خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

جنبش زنان، فصل جدیدی از قدرت

نویدنو:04/5/1385

جنبش زنان، فصل جدیدی از قدرت

نويسنده: محسن مالجو

نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، اوضاع سیاسی کشور را به حدی دگرگون کرده است که دیگر نمی توان تصور کرد در بر همان پاشنه می چرخد.
به نظر، نحوه برخورد نیروهای سیاسی نوپا با تمامی مطالبات، خواه سیاسی خواه اقتصادی یا مدنی به یک صورت است یعنی برخورد و به خشونت کشاندن همگی آن تجمعات. گواه این مدعا هم تجمعاتی است که در این مدت برگزار شده است.تجمع سندیکای اتوبوس رانی و دستگیری آنان و حتی بازداشت خانواده عده ای از آنان . دیگری حضور زنان جوان برای ورود به استادیوم فوتبال و تماشای آن بود که هر چند در بهار سال 84 این زورآزمایی برای گرفتن حق تماشا، به ورود تعداد انگشت شماری از زنان به استادیوم آزادی انجامید اما فعالیت دوباره دختران در زمستان همان سال با ترفند دروغ و فریب دادن آنها و برخورد فیزیکی مواجه شد. تجمع دیگر در 8 مارس (17 اسفند ) بود که تجمع طبعآ خالی از خشونت زنان، به ضرب و شتم شدیدی از سوی نیروهای ویژه کشیده شد . مورد آخر تجمع بسیار مهم 22 خرداد با هدف اعتراض به نقض حقوق زنان در قوانين بود که می توان آن را نقطه‌‌ي عطفی در مبارزات زنان ايران بعد از انقلاب دانست ، آن هم به ضرب و شتم بسیار بی سابقه از سوی نیروهای ویژه منتهی شد.

هدف از نوشتن این یادداشت هم حادثه آخر است که به نظرم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است،چرا که این تجمع آرام زنان، آسیب پذیری نظام سیاسی کشور را آشکار ساخت و زنان شاید بدون آنکه خود بدانند نظام سیاسی را به آزمون گذاشتند.این موضوع می تواند حاوی نکات مهمی برای نظام سیاسی و هم جنبش زنان باشد
مدت زمان طولانی است که تغییر و دگرگونی به یکی از الزامات گریز ناپذیر جهان زنان تبدیل شده است ، در ایران هم در سالهای گذشته موضوع زنان جایگاه ویژه ای را در مجموعه مسائل اجتماعی باز کرده است و با توجه به استمرار و وسعت حرکت زنان ،این جنبش نه از پای در خواهد آمد و نه دوباره قدم به عقب خواهد گذاشت.
اینکه مسائلی همچون توسعه تا بدین حد توجه ما را به خود جلب کرده ، اینکه صنعتی شدن این چنین معضل عمومی ما را تشکیل می دهد و بالاخره این که یافتن راه حل های مناسب برای زندگی شهری تا بدین حد انرژی و امکانات کشور را به خود معطوف می کند همه و همه نشان از تعلق جامعهء ما به دوران مدرن دارد.حال در مقابل همچون تعلق خاطری آیا می توان انتظار داشت نظام فکری زنان به همان صورت سنتی باقی بماند و مشروعیت دیدگاه های موجود را قابل تردید نداند؟

بهشت را زیر پای آنان می دانیم وآنان را دارای چنان صلاحیتی می دانیم که شغل"مقدس خانه داری" به آنان سپرده شده است.از آنان می خواهیم که با حضور میلیونی خود در خیابانها و در پای صندوقهای رای مشارکت خود را ثابت کنند ولی آنگاه که نوبت به مسولان رسیده است که مشارکت همین زنان را در ورای سقف شیشه ای تضمین کنند با کمبود صلاحیت مواجه شده اند؟

جنبش زنان ایران در مواجهه با نارضایتی از وضعیت موجودشان به دو شیوه می توانستند عمل کنند.خروج یا اعتراض.خروج عبارت است از " قطع رابطه فرد با سازمان متبوع و در عوض روی آوردن به سازمانهای دیگر"،حال آنکه اعتراض "مبادرت به اصلاح واحد متبوع به مدد انتقال صدای نارضایی به دست اندرکاران " است. ، به نظر می رسد زنان گزینه دوم یعنی اعتراض را انتخاب کرده و به مدد تجمع شان کوشیدند خواسته های خود را به گوش مسولان برسانند اما در عوض چیزی جزء برخورد خشونت آمیز با آنان صورت نگرفت.
هانا آرنت معتقد است خشونت با وجود تاثیر سریع و حتی آنی در تامین برخی نظرها برای رسیدن به هدف های درازمدت موثر نیست،به طوری که اعمال خشونت از طرف دستگاه حکومتی نه تنها کمک به تحکیم مبانی اقتدار دولت نمی کند بلکه موجب بی حرمتی به قوانین و سست شدن پایه های دولت می شود.در واقع زور و خشونت هنگامی محتمل است که در ا جتماع به عنوان ستونی برای کنترل و نفوذ در اذهان موثر افتد که از پشتیبانی وسیع مردم برخوردار باشد اما می دانیم دیگر در جهان، کسی جز تندروها، خشونت را نمی ستاید و تنها اینان هستند که به این قاعده رسیده اند که تنها خشونت موثر است.آرنت معتقد است قدرت و خشونت ضد یکدیگرند و آنجا که یکی سلطه مطلق پیدا کند،دیگری وجود نخواهد داشت ، یعنی خشونت جایی پدید می آید که قدرت در مخاطره قرار گیرد، به عبارتی خشونت محض هنگامی به صحنه می آید که که اقتدار در حال از دست رفتن است. به هر حال با به کار بردن خشونت شاید بتوان به پیروزی دست یافت اما بهایی که باید برای آن پرداخت بسیار سنگین است زیرا تنها طرف مغلوب نیست که این بها را می پردازد ، طرف غالب هم باید آن را از سرمایه قدرت و اقتدار خود بپردازد. بنابراین اگر با نظرات آرنت همسو باشیم باید بپذیریم که جنبش زنان خود را به عنوان یکی از قوی ترین جنبشها تثبیت کرده و رویکرد دولت بهتر است با خواسته های این جنبش تغییر کند چرا که خشونت آخرین وسیله برای حفظ ساخت و بنیان قدرت در مقابل افراد است نه اولین آن
...
اما دو مورد که بیشتر از هر وقت در این شرایط زمانی برای جنبش زنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است یکی اهمیت نوآوری است و دیگری سازمان یافتگی هر چه بیشتر در جنبش است.
برای تمام جوامع و از آن جمله جامعه ما دوره هایی را می توان برشمرد که در طول آن تمایل و نیاز به نوآوری بیش از دوره های دیگر احساس شده است ، نوآوری شامل توان یافتن مساله و نیز توان حل مسئله و یافتن پاسخ های جدید و بهتر است. در حال حاضر به نظرم نوآوری به امری حیاتی برای جنبش زنان تبدیل شده است. نوآوری در تدوین استراتژی ، نوآوری در نحوه چانه زنی با مقامات دولتی و ...
شبکه سازی یا سازماندهی مورد دیگر است که باعث می شود تا بدنه جنبش از پراکندگی مصون بماند. قدرت هرگز خاصیت فرد نیست بلکه به گروه تعلق می گیرد و فقط تا زمانی که افراد گروه با هم باشند وجود خواهد داشت. برتری در وسایل اعمال خشونت نیز در مقابله با دشمنی فاقد تجهیزات کافی ولی به خوبی سازمان یافته، امکان دارد بی اثر بماند ، بنا بر این لازم است گروه های مختلف زنان هر چه بیشتر اختلافات را کنار گذارند و به صورت سازمان یافته تری به تداوم در جهت تثبیت دستاوردهای خود مبارزه کنند.

نتیجتآ معتقدم که سرکوب های اخیر نه نشان از ضعف و بی قدرتی جنبش زنان بلکه نشان از قدرت این جنبش در ایران دارد و می تواند با برنامه ریزی همه جانبه تر و گسترش پایگاه اجتماعی خود در بین اقشار مختلف مردم و فراموش نکردن فعالیت های نظری در کنار جنبه عملی با وجود این همه ظرفیت به آینده ای بهتر امید وار بود.

منبع : زنستان

بازگشت به صفحه نخست


Free Web Counters & Statistics
 

a