دوم آبان، سالروز
درگذشت فریدون مشیری
آذینداد: دوم آبانماه، سالروز درگذشت فریدون مشیری شاعر برجسته و
پراحساس ایرانی است. فریدون مشیری در روز
۳۰
شهریور ۱۳۰۵
در تهران دیده به جهان گشود و به تاریخ
۲
آبان ۱۳۷۹
در همین شهر درگذشت. حاصل دهها سال فعالیت ادبی وی مجموعههای متعدد شعری
است که در آنها لطفترین عواطف انسانی و هم چنین ستایش طبیعت بازتاب
یافتهاند. فریدون مشیری از تاثیرگذارترین شاعران معاصر ایران بشمار میآید
که شعرش در میان مردم پژواک بلندی داشته بهگونهای که بسیاری از اشعار او
در خاطره نسلهای گوناگون حضور داشته و مردم هنوز هم پس از گذشت سالیان
دراز، آنها را زیر لب زمزمه میکنند.
یه مناسبت سالگرد در گذشت این شاعر بزرگ، شعر "کوچه" او را با هم مرور
میکنیم. شعری که محتوای آن را مفهوم عشق و بازتاب آن در هنر، تشکیل
میدهد. و شاعر به گونهای هنرمندانه آن را به تصویر کشیده است.
***
بی تو، مهتاب شبی ، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانة جانم ، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید :
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است !
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم: حذر از عشق!؟ - ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم ، نه گسستم ...
باز گفتم که: تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله تلخی زد و بگریخت ...
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم، نرمیدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ...
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
***
منبع: آذینداد
|