ميان دو دشمن

 نویدنو:29/1/1385

ميان دو دشمن

سوسن آرام

نقل از : روشنگری

در فوريه سال 2000 هانس فون اسپانک، مامور عاليرتبه سازمان ملل متحد برای هماهنگی برنامه ی ,تحريم هوشمندانه, ی عراق، در اعتراض به اين برنامه استعفا داد و آن را طرحی برای ,تنبيه توده ای مردم عادی عراق به جرم اين که ديکتاتوری بالای سر خود دارند, و بنابر اين غيرقانونی خواند. دريک مصاحبه مطبوعاتی از او پرسيدند: اساسا چرا اين ماموريت را پذيرفتي؟ گفت: خوش بين بودم. گفتند: حالا چه توصيه ای برای جانشين ات داري؟ پاسخ او تنها يک کلمه بود: ,صداقت,.

اگر صداقتی در کار بود، معلوم ميشد ,تحريم هوشمندانه, طرحی است برای نابودی يک ملت و اگر مثل عراق فرصت داده شود تا به آخر به اجرا درآيد، ديگر امکان شکل گيری يک دولت ملی - نه فقط دمکراسی - از بين ميرود. و اگر صداقتی در کارباشد معلوم خواهد رژيم جمهوری اسلامی و دولت آمريکا، با دامن زدن به مناقشه هسته اي،ايران را در معرض چه مغاک هولناکی قرار داده اند.

اما انتظار صداقت داشتن از دو طرف مناقشه ی هسته ای ايران بلاهت محض است. بحث پرونده اصلی رژيم برای مردم يعنی سلب حاکميت از ملت ايران به کنار، بحث مربوط به انگيزه های ضد مردمی درپس 20 سال تلاش مخفيانه برای دست يابی به توانايی هسته ای به کنار، اگر منافع اين رژيم حتی يک ميليمتر با منافع ملی ايران انطباق داشت، حداقل در نيمه آخر سال گذشته که پرونده در آستانه ی ارجاع به شورای امنيت بود، به سرعت کنار می کشيد وبه هر بهانه ای متوسل می شد تا باصدای بلند به نحوی که مردم جهان و نه فقط دولت ها بشنوند، اعلام کند اگر غنی سازی مبنای ارجاع پرونده به شورای امنيت و تحريم و جنگ است، آن را کنار می گذارد.

همينطور اگر منافع آمريکا در ايران حتی يک ميليمتر با منافع ملی ايران انطباق داشت، پرونده هسته ای را که کليد حل آن و پايان دادن به جنون هسته ای رژيم تنها و تنها در دست خودش بود می بست و اين فشار سنگين بر مبارزات آزاديخواهانه در ايران، از روی دوش مردم برداشته ميشد.

اما منافع اين رژيم و منافع قدرتمندان آمريکا صد در صد با منافع مردم ايران در تضاد است و اساسا جنگ آن ها بر سرتصاحب ايران است. مناقشه هسته ای در خدمت اين هدف، تا حدی دامن زده شده که اکنون متضمن عواقب خطرناکی برای هر سه طرف: رژيم، آمريکا و مردم ايران است. هم رژيم و هم آمريکا سعی می کنند به ضرر مردم ايران و به نفع خود اين مناقشه را جلو برانند. رژيم که حريف هم جنس خود را می شناسد نهايت توحش خود را به نمايش گذاشته و با کارت حريف بازی می کند. حمله نظامي؟ با سلاح هسته اي؟ تحريم اقتصادی به شيوه ای که با سياست آمريکا مطابق باشد؟ و همه اين ها در شرايط يک شکست تاريخی در عراق که آن را بزرگ تر و بد عاقبت تر از شکست ويتنام خوانده اند؟ اگر آمريکا اين اهرم های خود را بدون تدارک کافی مورد استفاده قرار دهد عواقب ويرانگری خواهد داشت که می تواند جهان را بلرزاند. پس رژيم می تازاند و همه چيز را جلو می اندازد تا همه را و حتی حريف را از عواقب به کارگيری سلاح های خود او بترساند و اميدوار است که از اين طريق او را موقتا هم که شده به پای ميز مذاکره بکشاند تا بارديگر و زمانی ديگر اين جنگ خانه خراب کن از نو آغاز شد.

به همين جهت خامنه ای در سخنرانی خود در کنفرانس فلسطين در تهران با استدلال های رياکارانه و خلاف واقعيات مسلم در مورد پايه توده ای رژيم خود، تلاش کرد ,مبالغه در قدرت آمريکا وپول و زور سياسی و نظامی و جنگ افزار مدرن و انبوه آن, را ترفندی آمريکايی برای جلوگيری از ,مقاومت, بخواند. خامنه ای در يک اصل مهم مغالطه می کند تا مردم متوجه نشوند که رژيم اسلامي، با اتخاذ سياست رويارويي، مردم ايران را به عنوان ضربگير و حايل، بين خود و ضربات احتمالی از طرف نيرويی بس مهيب واسطه کرده است و اميدوار است از اين طريق عمر خود را طولانی تر کند.

اما رژيم اسلامی نهايتا با موجوديت ايران و جان مردم ما بازی می کند که در اين جنگ ناخواسته به گروگان گرفته شده اند. دولت آمريکا نيز نيرويی غير قابل محاسبه است و هر دو حريف برای پيروزی در اين جنگ شوم هيچ رحمی به ايران و مردمش ندارند و از انجام هيچگونه جنايتی خودداری نخواهند کرد. در چنين جنگی حتی اگر ضعيف ترين احتمال وجود داشت که ايران زير ضرب قرار گيرد بايد آن را به عنوان خطری عظيم تلقی ميکرديم. چه رسد به شرايط کنونی که اين احتمال بالاست. تفاوتی زيادی ندارد که اين ضربات نخست با بمب ها فرود آيد، يا با تحريم. در عراق ديديم تحريم نقشی ويرانگرتر از بمب ها بازی کرد. در مقابل قدرت های مخرب و مهيب مثل رژيم اسلامی و دولت آمريکا بايد مقاومت کرد اما اين مقاومت نه بر توحش و ويرانگری و جنگ افروزي، بلکه بر دموکراسی بايد تکيه کند که زير بنای چنين قدرت هايی نقب ميزند و آن ها را از پا می اندازد.

امروز در حاليکه از حمله نظامی به ايران به عنوان يک احتمال سخن می رود، اما ,تحريم هوشمندانه, به عنوان يک اقدام قطعی برای اجرا آماده ميشود و مناقشات قديمی و آشنا در مورد چگونگی اعمال آن آغاز شده است. اين فاجعه ای است که در نتيجه سياست های رژيم بر سر مردم ما نازل شده است. تحريم اقتصادی علاوه بر عواقب انسانی خود ويژه، در تداوم خود از تلاش برای ايجاد شکاف فرقه ای و جنگ قومی و دامن زدن به جنگ داخلی و فروپاشی وحدت ملی و مداخله نظامی جدا نيست. اين تجربه در يوگسلاوی و عراق به کار گرفته شد و به فجايعی انجاميد که ميدانيم. به همين جهت بايد به اين تجارب با چشم باز نگاه کرد و چگونگی سير اوضاع در جريان اعمال تحريم اقتصادی و برپايی جنگ داخلی و تهاجم نظامي، و نتايج آن ها را در اين نمونه ها مورد بررسی قرار داد و تاکتيک و استراتژی آمريکا و ساير دول را شناخت و به ابعاد مهيب آن پی برد و برخلاف آنچه خامنه ای می گويد برآن تاکيد کرد، زيرا اين تاکيد در عين حال تاکيدی است بر عواقب خطرناک و جنايت بار سياستی که رژيم پيش می برد و تلاش برای مقابله با آن.

بر اين اساس در ادامه اين مقاله برنامه ,تحريم هوشمند, عراق به طورمفصل مورد بحث قرار خواهد گرفت. به طور خلاصه خواهيم ديد: هدف کوتاه مدت آمريکا در اعمال ,تحريم هوشمند,، مسدود کردن آخرين منفذ باقی مانده برای ادامه حيات مردم عراق يعنی واردات غير قانونی و فراهم آوردن اجماع بين المللی برای تداوم برنامه , تحريم جامع, بود که ائتلاف بين المللی پشت آن شکسته شده بود، تا جايی که صدام يک سال تمام با ,تحريم هوشمند, مخالفت کرده وادامه تحريم جامع را به آن ترجيح ميداد.

هدف دراز مدت که همراه با طرح
Regim Change و کارزارهای گسترده بمباران در سه بازوی به هم پيوسته پيش رفت، غيرممکن کردن حکومت ملی بعد از سقوط صدام بود که از طريق انهدام شبکه زيربنايی در هر سه بخش اقتصادي، سياسی و نظامی صورت گرفت و طی آن شرايط شکل گيری شبکه مقاومت دموکراتيک از بين رفت، تربيت نسلی از رهبران ملی به شدت دچار آسيب شد، زمينه اداره دارايی های کشور توسط قدرت ها و سرمايه های بين المللی فراهم آمد، شرايط برای جايگزينی ارتش کشوری با ميليشيای فرقه های قومی و مذهبی آماده و راه برای اشغال باز شد. ايجاد شکاف فرقه ای در کشور و بمباران مداوم زيربنای مدنی حتی بيمارستان ها و آزمايشگاه ها بخش مهمی از اين سياست بود و خود برنامه ريزان نظامی آمريکا اعلام کردند در اين رابطه حملات نظامی تنها نقش مکمل تحريم را بازی کرده است.

قبل از شرح مفصل شواهد، دو نکته را بايد يادآوری کرد که در رابطه با آينده ايران نيز مهم است.

تعمد وآگاهی نسبت به عواقب انسانی: فاجعه انسانی ناشی از عواقب تحريم اقتصادی عراق، يا آنچه که سازمان ملل آنرا ,بحران انسانی, خواند، از نتايج ضمنی و ناخواسته ی طرح نبود و طراحان ,تحريم هوشمند, نتايج طرح را از پيش می دانستند و عامدانه آن ها را طراحی کرده بودند. در جريان عمل نيز با رضايتی که بعدا مادلين آلبرايت به آن رسميت داد، در مورد آن گزارش می گرفتند. سه دبيرکل سازمان ملل، دو مسوول هماهنگ کننده کمک های سازمان ملل، سازمان غذای ملل متحد، سازمان بهداشت جهاني، يونيسف، کميته حقوق فرهنگي، اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل، يک کميته برگزيده مجلس عوام انگليس، صدرالدين آقاخان به عنوان نماينده دبير کل سازمان ملل، چندين نماينده و کميته برگزيده دبيرکل سازمان ملل، نمايندگان و سفرای بسياری از کشورها، هيات تحريريه نشريه پزشکی معتبر لانست انگليس، بيش از ده نهاد از معتبرترين نهادهای حقوق بشری در نظام کنونی جهان که بيشتر آن ها به سازمان ملل و يا نهادهای کليسايی معتبر جهان وابسته بودند و سازمان های حقوق بشری متعدد ديگر در مورد بحران انسانی و فاجعه ای که در حال وقوع بود گزارشات رسمی و جزوات حاوی اطلاعات دقيق تهيه کرده و به سازمان ملل، دولت های آمريکا و انگليس و پارلمان های جهان ارائه کرده بودند. اما آمريکا نمی خواست گوش بدهد. در جلسه ای که قرار بود نهادهای حقوق بشر سازمان ملل بحران انسانی ناشی از تحريم هوشمند را گزارش دهند، نماينده آمريکا در مقابل حيرت حضار با خونسردی گوشی را از گوش برداشت و از سالن خارج شد.

و آمريکا نمی خواست مردم جهان ببينند و با قدرت مهيب خود همه دولت ها را وادار به اجرای نقشه خود برای ويرانی عراق نمود، سازمان ملل را به بزرگ ترين ناقص حقوق بشر تمام قرن 20 تبديل کرد که مکررا و ماده به ماده اصول کنوانسيون ژنو از حقوق کودک وزن گرفته تا نسل کشی را عليرغم گزارش رسمی نهادهای خود نقض نمود و آن را وادار کرد که به سطح مقاطعه کار نازلی تنزل پيدا کند که بسياری از کارمندان آن با پول خون مردم و دلارهای نفتی غصب شده به تجارت پرداختند. اين کشتار توده ای نه چند هفته و چند ماه، بلکه 13 سال تمام ادامه يافت و صدام و شرکايش نيز تا به آخر به دزدی و سرکوب و کشتار گروهی ادامه داده و مانند خامنه ای و سردارانش رجز خوانی و ربودن دل توده های سرخورده عرب را متوقف نکردند و هنوز هم در دادگاه تقلبی آمريکا رجز خوانی ها را ادامه ميدهند و برای کنفرانس سران فاسد عرب پيام و رهنمود می فرستند. اما اين بار با اتکاء به شواهد واقعی جنايات آمريکا.

پشت پرده سکوت: تمام مراحل اجرای برنامه، به کمک کمپانی های خبری انحصاري، پشت پرده سکوت عظيم و تخريب اطلاعاتی سازمان داده شد و اين عليرغم آن بود که مناقشات گسترده ای در سازمان ملل جريان داشت و اختلافات بر سرتحريم عراق بسيار گسترده تر از مورد ايران بود و بصورت ناروشن و جهت دار در رسانه ها نيز بازتاب می يافت.

توطئه سکوت و تخريب اطلاعاتی تا حدی بود که جان پيلجر در مورد آن نوشته است باين وسيله توانسته اند اين پرده هولناک از تاريخ معاصر جهان را به ميزان بالايی از تاريخ حذف کنند.* اين توطئه اطلاعاتی تا آنجاست که حالا تنها يک رقم رسمي، مرگ 510 هزار کودک به عنوان سمبول فجايع اين تاريخ برجا مانده است که آن هم به علت انتشار گزارش يونيسف بود که به سفارش مجله پزشکی لانست که پرستيژ بسيار بالايی دارد تهيه شده بود. در حاليکه ابعاد فاجعه بسيار گسترده تر بود و در واقع آنچه امروز خود را به نمايش می گذارد و کمپانی های بزرگ خبری و قلم به مزدان آن، بنا بر تمايل کاخ سفيد آن را حاصل فرقه گرايی سنتی [!] جامعه عراق جلوه ميدهند، در پايه محصول آن دوران است.

تازه اين در مورد عراق است که هرچه باشد هم در مورد تحريم هوشمندانه و هم در مورد جنگ نوعی حمايت ضمنی يا مخالفت دنيای عرب، ترکيه، اردن و ديگر همسايگان، روسيه و چين، و مخالف های موضعی فرانسه ، کانادا، آلمان و چند کشور ديگر شامل حال آن بود. در حاليکه رژيم اسلامی با انزوای کامل خود، مردم ايران را چنان در معرض خطر قرار داده است که بنا بر گزارش اخير سيمور هرش در نيويورکر يک مقام آمريکا يی در اين رابطه گفت : ايران دوستی ندارد. ميتوانيم تا هروقت بخواهيم به بمباران آن ادامه دهيم. ممکن است مقام مزبور به منظور ارعاب و به قصد جنگ روانی چنين چيزی را به هرش گفته باشد. اما در اين گفته حقيقتی نهفته است: اگر هدايت سرنگونی جمهوری اسلامی به ,جامعه بين المللی, يعنی به دست آمريکا سپرده شود، آمريکا از غايت انزوای رژيم و سياست های جنون آميز آن، نهايت استفاده را برای اجرای هولناک ترين طرح ها عليه مردم ايران به عمل خواهد آورد.

بنابراين نبايد تصور کرد مصيبتی که جمهوری اسلامی با سياست هسته ای خود ما را به سوی آن می برد، خود به خود و بلافاصله افکار عمومی جهان را آشفته خواهد کرد و به حمايت از ما بر خواهد انگيخت. برخلاف جمهوری اسلامی که می تواند با سرکوب دهان ها را ببندد و قلم ها را بشکند ولی قدرت ندارد حقيقت را از مردم مخفی کند، دولت آمريکا نمی تواند و جرات ندارد دهان ها را ببندد و قلم ها را بشکند، ولی متاسفانه قدرت دارد حقيقت را لااقل تا مدت ها از چشم مردم مخفی کند و حتی می تواند ديو سيرت خود را مدت ها پشت چهره فرشته پنهان نمايد.برخلاف جمهوری اسلامی که ديو سيرت خود را در صورتش به عيان به نمايش می گذارد و همين خصلت هم به نقشه های آمريکا کمک می کند.

نه در نقش قربانی: مطالعه تاريخ ,تحريم هوشمندانه, که در عراق به اجرا گذاشته شد، اهداف و استراتژی ها را به نمايش می گذارد، نه اشکال اجرای آن را در آينده . روشن است که اشکال اجرا در ايران به شرايط مشخص انطباق داده خواهد شد.

اين اهداف و استراتژی محدود به دولت جرج بوش و تيم نومحافظه کاران نيست و در مورد عراق ديديم که سه دولت آمريکا، يکی از آن ها کلينتون و تيم اش، آن را پی گيری کردند.

جمهوری اسلامی و آمريکا درس های خود را از تجربه عراق گرفته اند و آن را مورد استفاده قرار ميدهند. زير و بم های سياست های کنونی رژيم و دولت آمريکا را در پرتو اين واقعيت بهتر می توان درک کرد. بايد يادآوری کرد هردو طرف اکنون بخشی از جنگ ويرانگرانه ی خود را آغاز کرده اند. بطوريکه ديگر مشکل بتوان دريافت کدام بيشتر زوزه ی جنگ سر ميدهد، کدام بيشتر مردم را به تحمل تحريم برای دستيابی به ,هدف بزرگ مردم ايران, دعوت می کند، درمناطق مرزی نيروهای يکديگر را لت و پار می کنندو معلوم نيست در استان های آذربايجان و بلوچستان و کردستان اجيران کدام يک در تحميل جنگ مصنوعی قومی بر مبارزات دمکراتيک ملی مردم دست بالا را دارند، و معلوم نيست در اتحادهای ضد ايرانی و ,تحت الحمايه, که عمدتا در خارج تشکيل می شوند و ميکوشند با داخل کشور نيز ارتباط بگيرند، کدام ها عوامل رژيم هستند، کدام ها عوامل آمريکا و کسانی که از راه ,اپوزيسيون, بودن امرار معاش می کنند از کدام منبع پول می گيرند: آنکه سنای آمريکا اختصاص داده يا آنکه دفتر جماران تصويب کرده است.

اما ما ايرانيان نيز بايد درس خود را از آن تجربه خونين بگيريم، و آن اين که: در مناقشه هسته ای يک طرف سوم هست که هردو طرف ديگر يعنی رژيم اسلامی و آمريکا، آن را به ضميمه سياست های خود و بنابراين به قربانی تقليل ميدهند: ايران و مردم ايران. ما نبايد نقش دلخواه آن ها - نقش قربانی - را بازی کنيم. ايران و ايرانی ها نبايد قربانی اين جنگ ارتجاعی شوند. وبرای اينکه چنين نشود، بايد با سياست های هردو طرف به پيکار برخاست. ما نه انرژی هسته ای رژيم را می خواهيم و نه شلاق تحريم و نه چکمه نظامی آمريکا و يا ناتو را. برای امر دموکراسی و مبارزه با رژيم در ايران هيچ چيز بدتر از تحميل مناقشه هسته ای بر مبارزه دمکراتيک مردم نيست.

ايران بايد صدای مستقلی داشته باشد. اين صدا اکنون ديگر مشخصه ی روشنی دارد: با هردو دشمن اکنون فعال در صحنه سياست ايران، همزمان به چالش بر می خيزد، ماهيت هولناک آن ها را افشا می کند، و به هيچ بهانه ای خطر يکی را نسبت به ديگری کوچک نمی کند.
ما در جنگ با رژيم و در جنگ با استعمار بايد قطعا از رژيم و آمريکا بطور آشتی ناپذير فاصله بگيريم. درخواست کمک از آمريکا برای دمکراسی درست مثل درخواست کمک از جمهوری اسلامی برای مبارزه با استعمار است و به فاجعه انجاميده و می انجامد.

درست است، ايران در شرايط ويژه ای قرار گرفته است: ما در درجه اول بايد خود را از شر اين رژيم خلاص کنيم و ما بايد در درجه اول اجازه ندهيم مبارزه ما با رژيم راه را برای ورود چکمه آمريکا به ايران باز کند. يعنی مبارزه با اين دو تقدم و تاخر ندارد و به هم پيوسته است. اين امرتناقضات ويژه و دشواری های بزرگ در راه مبارزه ايجاد ميکند. اما تا وقتی صدای مستقل ضعيف است چنين است، ودرصورتی که اين صدا را بر کشيم همين مانع به يک شانس در مبارزه آزاديخواهی تبديل ميشود تا بتوان سرهر دو دشمن را با هم کوبيد.

بايد تاکيد کرد اين صدای صديق، صدای اکثريت مردم ايران است و درميان روشنفکران ايران اکثريت دارد. فقط بايد از سلامت سياسی و شجاعت اخلاقی برخوردار بود و از هايهوی و جنجال عوامل دو طرف هراسی به خود راه نداد. آن ها که حقوق بگيرند اقليتی در طرف رژيم و تعداد بسيار معدودترچند صد نفری در طرف آمريکا هستند که بر کوهی از دلار تکيه کرده اند. و آن ها که فريب خورده اند، با پيشرفت اين جنگ از هر دو طرف می ريزند. در طرف رژيم فريب خورده زياد نمانده است، هرچند پرونده هسته ای در اين جهت به طور محدود به رژيم خدمت می کند. به آمريکا و تحت الحمايگان آمريکا نيز بايد اطمينان داد وقتی نخستين آثار سياست های تخريبی آن ها در ايران بر مردم روشن شود، ريزش فريب خوردگان آمريکا نيز، مثل فريب خوردگان جديد رژيم آغاز خواهد شد.

امروز تنها و تنها يک عامل است که حساسيت مردم ايران را به سياست های استعماری آمريکا و عوامل وابسته به آن کم کرده است و آن وجود و حضور جمهوری اسلامی است. درست مثل عراق که سقوط صدام، شعله مقاومت در برابر اشغال را برافروخت، در ايران هم با آغاز فروپاشی و سقوط رژيم، آمريکا و تک تک عواملی که امروز خود را به گاری آن بسته اند مثل چلبی و حاميانش در پنتاگون افشا خواهند شد و هدف خصومت مردم ايران قرار خواهند، بويژه که صد سال مبارزه عميقا دمکراتيک و درخشان پشتوانه ی آگاهی اکنون خفته ی مردم ايران است. حالا در شرايطی قرار گرفته ايم که صدای روشنفکران صادق رو به فزونی خواهد گذاشت. آنچه مهم است زمان است. نبايد بگذاريم دير بشود و اين صدا مثل صدام مردم عراق به صدای قربانی تبديل بشود.

در ادامه اين مقاله برای کسانی که نياز به مدارک برای اثبات نظرات مطرح شده در بالا در مورد طرح ,تحريم هوشمندانه, دارند و از حوصله کافی برای بررسی آن برخوردارند، شواهد مفصلا ارائه خواهد شد.


29 فروردین 1385    04:45