نویدنو:05/11/1391  

 

نویدنو05/11/1391 

 

برنامه حداقل كارگري، پرچم مبارزات امروز!

آموزش از ”بهار عربي“

 فرهاد عاصمی

 

در كتاب ”سيماي مردمي حزب توده ايران“، زنده ياد ف م جوانشير سرشت «برنامه حداقل كارگري» حزب توده ايران را بر مي شمرد و مضمون آن را به مثابه يك «برنامه انقلابي» مستدل مي سازد: «برنامه هاي ما، با اين كه شعارهاي عام دموكراتيك داشت، هرگز برنامه يك حزب و يا جريان بورژوائي و خرده بورژوائي نبود. برنامه حداقل كارگري بود. برنامه اي بود كه وظايف سوسياليستي و دموكراتيك را به طور گسست ناپذير  - آن طور كه لنين توضيح مي دهد -  به هم پيوند مي داد و جنبش دموكراتيك و ضدامپرياليسم عموم خلق را به جلو، به سوي نبرد با سرمايه داري، به سوي سمت گيري سوسياليستي هدايت مي كرد.» (ص٤١)

سخن جوانشير صريح و دقيق، سخني مشخص است. صحبت از برنامه حزب توده ايران است كه مضمون آن، وظيفه مبارزه روز و آينده توده اي ها را تشكيل مي دهد. به عبارت ديگر، محور مركزي مبارزه توده اي ها، كه آن را «خط مشي توده اي» مي توان ناميد، همان طور كه جوانشير نشان مي دهد، ايجاد پيـونـد گسست ناپذير ميان مبارزه دموكراتيك و سوسياليستي است.

جوانشير مشخصه ديگر برنامه حزب توده ايران را «موضع انقلابي» آن «براي تحول بنيادي جامعه» اعلام مي كند و مي نويسد، اين «بدان معنا نيست كه احزاب كارگري با هر گونه رفرم و با هرگونه سازش در هر شرايطي مخالفند. ولي اين بدان معناست كه اين احزاب رفرم را هم در خدمت انقلاب مي خواهند و نه جاي انقلاب و يا در برابر آن». (ص٤٦)

 

برنامه نوين كارگري حزب توده ايران كه براي ارايه به ششمين كنگره حزب تنظيم و مورد بحث و بررسي و تدقيق توده اي ها، هواداران و ... قرار گرفته و هنوز هم قرار دارد، از سرشت مورد نظر جوانشير برخوردار است.

مبارزه براي ايجاد «جبهه گسترده ضدديكتاتوري» كه حزب توده ايران در برنامه براي ششمين كنگره حزب به عنوان اهرم حل ”عمده ترين“ تضاد حاكم بر جامعه ايران ارزيابي كرده است، چنين شعار دموكراتيكي مي باشد، زيرا هدف آن ايجاد شرايط «آزادي انتخاب» و «عدالت اجتماعي» در كشور است كه سرمايه داري مافياييِ بوروكراسي- نظامي حاكم قادر به تحقق بخشيدن به آن نيسـت و چنين تمايل و خواستي هم ندارد.

همان طور كه جوانشير همانجا مورد تاكيد قرار مي دهد، بورژوازي و خرده بورژوازي قادر و مايل به دفاع از «هدف هاي دموكراتيك، با آن كه [آن ها هدف هاي] بورژوائي هستند ...» از يك سو، و دفاع از «خصلتِ ضدسرمايه داري ... جنبشِ ضدامپرياليستي» در كشورهاي پيراموني و ازجمله در ايران از سوي ديگر، نيسـت. اين شناخت، ديگر يك تز اثبات نشده نمي باشد! اين شناخت، نتيجه گيري واقع بينانه از تجربه سي سال گذشته هستي اجتماعي در ايران است.

مـرداب ناشي از حاكميت استبدادي رژيم ولايت فقيه، بر قراري سلطه سرمايه داري مافيايي بر هستي اجتماعي ايران انقلابي را به دنبال داشت. اين شناخت، تجربه ملموس و دردناك ميليون هاايراني ميهن دوست، ترقي خواه و آزادي طلب و عدالت جوي در سي سال گذشته مي باشد!

پيشنهادهاي مشخص حزب توده ايران در برنامه پيش گفته در بخش ”آينده ميهن ما، در گرو مبارزه مشترك همه آزادي خواهان در راه تحول هاي بنيادين است“ (نگاه كن به ”آزادي انتخاب شعاري مردمي“، بهمن ١٣٩١ http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1952)، پبشنهادهايي است كه جبهه مشترك همه ميهن دوستان، ”جبهه متحد خلق“، بايستي پس از سرنگوني استبداد ولايي به مورد اجرا بگذارد كه در راس آن پايان بخشيدن به اجراي برنامه امپرياليستي نوليبرال اقتصادي، يعني سياست ”تعديل اقتصادي“ و يا ”خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصادي“ به سود سرمايه مالي داخلي و امپرياليستي است.

هدف سرمايه مالي سوداگر داخلي و خارجي، خريدن تكه به تكه همه ثروت هاي ملي و متعلق به مردم است. ”آزاد سازي اقتصادي“ هيچ معناي ديگري ندارد جز آنكه فقر ناشي از بيكاري، گراني، تقليل دستمزدها، نابودي قوانين اجتماعي دفاعي از زحمتكشان، و همچنين نابودي توليد داخلي، ايجاد بي بندو باري كامل در تجارت خارجي و تبديل كردن كشور به بازار توليدات خارجي و ... بر هستي اجتماعي مستولي گردد.

نقض قانون كار، تبديل ٨٠ درصد از مزدبگيران به كارگران و كاركنان فاقد قرارداد رسمي كار، تنها به معنايي نابودي امنيت شغلي نيست، بلكه همچنين تدارك وسيع فقر دوران بازنشستگي و كهولت زحمتكشان نيز مي باشد. سرمايه داري مي خواهد حـق برخورداري از حقوق اجتماعي براي كارگران و ديگر زحمتكشان يدي و فكري را نابود سازد، تا به وسيله ”صدقه“، ”خيريه“ و ”سفره پهن كردن“ها، توده هاي به حاشيه رانده و محروم را زير سلطه خود بگيرد.

 

برنامه تنظيم شده براي طرح در ششمين كنگره حزب توده ايران، همچنين خواستار تقويت سرمايه هاي ملي، توليد داخلي از نظر كمي و كيفي، دستمزد كافي براي گذران زندگي زحمتكشان يدي و فكري و خواست آزادي انتخاب سنديكاها توسط كارگران و انتخاب نمايندگان مجلس و رياست جمهوري توسط مردم و ... مي باشد كه همگي پيشنهادهاي دموكراتيكي هستند كه در عين حال سرشتي ضدامپرياليستي- ملي داشته و نهايتا گرايش ترقي خواهانه- سوسياليستي فرازمندي (رشد) اقتصادي- اجتماعي را در كشور تقويت و حاكم مي سازد.

مي توان اين پيشنهادها را تكميل و تدقيق و باز هم بيشتر بر شرايط مشخص كشور انطباق داد، اما نمي توان كتمان نمود كه پيشنهادهاي ارايه شده در برنامه نوين حزب توده ايران براي ششمين كنگره حزب، داراي سرشت پيش گفته مورد نظر جوانشير نيستند!

برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران، تنها برنامه واقع بينانه اي مي باشد كه قادر است با تغييرات مشخص به سود طبقه كارگر و ميليون ها زحمتكش و ميهن دوست ديگر، مرحله انقلاب ملي- دموكراتيك جامعه ما را به ثمر برساند. يعني سرمايه هاي ملي را از بندهاي برنامه نوليبرال اقتصادي امپرياليستي آزاد كرده و آن ها را در خدمت آماج هاي انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما به حركت درآورده و از حق حاكميت ملي و تماميت ارضي كشور دفاع نموده و خطري همانند شرايط تحميل شده به ليبي و يا فاجعه سوريه را براي ايران دفع و ناممكن سازد.

حزب توده ايران براي تحقق بخشيدن به اين برنامه كه جوانشير در ”سيماي مردمي حزب توده ايران“ آن را جان مايه تحليل انقلاب بهمن ٥٧ و به عنوان «نمونه درخشان كاربرد دانش ماركسيستي- لنينيستي ... در طي سال هاي انقلابي ٦٠-٥٧» ارزيابي مي كند، نياز به متحدين دارد. وظيفه توضيح و روشنگري در باره اين برنامه به منظور تصاحب قلب و مغز متحدان ضروري است.

حزب طبقه كارگر بايستي بكوشد با كار تبليغي منسجم و همه جانبه قلب و انديشه متحدان خود را به دست آورد و به تنظيم يك برنامه مشترك با آن ها دست يابد. سرمقاله هاي نامه مردم، ارگان مركزي حزب در دوران كنوني چنين وظيفه خطيري را دنبال مي كنند و از اين روي بايد آن ها را بازانتشار داد، جوانب مختلف آن ها را شكافت و به ترويج مضمون آن ها پرداخت!

درست براي عمل به وظيفه توده اي پايبندي به برنامه حداقل كارگري حزب است كه حزب توده ايران نمي تواند با پيشنهاد دنباله روي از اين يا آن لايه از حاكميت سرمايه داري موافقت داشته باشد. در چنين پبشنهادهايي مركز ثقل انديشه، منافع طبقه كارگر كه از منافع كل جامعه دفاع مي كند، قرار ندارد. به عبارت ديگر، نفي كننده برنامه حداقل كارگري حزب طبقه كارگر است. از اين روي نمي توانند چنين پيشنهادهايي «خط مشي توده اي» باشند كه براي نمونه ”راه توده“ قلابي خود را گويا مدافع آن مي نامد و يا ”عدالت“چي ها با دفاع از احمدي نژاد چنين مي نمايانند.

 

آيا ع سهندها و علي خدايي ها مطمئن هستند كه جنگ زرگري ميان احمدي نژاد و ”رهبر“، «بازي موش و گربه ميان خامنه اي و احمدي نژاد» كه ”راه توده“ قلابي (شماره ٣٩٦) خود به آن اعتراف دارد، چيزي جز همان «داغ كردن تنور انتخابات» و «برنامه مهندسي انتخابات» نمي باشد؟ اگر جريان احمدي نژاد كه ”عدالت“چي ها آن را «جريان خرده بورژوازي» قلمداد مي سازند، صداقت داشت، نمي بايستي به جاي بازي با الفاظ، از شعار «جبهه گسترده ضداستبداي» دفاع مي كرد، و از اجراي نسخه خانمان برانداز و ”توده مردم سوز“ حذف يارانه ها دوري مي جست؟

انتشار اسناد گذشته و سرمقاله هاي پراهميت امروز نامه مردم در ”عدالت“ و ”راه توده“ قلابي تنها زماني مي توانست اقدامي مبتني بر سرشت توده اي باشد كه با دفاع بي شك و ترديد از خط مشي انقلابي حزب و برنامه حداقل آن همراه مي بود. در غير اين صورت، تنها وظيفه شيوه هاي شناخته شده چاپ عكس جوانشير و نقض سخن و نفي ارزيابي مشخص او از وظايف حزب طبقه كارگر، اجراي برنامه پاره پاره كردن حزب توده ايران، انحراف بحث ها از مسير پرصلابت برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران و ممانعت از انتقال آن به درون طبقه كارگر مي باشد. اين عملكرد، همان عمـل به برنامه ارتجاع جهاني و داخلي براي تضعيف حزب طبقه كارگر است كه به منظور ايجاد ناتواني جنبش انقلابي آينده در رهبري مردمي و ملي تحولات بنيادين در پيش انجام مي شود!

 

هدف ارتجاع داخلي و جهاني براي پاره پاره كردن حزب توده ايران و ايجاد تشتت نظري و سازماني در جنبش انقلابي، شناخته شده است. هنگامي كه برژينسكي در كتاب اخيرش نسبت به خطر «انفجارهاي اجتماعي» به علت اعمال سياست نوليبرال اقتصادي- اجتماعي در كشورهاي پيراموني و متروپل هشدار مي دهد، ترديد نبايد داشت كه ”اطاق هاي فكر“ سرمايه مالي امپرياليستي مي كوشند با ارايه برنامه هاي خود، همه امكان ها را براي نابودي و كم ثمر نمودن تاثير رهبري هوشمندانه حزب هاي كمونيستي و كارگري در انقلاب هاي در پيش به كار گيرند.

بايد به نتايج انقلاب ها در كشورهاي عربي نگريست، تا تار و پود اين برنامه ها را شناخت. كودتاي نرم نظامي در مصر، حتي با دستگيري و به دادگاه كشاندن حسني مبارك، همانقدر پرده هايي از اين سناريوي نخ نما شده را تشكيل مي دهد، كه ارسال مرسي از آمريكا به عنوان رهبر ”اخوان المسلمينِ“ در آب نمك خوابانده، از قماش چنين پرده هايي است. بي علت نيز نبود كه هيلاري كلينتون براي نصب مرسي به عنوان رئيس جمهور ”انتخابات آزاد“ به قاهره آمد و ارتش نيز خيابان ها را با تانك و توپ در اختيار گرفت، تا كميسيون ”انتخابات آزاد“ و تحت كنترل و نظارت ”جامعه بين المللي“ حكم خود را مبني بر برنده بودن مرسي به عنوان رئيس جمهور ”انتخابات آزاد“ اعلام كند.

 

همه اين سناريوها زماني مي توانست به مورد اجرا گذاشته شود كه پيش تر حزب كمونيست مصر ممنوع و كمونيست ها سركوب شده باشند. تشتت و سردرگمي در صوف انقلابيون ايجاد شده باشد. خواست عناصري همانند علي خدايي براي سپردن يك پارچگي حزب توده ايران به آينده نامعلوم و به دست «وقايع ناگوار» آينده، پنهان شدن تزويرآميز اين عناصر در پشت عكس هاي رهبران شهيد حزب، در پشت مواضع «پلنوم هفدهم»، انتشار اسناد گذشته حزبي توسط ع سهندها، بدون دفاع از «برنامه نوين حزب توده ايران» براي ششمين كنگره آن و ...، همگي پرده هايي از سناريوي ارتجاع داخلي و جهاني است به منظور تضعيف يك رهبري هوشمند و كارا براي تحول هاي انقلابي آينده در ايران!

 

زنده ياد احسان طبري در يكي از شعرهاي زندانش با نام ”اخگران اسفند“، ضمن ارايه ديالكتيك ”تاريخي و ضروري“ و ديالكتيك ”فرد و جمع“ در مضمون استعاره هاي شكوهمند، پرمايه و استه تيك خود، ديالكتيك ”ظاهر و مضمون“ پديده را نيز در جنبه ويژه اي تصوير مي كند. اين جنبه ويژه، ناخواني ظاهر و مضمون با يكديگر است. در اين ارتباط استعاره هايي كه در آن ها «باغي از عاطفه و انديشهِ» آگاهانه و خردمندانه ماركسيستي- توده اي نهفته است، همانند نقاشي «نقاش چيره دستي» تصوير شده اند. اين شعر ”اخگران اسفند“ نام دارد كه «به ياد شهداي ٧ اسفند» سروده شده است. برخي از اين استعاره ها انگار خطاب به تظاهر ظاهركاراني همانند خدايي ها و سهندها و به منظور افشاي حيله گيري و تزوير آن ها كه خود را در ظاهر پايبندي به «خط مشي توده اي» اعلام مي كنند، سروده شده اند. طبري خطاب به «معشوق»، به «اي پنهان آشكار!» فرياد مي زند:

«يادت را هرگز در صندوق خانه قلبم پنهان نخواهم داشت،

يادت را در قاب نخواهم گرفت، خشكيـده چون نعش بــر

ديوار، يا چون يك اتفاق ناگُـوار، براي يك روز مبـادا، در

دفتر خاطراتم نخواهم نگاشت.»

طبري اين حيله گري را در برابر «مشي توده اي» صادقانه، پيگير و انقلابي قرار مي دهد و در ادامه، همانند نقاش «چيره دست»، انديشه ديالكتيكي خود را كه در شرايط كنوني همان انتقال برنامه نوين حزب توده ايران به درون طبقه كارگر است، چنين تصوير مي كند:

«يادت را مي نهم هـر روز، در كيـف مـدرسـه كـودكـان، در

لابلاي اوراق سپيد دفترهايشان، ...

يادت را، در كوله بار زندگيم مي نهم چـون دوره  گـردي در

كوي و برزن خلوت و خامـوش  روستـاهـاي  غـم گرفته. ...

يادت را هر پگاه بر چهره مي زنم چون آب، تا بــر جهـانَدم

ز خواب.

يادت را چون گِرده نان، بر سفره طعام خويش مي نهـم هــر

روز، و هـر روز در آينه يادت، گيسوان بلند معشوقم را شـانه

مي كنم، ...

من گنبد دوار را، من كودك گهواره را هم با تـو تـاب مي دهم. ...

(به نقل از نوشتار منتشر نشده ”ديالكتيك شعرهاي زندان احسان طبري)

 

وظيفه عاجل در برابر توده اي ها امروز دفاع پيگير و قاطع از خط مشي انقلابي حزب توده ايران و انتقال برنامه حداقل كارگري نوين آن به درون طبقه كارگر و لايه هاي ديگر ميهن دوستان انقلابي است. تنها با چنين كوشش جمعي و هدفمند است كه شرايط يك رهبري منسجم، هوشمند، علمي و انقلابي براي تحولات بنيادين آينده در ايران به وجود مي آيد و خطري كه انقلاب ها را در تونس و مصر به شدت تهديد مي كند، براي ايران محدود و بايد اميدوار بود، برطرف و برنامه ارتجاع جهاني و داخلي را خنثي مي سازد.

اين درسي است كه بايستي از تحولات در كشورهاي عربي آموخت.

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter