خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

خطر جنگ را بايد جدي گرفت

نویدنو:17/5/1385

خطر جنگ را بايد جدي گرفت

احمد جواهریان

در منطقه اي زندگي مي كنيم كه جنگ هاي مرگباري را در سال هاي اخير تجربه كرده است. هم اكنون ده ها هزار نيروي نظامي متجاوز آمريكا در دو كشور اشغال شده ي افغانستان و عراق در همسايگي كشور ما حضور دارند. و امروز كانديداي درگيري نظامي ديگري هستيم كه سناريوي آن در آنسوي اقيانوس نوشته شده است. يكي از دوستان كه تازه به ماوراي قفقاز سفر كرده  مي گفت: هركجا مي رفتم، به محض اينكه مي فهميدند ايراني هستم، اولين سؤال اين بود كه آيا واقعا مي خواهيد با آمريكا بجنگيد؟ دوست ديگري كه هفته ي پيش به تركيه رفته و برگشته، مي گويد: در كنار خيابان طوماري را به دست ما دادند تا امضا كنيم. وقتي پرسيديم طومار براي چيست، پاسخ دادند كه ما مخالف شركت تركيه در جنگ عليه ايران هستيم و اين طومار هم به منظور اعتراض به سياست هاي رژيم تركيه است كه با آمريكا همكاري نظامي دارد.

سايت ها و نشريات مترقي جهان و ايرانيان خارج از كشور نيز پر از اعتراض به جنگ و هشدار نسبت به عواقب يك رودررويي هولناك تازه در منطقه است. همه با نگراني آخرين اخبار را دنبال مي كنند و نسبت به آن واكنش نشان مي دهند.

اما اينجا در داخل كشور كه قاعدتا بايد حساسيت بيشتري وجود داشته باشد، زيرا در صورت بروز جنگ زير ضربات مستقيم قرار خواهد گرفت، چنين احساس نگراني اي كم تر به چشم مي خورد يا بازتاب مي يابد. تا كنون نه يك گردهمايي ( حتي نمايشي ) براي صلح داشته ايم، نه يك سخنراني و نه يك فراخوان جمعي. جمهوري اسلامي ايران تنها كشوري ست كه مبارزه  براي صلح  در آن داراي چنين سطح نازلي ست و اين در حالي ست كه روياروي بزرگ ترين خطر نظامي سال هاي اخير ايستاده است. با افراد مختلف كه صحبت كرده ام، اكثرا حساسيت لازم را نسبت به خطر جنگ ندارند. حتي با تشريح فضاي بيرون از ايران و احساس خطر مردم منطقه، با اين پاسخ روبرو شدم كه از كجا معلوم آن ها بي خودي هيجان زده نشده باشند. وقتي علت خوشخيالي ها را جويا مي شوم، توضيحات زير را بعنوان پاسخ دريافت مي كنم:

1-                 اينها (حاكميت)  زرنگ تر از آنان كه اجازه دهد جنگ براه بيفتد.

2-                 وقتي موقعش شد عقب نشيني مي كنند.

3-                 اختلاف جدي اي وجود ندارد كه به جنگ منجر شود.

4-                 اين ها همه جنگ زرگري ست. آمريكا با جمهوري اسلامي در مسائل منطقه اي همكاري دارد.

5-                 شايد هم بهتره جنگ بشه و يه تكليفي برامون تعيين كنند تا نجات پيدا كنيم.

6-                 ايران عراق نيست و بسيار قوي تر از آني ست كه آمريكا بتواند به راحتي به آن حمله كند.

اگر ريشه جنگ ها اخير را مورد بررسي قرار داه باشيم، متوجه مي شويم كه هيچكدام از اين تعبير ها واقعيت  هاي دوران معاصر را بازتاب دقيقي نمي دهند. با نگاهي به رويداد هاي سياسي در درون حاكميت، متوجه مي شويم كه احساس خطر توسط دولتمردان و رهبران حكومتي نيز احساس شده است، اگر چه آن ها صلاح ديده ان اين نگراني به بدنه اجتماع سرايت نكند. تغييرات مداوم در تيم هاي مذاكره كننده و- اين آخري - بازگشت خرازي به راهبري سياست هاي خارجي در اين بحران و گفته هاي برخي از بلند پايگان نظام دليل روشني بر اين امر است.

 در مورد فجايعي كه ايمني جان انسان ها و نابودي منابع مادي و معنوي آن ها را تهديد مي كند( كه جنگ از بزرگترين آن هاست)، درصد كمي از احتمال وقوع نيز خود يك خطر بزرگ است. بوش مدت هاست پروژه جنگ با جمهوري اسلامي را دنبال كرده است. او در گام اول موفق شد با بهره برداري از فضاي بوجود آمده، شوراي حكام را وادارد كه پرونده ي هسته اي چمهوري اسلامي را به شوراي امنيت گزارش كند. و در مرحله دوم تصويب قطعنامه اي عليه جمهوري اسلامي را در دستور كار قرار دهد كه اجازه استفاده از نيروي نظامي را به طور تلويحي در بر داشته باشد. مذاكرات بسيار فشرده و طولاني براي متقاعد كردن مخالفين اين قطعنامه يعني روسيه و چين كار را به اعلام يك بسته ي پيشنهادي از طرف كشورهاي اروپايي، روسيه و چين به جمهوري اسلامي كشانده است. براي موافقت با بسته ي ارائه شده مدت چند هفته وقت داده شده و مقرر است در صورت عدم ارائه جواب مثبت از طرف جمهوري اسلامي، اجلاس شوراي امنيت براي تصويب اقدامات تنبيهي تشكيل شود و يك سلسله اقداماتي را به تصويب برساند. هنوز ابهامات زيادي در مورد پاسخ به بسته ي پيشنهادي وجود دارد. ما حتي دقيقا نمي دانيم محتواي اين بسته كه قرار است سرنوشت ما را رقم بزند چيست؟ و دردناك اينجاست كه ما تنمان نمي لرزد كه با چه لحظات خطرناك و تعيين كننده اي ممكن است روبرو باشيم.

امروزه روشن شده كه دليل تجاوزات نظامي توسط دولت هاي آمريكا، اختلاف آن كشور با ديگر كشور ها نبوده و اين جنگ ها كه صدها ميليارد دلار به جيب صنايع نظامي ريخته اند، برنامه ريزي شده و هدفمند بوده و شعارهايي همچون آزادي و دمكراسي و ايجاد دولت مدرن همه وعده هايي براي خام كردن توده هاي مردم بوده است.

از آنچه بر سر عراق و افغانستان و پيش تر از آن ها صربستان آمده، درس هاي بسياري مي توان گرفت. يكي از مهمترين آن ها شناخت فرايندي ست كه كشور قرباني را گام به گام به كام بحران جنگ كشيده است. در مورد صربستان واقعيت هاي دردناكي عيان شد كه در رسانه هاي جهاني انعكاس مناسب نيافت. براي مثال، روشن شد كه در آخرين روز مذاكرات، دولت صربستان با كليات طرح پيشنهادي آمريكا و ناتو عليرغم ميل باطني اش و براي جلوگيري از جنگ موافقت مي كند، ولي طرف مذاكره كننده ي ناتويي كه پيش بيني اين موافقت را نكرده بود، تقاضاي يك تنفس كوتاه مي كند. با آغاز مجدد جلسه ي مذاكره،  نمايندگان ناتو بحث از ضميمه اي مي كنند كه به قرارداد ملحق بوده است. ضميمه اي كه هيچگاه صحبتي از آن نرفته است. اين ضميمه صرب ها را از جمله ملزم مي ساخت كه فضا، راه ها، آبراه ها و بنادر صربستان را قابل بهره برداري براي ناتو بنمايند. عقب نشيني دير هنگام صرب ها فرصت را از آن ها گرفته بود و عدم پذيرش اين ضميمه باعث شد كه آن ها حملات به صربستان را آغاز كنند و كشور را بدون ورود نيروهاي زميني با چنان ضربات مهلكي روبرو سازند كه عليرغم مقاومت قهرمانانه مردمي تن به تسليم و پذيرش خواست هاي آنان دهد.

اين سناريو در عراق هم تكرار شد. صدام ديكتاتور عراق در آخرين روز قبل از حمله، همه شروط را پذيرفت، ولي اعلام شد كه اگر او مي خواست قبلا اين را اعلام مي كرد و نمي توان فرصت دوباره اي به او داد. در افغانستان مذاكره براي تحويل بن لادن به درازا كشيد، چرا كه طالبان مرتجع پرورش يافته در اردوگاه هاي تحت نظارت سيا در پاكستان اعلام كردند به او دسترسي ندارند و او مخفي شده است، ولي آمريكايي ها كه خود نيز هنوز موفق به دستگيري بن لادن نشده اند، اين ادعا را نپذيرفتند و حمله را آغاز كردند. فكر نمي كنم نيازي به تشريح مشابهت شرايط باشد. همه چيز حكايت از آن دارد كه كركس هاي مرگ اينبار بر روي ايران در حال پرواز اند و كوچكترين بي تدبيري، تندروي و افراط گرايي و يا حتي موقع نشناسي و يا وقت كشي و عدم عقب نشيني به موقع مي تواند به كليد خوردن جنگي ديگر بينجامد.

يكي از دوستان مي گفت: ما در تهران عادت كرده ايم روي منطقه اي زلزله خيز بدون هيچ تامين و تداركي به آسودگي زندگي كنيم. در هواي سمي مهلك شهر تنفس كنيم. در تصادفات رانندگي مثل جبهه هاي جنگ كشته شويم و به آمار ده ها هزاري آن بخنديم. ما پذيرفته ايم آخرين مايملك مان – اگر چيزي داشته باشيم - براي پرداخت هزينه هاي روزهاي پاياني زندگي مان در بيمارستان به گرو گذاشته شود. زمان هاي طولاني اي را براي رسيدن به ساده ترين نيازهايمان تحمل كنيم و در خيابان هايي قدم بزنيم كه ممكن است هر لحظه به علت بد حجابي و يا طرح روي تي شرت اعضاي خانواده امان مورد توهين واقع شويم و كارت زرد بگيريم. اعتراض براي ساده ترين حقوقمان ممكن است با برخوردي تند روبرو باشد و شب و روزمان را با حس تلخ و دردناك سرنوشتي سر كنيم كه بر جوانان بيكار و بي پناه و تحت تبعيضمان حاكم است. و خلاصه آنكه ما ممكن است آنقدر تحت تنش هاي مختلف باشيم كه بسياري از حساسيت هاي ضروري مان را از دست داده  و به يك افسردگي مضمن دچار شده باشيم.

 شايد اين ها وبسياري دلايل مشابه باشد كه روحيه ي امروزي در جامعه ما را باعث مي شود، اما اينبار با خطر جنگي روبرو هستيم كه هستيمان در آن خواهد سوخت و نسل ها تاوان آن را خواهيم داد و ما موظفيم به تلاشي جدي براي تاثير گذاري بر روند ها و جلوگيري از جنگ به هر قيمتي هستيم.

بايد باور داشت كه نتيجه همه چيز به تلاش ما بستگي دارد. اينكه بتوانند يا نتوانند جنگي را به ما تحليل كنند، بيش از هر چيز به سطح مبارزات صلحجويانه مردم وابسطه است. شرايط جهاني براي جنگ سالاران جهاني و شركت هاي تسليحاتي بسيار سخت تر از گذشته است. جنبش صلح جهاني موفق شده عليرغم بايكوت رسانه اي، صداي خود را به بخش هاي بزرگي از مردم دنيا برساند و آنها ها را آگاه سازد كه جنگ در نهايت به خرج آن ها صورت مي گيرد و با دامن زدن به فجايع هر چه گسترده تر انساني تنها به نفع گروه كوچكي از صاحبان صنايع  تسليحاتي – امنيتي بزرگ جهاني است. واقعيت آن است كه بخش نه چندان بزرگي از مردم ما نيز در كنار مردم مترقي جهان پا به ميدان مبارزه گذاشته اند و در راه صلح مي رزمند. نبايد منتظر اولين شعله هاي آتش شد تا خطر را با گوشت و پوست فهميد. اگر فدري دقت كنيم، سير رويداد ها آنقدر تكاندهنده هست كه ما را به واكنش وادارد. فردا مي تواند بسيار دير باشد.

منبع : فرهنگ توسعه

بازگشت به صفحه نخست


Free Web Counters & Statistics
 

a