجتماعی‌اش شکل گرفت و تثبیت شد؛ این اگرچه تمامی شخصیت درونی و بیرونی وی را باز نمی‌نماید،ولی به هرحال،همان است که‌ به آن شناخته شده است. در سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پیکار او در راه باورهایش و در راه کسب حقوق انسانی به اشکال گوناگون ادامه یافت و سر و کارش را بارها به زندان انداخت. در سال ۱۳۴۷ یکی از بنیان‌گذاران اصلی کانون نویسندگان ایران شد و منشور اصلی این کانون را «بر محور آزادی قلم و بیان» بنا نهاد . کار این دورهٔ کانون در حدود دو سالی بیشتر دوام نیاورد. در سال ۱۳۴۹ فریدون تنکابنی به خاطرنوشتن کتاب یادداشتهای شهر شلوغ بازداشت شد. در خرداد ۱۳۴۹، به‌آذین و پنجاه‌وسه تن دیگر در اعلامیه‌ای به بازداشت تنکابنی اعتراض کردند. به‌آذین روز بیست‌ویکم تیرماه بازداشت شد و چهار ماه در زندانهای قزل‌قلعه و قصر زندانی بود . در ۹ و ۱۱ آبان در دادرسی ارتش به‌آذین، محمدعلی سپانلو و رحمانی‌نژاد توسط دادگاه نظامی به زندان محکوم شدند. در ۲۳ و ۲۴ فروردین ۱۳۵۰ دادگاه تجدیدنظر دادرسی ارتش حکم آنان را، پس از ماه‌ها زندان، به دوماه زندان قابل‌خرید تبدیل کرد. در این دادگاه‌ها به‌آذین از آزادی قلم و از آزادی تشکل‌های صنفی دفاع کرد.

آغاز فعالیتهای ادبی:

به‌آذین فعالیتهای ادبی خود را از سال ۱۳۲۰، دورانی که قهرمان مجروح دوران جنگ بود، با انتشار داستان‌های کوتاه خود آغاز کرد. نوشته‌ها و داستان‌های کوتاه بیشتری در طول سالیان پسین به رشته تحریر درآورد و با ترجمه آثار بالزاک و شولوخوف و نگارش خاطرات و تجربیاتش از زندان‌های دهه ۱۳۵۰، به حیات ادبی خود ادامه داد. روزنامه نگاری از نخستین عرصه‌های فعالیت ادبی او بود. نخستین نشریه‌ای که نوشته‌هائی از او را چاپ کرد مردان کار بود. در آن زمان او هنوز افسر نیروی دریائی بود و از آنجا که کارکنان ارتش به کلی ممنوع‌القلم بودند، ناگزیر نوشته‌هایش را به نام‌های مستعار به دست چاپ می‌سپرد. در همین ایام با روزنامهٔ داریای حسن ارسنجانی نیز همکاری قلمی داشت: «مقاله مى‌نوشتم، داستان مى‌دادم، مصاحبه مى‌کردم. همه بى‌مزد و بى‌منّت.» به مرور و با شناخت بیشتراز آرا و افکار ارسنجانی، راهش از او جدا شد و همکارى‌اش را با او قطع کرد.در سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۱ با مسئولیت وی هفته‌نامه‌های سوگند، پیام نوین و اتحاد مردم منتشر شد. آنچه او از همه بیشتر دوست می‌داشت، نویسندگی بود. «من نویسندگی می‌خواستم، نویسندگی، کشش دردناک هستی من». نخستین اثر او در سال ۱۳۲۳ به صورت مجموعه‌داستانی به نام پراکنده به چاپ رسید. کتاب بعدی، با موضوع‌های اجتماعی و به سبکی واقع گرایانه، به‌سوی مردم نام داشت. نخستین رمان بلندش، دختر رعیت، در حال و هوای جنبش جنگل سیر می‌کند و نقش پرند سخن از امید و زیبایی‌های زندگی می‌گوید. خانوادهٔ امین‌زادگان پس از آن که دو فصلش در سال‌های ۳۶ و ۳۷ برای نخستین بار در مجلهٔ صدف به چاپ رسید، ناتمام باقی ماند. به‌آذین در عرصهٔ نمایشنامه نویسی هم قلم آزمود. نمایشنامهٔ کاوه (۱۳۵۵) گویای حدیثی باستانی با بیان و شگردهای هنری معاصر است. پژوهش و فلسفه از دیگر عرصه‌های فعالیت به‌آذین بود. قالی ایران (۱۳۴۴)نگاهی به پیشینهٔ قالی دارد و با دیدی پژوهشگرانه به فنّ قالی‌بافی، طرح‌ها و نقش‌های قالی، مناطق قالی‌بافی در ایران و چشم انداز صنعت قالی در ایران می‌پردازد. در کتاب پژوهشیِ گفتار در آزادی (۱۳۴۷) به بررسی جنبه‌های مختلف مفهوم آزادی می‌پردازد. در کتاب بر دریا کنار مثنوی دیدگاه‌های فلسفی خود را بیان می‌کند. عرصهٔ دیگر کار او وقایع‌نگاری و مستندنویسی بود. و بالاخره بزرگترین اثر مستندش، از هر دری…، زندگینامهٔ سیاسی-اجتماعی اوست که شامل ۵ کتاب است. به رغم علاقهٔ وافر به نوشتن، در درجهٔ اول برای تأمین گذران زندگی ،به اجبار، تا حد زیادی از نوشتن دور شد و در یک «تصادف نیک» به طور جدی پای در عرصهٔ ترجمه گذاشت. «بیکار بودم. ناگزیر پیشنهاد ترجمهٔ باباگوریو اثر بالزاک را پذیرفتم و در کمتر از دو ماه آن را تحویل دادم. دستمزدم به هزار تومانی سر می‌زد. گشایشی بود. سپاسگزارم.» از آن پس آثار بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان (بالزاک، رومن رولان، شکسپیر، شولوخف…) را به فارسی شیوائی ترجمه کرد. وسواسش در انتخاب آثار، و روانی و دقت ترجمه‌هایش، به او جای ویژه‌ای در میان مترجمان مشهور ایران داده است. پس از آزادی از زندان نیز، علی‌رغم عوارض شکنجه‌های دوران بازداشت، آثاری از خود برجای گذاشت. زبان نوشته‌ها و ترجمه‌های او فاخر و رنگین است و آهنگ جمله‌ها و واژه‌ها در آن جای والائی دارد. محمود اعتمادزاده در سال های آ‌خر عمر دچار بیماری قلب و ریه شد ، به طوری كه یك سال پایانی عمر توانایی نوشتن را نیز نداشت.

مسئوليت ها و مقام ها:

·              ستوان دوم مهندس نیروی دریایی

·              دبیر ریاضی و فیزیک

·              در اواخر دههٔ ۳۰ سردبیری مجلهٔ ادبی-اجتماعی صدف و هفته‌نامهٔ کتاب هفته و نشریهٔ پیام نو را عهده دار شد. او همچنین سردبیر فصل نامهٔ شورای نویسندگان و هنرمندان ایران بود.

آثار :

نوشته ها:

·              پراکنده (۱۳۲۳(

·              بسوی مردم (۱۳۲۷(

·              خانوادهٔ امین زادگان (رُمان ناتمام(

·              دختر رعیت (۱۳۳۰(

·              نقش پرند (۱۳۳۴(

·              مُهرهٔ مار (۱۳۴۴(

·              قالی ایران (۱۳۴۴(

·              گفتار در آزادی (۱۳۴۷(

·              شهر خدا (۱۳۴۹(

·              مهمان این آقایان (۱۳۵۰، چاپ ۱۹۷۵، کُلن، آلمان(

·              از آن سوی دیوار (۱۳۵۱(

·              کاوه (نمایشنامه، ۱۳۵۵(

·              بار دیگر و این بار… (۱۳۷۰، انتشار: ۱۳۸۸(

·              از هر دری… (۱۳۷۱ و ۱۳۷۲(

·              مانگدیم و خورشیدچهر

·              بر دریاکنار مثنوی و دید و دریافت (۱۳۷۷(

·              نامه هائی به پسر (۱۳۸۲(

ترجمه ها:

·              بابا گوریو نوشتهٔ انوره دو بالزاک

·              زنبق درّه نوشتهٔ انوره دو بالزاک

·              چرم ساغری نوشتهٔ انوره دو بالزاک

·              دخترعمو بت نوشتهٔ انوره دو بالزاک

·              ژان کریستف نوشتهٔ رومن رولان

·              جان شیفته نوشتهٔ رومن رولان

·              سفر درونی نوشتهٔ رومن رولان

·              زمین نوآباد نوشتهٔ میخائیل شولوخف

·              دُنِ آرام نوشتهٔ میخائیل شولوخف

·              شاه لیر نوشتهٔ ویلیام شکسپیر

·              هملت نوشتهٔ ویلیام شکسپیر

·              مکبث نوشتهٔ ویلیام شکسپیر

·              استثناء و قاعده نوشتهٔ برتولت برشت

·              فاوست نوشتهٔ یوهان ولفگانگ فون گوته

·              نامه سن میکله نوشتهٔ اکسل مونته ، ۱۳۷۹، نشر آتیه

تاريخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن:

وی روز چهارشنبه 10 خردادماه 1385 خورشیدی بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران درگذشت و در كرج (بی بی سكینه) به خاك سپرده شد.

نقل قول و خاطرات:

به‌آذین درباره وظیفهٔ هنر و ادبیات گفته است: «... که می‌توان و باید به یاری هنر جامعه را دگرگون کرد و شاعران و نویسندگان در برابر مردم و تکامل اجتماعی متعهد و مسئول هستند».

قسمتی از وصیت نامه محمود اعتماد زاده:

اکنون، پس از هشتاد و يک سال، در بسيج کوچ آمده ام. می روم، به شوق صورت دريدن و بی صورت گشتن و باز به هزار صورت نو نو در آمدن، در فراموشی از خود، که ديگر خودی نيست، اوست. از صورت مرده ام هر چه خواهند بکنند، هر جا که خواستند رها کنند، يا در خاک بپوشانند که من از همه فارغم. نه اشکی بريزند و نه همهمه و فريادی برآرند. و رُک و راست می گويم: از هر کس و هر گروه و هر سازمان، دولتی يا جز آن، که بخواهد بر مرده ام دست اندازد و به دلخواه خود بزکم کند و، به افزود و کاست، نقشی دروغين از من بر پرچم تبليغات خود بنشاند بيزارم. من آدمی را دوست داشته ام و آزاد خواسته ام، از هر نژاد و ملت و زبانی که بوده باشد. خود نيز، در انديشه و احساس، آزاد بوده ام و هستم. تنها بر آستانِ هستی سر می سايم. خود را و همه را در او می جويم. خود را و همه را به او می بخشم

محمود اعتماد زاده «به آذين» شنبه هيجدهم شهريور ۱۳۷۴

منابع
ویکی پدیا 

http://www.didgah.net 
http://www.negaresh.de 
http://www.noormags.com 
http://www.pnu-club.com 
http://www.tebyan.net

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: