نویدنو:07/10/1391  

 

نویدنو07/10/1391 

 

 

مذهب وبحران اجتماعی در امریکا ، پی آمد های سیاسی

پرفسور جیمز پتراس –برگردان : هاتف رحمانی

پیش در آمد

آغاز دهه طولانی قرن بیست ویکم (2000-2012)دورانی ازبحران های اقتصادی واجتماعی مکرر و عمیق ، دورانی از جنگ های پیاپی وطولانی و کاهش استاندارد های زندگی برای اکثریت عظیمی از امریکایی ها بوده است . مردم به این بحران ها چگونه پاسخ دادند؟ هیچ جنبش سیاسی اجتماعی بزرگ و پایداری برای چالش با سلطه طبقاتی دو حزبی پدیدار نشد. در لحظه کوتاهی جنبش " اشغال وال استریت" سکویی برای تهدید یک درصد ثروت مندان بزرگ آماده کرد اما سپس به خاطره پیوست .  

پرسش هایی مطرح می شود که مردم چگونه در میانه دشواری دراز دامان می توانند برای تسکین ،  رها شدن در پرهیزگاری معنوی به مذهب روی آورند. پرسشی که این نوشتارمطرح می کند آن است که چگونه مذهب همان گونه که کارل مارکس اشاره کرد به "افیون توده ها" تبدیل می شود یا  چگونه اعتقاد ها ونهادهای مذهبی با از دست دادن جذابیت های معنوی خود  در برابر ناتوانی شان برای حل تمام نیاز های مادی هر روزه ارتش فزاینده بی نوا شدگان، حقوق ناچیز بگیران ، بیکارها وکارگران فصلی و یک طبقه متوسط رو به افول ،خود در بحران به سر می برند. به عبارت دیگرآیا مذهب های عمده  در زمان پایداری بحران اقتصادی و جنگ های دائمی رشد و پیشرفت می کنند یا در بخش سرازیری و جزیی از زوال امپراطوری امریکا هستند؟  

بنا بر اخرین داده ها ی سال 2008بزرگترین گروه مذهبی مسیحیت است که با 173.402میلیون نفر پیرو ، 76درصد از جمعیت بزرگسال را تشکیل می دهد، به دنبال آن یهودیت با 2.680میلیون و1.2درصد جمعیت بزرگسال ، وسپس مذهب های شرقی با 1.961میلیون پیرو و 0.9 درصد و مسلمان ها با 1.349میلیون نفر 0.6درصد جمعیت بزرگسال را تشکیل می دهند. دومین گروه پر جمعیت پس از مسیحی ها بزرگسال هایی هستند که با 34.169میلیون هوادار یا 15 درصد جمعیت بزرگسال اظهار می کنند "هیج مذهبی" ندارند .

 

روند پویای زمان کاهش درصد بزرگسالانی را نشان می دهد که مسیحی هستند: آن ها بین 1990-2008 از 86.2درصد به 76 درصد سقوط کردند ، یهودی ها از 1.8درصد جمعیت بزرگسال در سال 1999 به 1.2 در سال 2008 سقوط کردند ومذهب های شرقی از 0.4 درصد جمعیت بزرگسال ها به 0.97 درصد جمعیت رشد یافتند. هم چنین درصد مسلمان ها در جمعیت بزرگسال از 0.3درصد در سال 1990 به 0.6 درسال 2008 رسید. درصد بزرگسال های بی مذهب از 8.2 در سال 1990 به 15درصد در سال2008 افزایش یافت .

در حالی که مومنین به مسیحیت ویهودیت ، بعنوان در صدی از جمعیت بزرگسال کاهش یافته است ، اما واگرایی شدیدی در وضعیت تغییرعددی وجود دارد ،بین 1990 و2008تعداد مسیحی ها به 2218میلیون افزایش یافته است در حالی که تعداد یهودی ها به 457 هزار کاهش یافته است ،یهودیت تنها یکی از مذهب های اقلیت واکثریت است که در تعداد مطلق کاهش می یابد .

ترکیب عددی مذهب های شرقی واسلام  اکنون تقریبا به 30 درصد بیشتر از یهودی ها با 630.000پیروبالغ می شود . یهودی ها امروز تنها 1.2 جمعیت بزرگسال امریکا را در مقایسه با 1.5 درصد مسلمان ها ، بودایی ها وهندوها نمایندگی می کنند.شکاف بین بزرگسال های مسیحی وبی مذهب امریکایی در طی 20سال گذشته باریک تر شده است : از 86.2 درصد به 8.2 در سال 1990 و 76درص به 15 درصد در سال 2008. بزرگترین کاهش مسیحی ها در بین " خط اصلی کلیساهای پروتستان (متدیست هاMethodists ، لوترن هاLutheran ، پرسبایترین Presbyterian، اپیسکوپالینEpiscopalian /انجلیکن Anglican و کلیسای متحد مسیح United Church of Christ)است که از 32.8میلیون نفر در سال 1998 به 29.4میلیون نفر در سال 2008 ، و در بین " پروتستان های کلی" از 17 میلیون به 5.2 میلیون . بزرگترین افزایش به " مسیحی های غیر فرقه ای" تعلق دارد که از 194.000 به 8.03میلیون پیرو در سال های 1999-2008افزایش یافت ، پروتستان های بی نام از 8.1میلیون به 16.4 میلیون وپنتکوستال ها از 5.7 میلیون در سال 1999 به 7.9 میلیون نفر در سال 2008. کاتولیک ها وبابتیست ها در تعداد افزایش دارند اما به دشواری می توانند خودشان را در صدی از جمعیت بزرگسال نگه  دارند .

تحلیل روندهای مذهبی در عرصه سیاسی اقتصادی

بر خلاف نظر بسیاری از ناظرها وکارشناس ها ، بحران های اقتصادی منجر به افزایش عضویت یا تعیین هویت مذهبی – جستجوی " تسلیت معنوی " در زمان یاس اقتصادی نمی شود. خط اصلی کلیسا ها وکنیسه ها عضویت را جذب یا حتی حفظ نمی کنند چون آن ها چیز اندکی برای عرضه در راه حل های مادی برای عضو هایشان در زمان نیاز (سلب مالکیت املاک، ورشکستگی،بیکاری، از دست دادن پس اندازها،مستمری ها وذخیره ها) دارند. برخلاف نظر برخی از کارشناس ها حتی کلیساهای بیشتر آخرتی، آخر زمانی ، روح قدسی ، فرمند، تولد دوباره در حالی که تعداد خود را افزایش می دهند اما در جذب درصد زیادی از جمعیت بزرگ سال د طی 20سال گذشته شکست خورده اند ، در سال 1990 آن ها 3.5 درصد از جمعیت و در سال 2008 ،با افزایشی 0.9 درصدی 4.4 درصد را داشتند.

بحران های دهه تاثیر های عمده متعددی داشته است – هویت مذهبی را با هر نام گذاری ویژه ای به شدت ضعیف کرد،عدم اطمینان مذهبی را افزایش داد و تعداد و درصد امریکایی های بزرگسال را که دیگر مذهبی نیستند وسیعا افزایش داد.بین سال های 2008-1998 درصد بزرگسال های هر دو قلم دوبرابر شد وازنظردر صد از 10.5درصد به 20.2درصد ، واز نظرتعداد از 18.34میلیون به 46میلیون افزایش یافت. به نظر می رسد که اکثر "غیر مذهبی" ها از خط اصلی مسیحی ها ویهودی های پیشین کشیده می شوند. 

افزایش بزرگسال های غیر مذهبی بین 2008-1990 نمی تواند به آموزش وپرورش ، شهر نشینی وپرتو تفکر عقلانی که در طی دو دهه کم وبیش همان که بود باقی مانده است مربوط باشد . آن چه تغییر کرده است افزایش نارضایتی در اثر کاهش در آمد بین کارگران مزد وحقوق بگیر، افزایش شدید نابرابری ، جنگ های دائمی و بی اعتباری عمومی نهاد های سیاسی و اقتصادی اصلی است  – نگاه 76 درصد ازامریکایی ها به کنگره همان قدرمنفی است که نگاه آن ها به بانک ها ، به ویژه وال استریت منفی است . نهاد های مذهبی وایمان مذهبی به صورت فزاینده ای در بهترین حالت نامربوط وهمدست پوسیدگی استانداردهای زندگی ومحل کار امریکایی ملاحظه می شوند. بر خلاف افزایش چشمگیر "غیر مذهبی " ها نزدیک به 75 درصد از امریکایی ها ادعا می کنند که به این یا آن روایت مسیحیت اعتقاد دارند .   

بحران در یهودیت بسیار جدی تر از حتی  کلیسا های" خط عمده مسیحیت" است.در طی 20سال گذشته یهودی های بزرگسال تا حدود 15 درصد، بیش از 450.000 نفریهودی پیشین از اظهار هویت یهودی دست کشیدند. برخی از علت های سیاسی اقتصادی برای فرار از یهودیت ممکن است شبیه به دلیل های مسیحی ها باشد .  اما دلیل های دیگری هم ممکن است برای یهودی ها خاص باشد : بیش از 50درصد از یهودی ها به علت وپی آمد ارتداد ، در خارج از کنیسه با غیر یهودی ها ازدواج می کنند ،. دیگران ممکن است به دین های دیگری – شرقی یا مسیحی – بگروند. بعضی  از خاخام های یهودی نومحافظه کاروایدئولوژی ها در باره  یکسان بودن تهدید " جذب کردن" با "نسل کشی" یاوه سرایی می کنند.  به احتمال زیاد بسیاری از یهودی های سابق "غیر مذهبی" یا سکولار شده اند وممکن است دلیل های ان متفاوت باشد . برای برخی عهد عتیق ، افسانه های خون آلود و احکام تلمودی با اندیشه عقلانی مدرن هم خوانی ندارد. ملاحظه های سیاسی هم ممکن است به کاهش شدید درابراز هویت یهودی ایفای نقش کند : رابطه های همیشه مستحکم و شناخت اسرائیل با نهادهای مذهبی یهودی ، بلند کردن پرچم اسرائیلی و حمایت بی قید وشرط از جنایت های جنگی اسرائیل، بسیاری ازاهل کنیسه پیشین را که کناره گیری آرام را به درگیری در یک مبارزه معنوی اصالتا گران در برابرعوامل ترسناک هوادار اسرائیلی جاسازی شده در شبکه های مرتبط با مذهب – صهیونیست ترجیح می دهند، دفع کرده است.     

نتیجه گیری

بحران های مذهبی ، کاهش اعتقاد ووابستگی نهادی ، به طور نزدیکی به پوسیدگی اخلاقی در نهادهای عمومی امریکا و کاهش پرشتاب استانداردهای زندگی بستگی دارد. دربین مسیحی ها کاهش فزاینده اما یکنواخت ، و در میان یهودی ها عمیق تر وشدید تراست. هیچ مذهب رقیب " جایگزین" در افق وجود ندارد . گروه های بنیادگرا تر مسیحی با اشتغال سیاسی در جنبش های افزاطی مانند تی پارتی ، سیاه نمایی کننده هزینه های عمومی برای اصلاح نابرابری اجتماعی پاسخ داده اند یا به جنبش های اسلام ترس هوادار اسرائیل پیوسته اند – دقیقا به خاطر تعداد فزاینده رفتن یهودی های سابق !

جمعیت سکولار یا غیر مذهبی هنوز باید سازمان یابندو برنامه ای در مغایرت بابنیادگراها فراهم آورند، شاید چون آن ها یک مقوله اجتماعی - در شرایط اجتماعی – اقتصادی و مناقع طبقاتی-  بسیار نا متجانس هستند . "غیر مذهبی ها " خیلی اندک درباره جایگزین با ما سخن می گویند. درصد لغزانی از معتقد های مذهبی می توانند پی آمد های متعددی داشته باشند : در برخی موارد آن ها می توانند به استحکام یک دکترین ( نظریه)و ساختار های سازمانی "برای حفظ مومن ها در خط " هدایت شوند . در موارد دیگر آن ها به افزایش سیاست ورزی ، بیشتر در راست افراطی هدایت شده اند .در بین مسیحی ها معنی آن اصرار بر قرائت لفظی انجیل و ضد تکامل گرایی است ، در بین یهودی ها ، تعداد متغیری در حال تحکیم وفاداری قبیله ای و جمع آوری پر تکاپو تر پول ، لابی گری ، و حمایت بی قید وشرط از " دولت یهود" ، پاکسازی شده از فلسطینی ها، و تعقیب کیفری علیه منتقد های اسرائیل و صهیونیسم هستند.

آنچه نیازمند انجام آن هستییم جنبشی است که با توده رشد یابنده ای از افراد معقول غیر مذهبی واکثریت عظیمی از کارگران مزد وحقوق بگیر امریکا، که کاهش استاندارد های زندگی وافزایش هزینه های ( مادی ومعنوی) جنگ های امپریالیستی را تجربه می کنند ،  پیوند یابد. برخی افراد مذهبی و حتی گردهم آیی های اجتماعی به چنین جنبشی جذب خواهند شد و برخی دیگر به دلیل های فرقه گرایانه  وسیاسی به آن حمله خواهند کرد . اما چون اخلاق غیر مذهبی با فرد و بحران های سیاسی با کنش اجتماعی پیوند دارد، جامعه سیاسی می تواند پایه ای برای یک جامعه نوین ساخته شده بر نیازهای سکولار و اخلاق عمومی ایجاد نماید .

            

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter