خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

جنبش کارگری و "گنج مايه" سرمايه داران

نویدنو:27/4/1385

جنبش کارگری و "گنج مايه" سرمايه داران
يداله خسروشاهی

 


در گذشته طی چند مقاله نظرم را در مورد احتمال حمله نطامی به ايران و موقعيت طبقه کارگر(1)مورد بررسی قرار دادم. در آن مقالات موضع گيری نيروهای اپوزسيون رژيم و چگونگی پيشبرد امر طبقاتی طبقه کارگر را بيان داشتم.
هدفم از ارائه اين مطلب بررسی اجمالی حرکات و موضع گيری نيروهايی است که با به ميدان آمدن بخشی از کارگران در نظر دارند با ايجاد آلترناتيو های سرمايه دارانه، اين جنبش نوپا و تازه به شکوفه نشسته را به شکلی مهار کنند و آنرا در جهت اهداف سرمايه داری به اضمحلال بکشانند.
برای طرح بهتر اين مسئله در ابتدا نگاهی گذرا خواهم داشت به برنامه چند ساله رژيم اسلامی و اپوزيسيون داخلی آن و سپس به ماهيت و عملکرد دلالان سرمايه داری جهانی برای به انقياد کشاندن جنبش کارگری اشاره می کنم.

برنامه رژيم جهت مهار جنبش کارگری
با توجه به پتانسيل بالای مبارزاتی کارگران طی دوران يکساله سرنگونی رژيم سلطنتي، حاکمان جديد با برنامه ای از پيش تعيين شده شروع به سرکوب فعالين جنبش کارگری کردند. بدستور بهشتي، رفسنجانی و خامنه ای(2) به تعدادی از افراد جمع شده در حزب جمهوری اسلامی (چون محجوب و کمالی و علی ربيعی و ...) دستورداده شد که انجمن های اسلامی در کارخانجات و صنايع را سازمان دهند. سپس شواراها و تمامی تشکلات برآمده از انقلاب را طی حکمی منحل اعلام کردند. در خلاء وجود هرگونه تشکل مستقل کارگری توسط مجلس قانون ارتجاعی شورهای اسلامی را به تصويب رساندند. با حمله به خانه کارگر آنرا از دست کارگران بيرون آوردند و گروهی سرسپرده را در راس آن گماشتند و يک تشکل مافيايی اسلامی را سازمان دادند. در کنار آن در ابتدای سال 58 به راهپيمايی کارگران بيکار در اصفهان حمله کردند و چند کارگر و يک دانشجو را کشتند. اين سرکوب سيتماتيک تا هم اکنون توسط افراد متشکل در شورهای اسلامی کار و خانه کارگر و با حمايت کامل نيروهای انتطامي،قوه قضائيه و مجلس به پيش می رود. که می توان به کشتار کارگر در خاتون آباد، دستگيری کارگران در سقز و حمله وحشيانه به فعالين سنديکای شرکت واحد، مجروح کردن تعدای از آنها و دستگيری بيش از 1200 نفراشاره داشت که منصور اصانلو رئيس منتخب اين سنديکا تاکنون در زندان است.
طی اين چند سال با شناسايی فعالين کارگری توسط افراد شوراهای اسلامی کاربسياری از کارگران از کار اخراج، جمعی به زندان فرستاده شدند و بيش از 500 نفر از فعالين جنبش کارگری به جوخه های اعدام سپرده شده و گروهی به خاطر حفظ جان مجبور به ترک يار و ديار گشته و به يک زندگی اجباری روی آوردند.
نتيجه عملکرد رژيم و وابستگان آن در شوراهای اسلامی و خانه کارگرامروز به نقطه ای رسيده که دستمزد کارگران برای ماهها پرداخت نمی شود، کارهای قراردادی و پيمانی بر جامعه کارگری حاکم شده، ميليونها کارگر بيکارند و از دريافت حق بيکاری محروم، امنيت شغلی از جامعه رخت بربسته، حداقل دستمزد بيش از 45 در صد نسبت به سال 58 کمتر است و فقرو فلاکت و بی حقوقی مطلق بر جامعه کارگري، حقوق بگيران و اقشار تهيدست سايه افکنده است.

نقش اپوزيسيون سرمايه داری

طی اين چند سال تا جايی که به رژيم مربوط ميشد با برافراشتن پرچم حمايت از مستضعفين خود را ناجی تهيدستان جامعه قلمداد می کرد و بر نفی طاغوتيان تاکيد می نمود.از طرف ديگر نيروهايی نيز برای به انحراف کشاندن جنبش های درون جامعه حد اکثر تلاش خود را بعمل آوردند تا از اضمحلال کل رژيم جلوگيری نمايند. در ابتدا بخشی با ارائه تئوری "راه رشد غيرسرمايه داری"، اعلام کردند که قرار است خمينی جامعه را بطرف سوسياليسم سوق دهد. آنگاه با آويزان شدن به قبای رفسنجانی او را سردار سازندگی و نجات دهنده اقتصاد کشوراعلام کردند، ديگر بار بدنبال کرباسچی براه افتادند و سپس خود را به عبای آخوند کديور آويزان کردند و برای نجات حاکميت و جلوگيری از قهر توده ها هر روز در صدد رهبرتراشی فردی برآمدند. با روی کار آمدن خاتمی او را امير کبير ايران ناميدند. طی هشت سال تحت نام اصلاحات، جامعه مدنی و مدينته النبی مردم را سرگرم کرده و بخش وسيعی از روشنفکران و دانشجويان را به انحراف کشاندند(3). با روشن شدن نقش اين شاه سلطان حسين ثانی و روی گردانی جامعه از او، مسئله "نافرمانی مدنی" را پيش کشيدند. پس از حمله نظامی آمريکا به عراق و احتمال حمله به ايران، حاميان و نوکران سرمايه با شتاب بسيار اقدام به ايجاد گروههايی کرده و به اميد گرفتن مقامي، سرسپردگی خود را به سرمايه جهانی اعلام نمودند. رضا پهلوی و سلطنت طلبان به آمريکا روی آوردند و گروهی با راه انداختن جمع جمهوری خواهان ملی و لائيک در مقابل جبهه سرسپردگان آمريکا، دل به حمايت کشورهای اروپايی بستند. با انتخاب شيرين عبادی به عنوان برنده جايزه صلح نوبل، دست به دامن ايشان شدند و سپس مسئله رفراندوم را بميان کشيده و به جمع آوری امضاء و گردآوری نيرو به اميد شرکت در قدرت سياسی پرداختند. با پايان يافتن نمايش انتخاباتی رئيس جمهوری و روی کار آمدن احمدی نژاد (اين مليجک دربار خلفای راشدين)، با ذره بين به دنبال پوپوليست بودن او بر آمدند.
همه اينها حق اين اپوزيسيون است. آنها مجازند که بهر شکلی که خود می خواهند از چاله ای درآمده و به چاهی ديگر فرو روند. اما اين تمام ماجرا نيست. حضرات رنگارنگ اپوزيسيون سرمايه داری که سالها نه اسمی از کارگر می بردند و نه فقر وفلاکت ميليونها کارگرو خانوادهايشان جايی در سياستهای آنان داشت، اکنون سه سالی است که بياد کارگران و حقوق آنها افتاده اند. آنها که سالها اميدشان را به جامعه مدنی و روشنفکران و طبقات بالای شهری بسته بودند، بعد از اين که آبی از آن گرم نشد و با بيداری کارگران ناگهان به اين پی بردند که بدون پشتيبانی کارگران قادر به هيچ کاری نيستند.
به هر روي، اين اپوزيسيون با مآيوس شدن از اين پروژه های پر فريب اينک با رهايی اکبر گنجی از زندان که تمامی مشکلات موجود در جامعه را به بخشی از حاکميت نسبت می دهد و با تز نئوليبرالی و بوشی خود و با ابزار "روزه سياسی به گرد او جمع شده و در نظر دارند با حمايت کشورهای غربی و آمريکا و استفاده از رسانه های گروهی آنها، رهبر جديدی به جامعه حقنه کنند. و اين آقای گنجی هم در تداوم همان سياست عمومی همه دسته جات سرمايه داری در کارزار روزه ای خود جايی برای کارگران هم باز کرده است. ايشان که در زمان حاکميت رفسنجانی کوچکترين ادا و اطوارهای "عاليجناب سرخپوش" هم از ديدشان پنهان نمی ماند و در همان حال کمترين اعتراضی به موج عظيم اخراجها و بيمارسازيهای صدها هزار نفره کارگران نداشت، ناگهان به ياد اصانلو و جنبش کارگری افتاده است.
گنجی در اين ميان تنها نيست. تعدادی ازاين عاملان به مثابه ستون پنچم سرمايه عبارتند از ،احزاب استحاله چی و باصطلاح سرنگونی طلب وجبهه واحد ضد کارگری شامل، رضا پهلوی و سلطنت طلبان، جبهه ملی و حزب ملت ايران، سازمان فدائيان اکثريت، بخشی از توده ای های سابق، جمعی از ملی مذهبی های درون حکومت که پرچم داران آنها نيز عبارتند از، فرخ نگهدارها، بابک امير خسروی ها، خان بابا تهرانی ها، کاظم علمداريها، علی افشاريها، فاطمه حقيقت جوها، مسعود بهنودها، حجاريان، سازگاران، فرشاد ابراهيمي، سروش، معصومه ابتکار، مهاجرانی و علی امينی ها هستند که اين عاملان و دست نشاندگان در نظر دارند با انقلابات رنگی و محو رنگ سرخ و با نافرمانی مدنی و مماشات مسالمت آميز، بخشی از حاکميت را تغيير دهند. و همه آنها امروز کارگران را عزيز می نامند.

همه اينها که متوجه ورشکستگی و عدم پذيرش کامل شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر از طرف کارگران و پی بردن به ماهيت کاملآ ارتجاعی اين تشکلات و خواست انحلال آنها و هم چنين بی نتيجه ماندن تلاش جبهه مشارکت برای تسلط بر جنبش کارگري، به فکربافتن گليمی برای خود از ميان کارگران افتاده اند. امروز محافظه کاران وطنی با ابزار وزارت کار و ايجاد انشعاب در خانه کارگر و شورهای اسلامی کار تلاش می کنند که توسط "حزب رفاه اسلامی کارگران" و "جامعه اسلامی مهندسين" و با بهره گيری از نيروهای بسيج بر جامعه کارگری حاکم شوند.
از طرف ديگر، منتصبين شورهای اسلامی کار با کمک افرادی از چند تشکل دست ساخته مشارکت و با همراهی چند نفر ازورشکستگان سياسی وسرشار از ايدئولوژی سرمايه داری برای تقابل با سياستهای وزارت کار ضمن برگزاری ميزگردها و سمينارهايی در تلاشند که يک "همگرايی" کاذب در ميان بخشهايی از کارگران بوجود آورند.
هدف اين جمع در مرحله اول جلوگيری از فروپاشی کامل شورهای اسلامی کار و از اين طريق در جهت ايجاد تشکلات مستقل کارگری موانعی بوجود آورند و از بوجود آمدن چنين تشکلاتی جلوگيری کنند.
از اين حضرات بايد پرسيد که چه تغييراتی در مقطع کنونی در جامعه بوجود آمده که اين جماعت روی به جنبش کارگری آورده اند؟ آيا طی اين 28 سال سرکوب مستمر کارگران وجود نداشته است؟ آيا در اين مدت فعالين کارگری اخراج، زندان و اعدام نشده اند؟ آيا بی حقوقی مظلق بر جامعه کارگری حاکم نبوده است؟ چرا امروز اين جماعت ضد کارگری و عاملان سرمايه بفکر کارگران افتاده و خود را حامی کارگران قلمداد می کنند. خواهان آزادی کارگر در بند شده اند و بيشرمانه حتا به اسم بخشی از طبقه کارگر اعلام حمايت از روزه سياسی گنجی می کنند.(4)
واقعيت اين است که فعالين جنبش کارگری طی يک پروسه خونبار و پُرتلاطم و با مبارزه ای بی امان بيش از ربع قرن و با دادن صدها اعدامی و هزاران زندانی واخراجی و تبعيدی و به قيمت بيکاری و بی حقوقی و سرکوب، و تحت سلطه شديدترين حکومت فاشيستی و مافيايی مذهبی و با گفتن نه به تمامی کارگزاران سرمايه و در غياب اين جماعت خود فروش تا به امروزمبارزات مستقلانه خود را به پيش برده اند. با گذر از اين ناملايمات و تحمل هزينه بسيار سنگين به مرحله ای رسيده اند که نطفه های اوليه يک حرکت مستقل کارگری جدا از کل سرمايه را بوجود آورند.
فعالين کارگری در داخل و خارج از کشوربا وجود سانسوری که بر جامعه کارگری حاکم بود و کارگران در ايران هيچ صدايی و ندايی و آوايی نداشتند، با صبرو بُردباری و با از خود گذشتگی غير قابل تصور قادر شدند ضمن انتشار نشرياتی در داخل و خارج و نوشتن مطالب و مقالاتی در زمينه مسائل کارگري، و به خيابان آمدن کارگران و ايجاد ارتباط با ساير کارگران در سطح جهان و رساندن صدای مبارزاتی و خواسته های آنان، اين ديوار سانسور را بشکنند. اکنون نيز با بوجود آمدن شکوفه های اوليه تشکل مستقل کارگری و حرکت بخشی از کارگران کشور در اين جهت ، صدای رسای خواسته و مبارزات کارگران به سرلوحه اخبار رسانه های گروهی جهان ارتقاء يافته و پشتيبانی جنبش جهانی کارگری از اين مبارزات را با خود بدست آورده است. اگرتا ديروز سرکوب و بی حقوقی کارگران در چنگال سانسور حکومتی گرفتار بود، امروز به ميمنت تلاش بی وقفه فعالين جنبش کارگری کوچکتری حرکت و خواست کارگران با حمايت سريع تشکل های جهانی کارگری روبرو است. که اين از نقاط اساسی و قدرت مبارزاتی خود کارگران سرچشمه گرفته است.
طی دو سه سال گذشته کارگران با مبارزات خود قادر شدند نظر بخشهای پيشرو جنبش دانشجويي، زنان، و
روشنفکران را به خود جلب کنند و آنان را در مبارزات خود شريک کرده و جنبش کارگری را به صف اول مبارزات ساير اقشار جامعه سوق دهند.
امروزه همه اقشار جامعه بدرستی دريافته اند که بدون جنبش کارگری و تا زمانی که کارگران به ميدان نيايند، هيچ نيروی ديگری قادر نخواهد شد اين هيولای شوم را به زباله دان تاريخ بسپارد. اين پديده نوين و توازن جديد درون جامعه است که جبهه واحد سرمايه را به وحشت انداخته است. از يکطرف آمريکا اعلام حمايت مالی می کند (که صرف نظر از مشکلات عديده ای که در جهت کمک رسانی برای فعالين واقعی جنبش کارگری بوجود آورده) اما اين خود مصاف بزرگی است برای جنبش کارگری که لازم است در جای خود به آن پرداخته شود. از طرف ديگر اتحاديه های آمريکا برای ارتباط گيری با فعالين کارگری و مهار حرکت کارگران زير چتر خود برنامه مشخصی را در دستور کار خود قرار داه اند ، و از جانب ديگر نيروهای وابسته به سرمايه با به ميدان آوردن "گنج مايه" خود فکر می کنند قادر خواهند شد اين جنبش عظيم را دنباله رو سرمايه داری جهانی کنند و بر مبنای تز نئوليبرالها که مانيفست گنجی کپی برداری آن است، در نظر دارند اين جنبش را در ابتدای راه مهارنمايند. جوهر واقعی اين پلاتفرم های نئوليبراليستی را به عينه می توان در صحبت های آقای کاظم علمداری مشاهده کرد. آنجا که در نشريه کارمزد می گويد، "با گوش بريدن و شلاق زدن و به بردگی کشاندن کارگران، ايران را به وضعيت امروزی آمريکا برسانيم" اين ماهيت واقعی چنين مانيفست هايی است. پلاتفرم نئوليبراليستی چيزی جز به نمايش گذاشتن شمشير عريان سرمايه داران و به فقر وفلاکت کشاندن کارگرنيست.
اين جبهه واحد ضد کارگری نه از روی حسن نيت و احساس مسئوليت نسبت به کارگران و زحمتکشان جامعه اعلام حمايت از جنبش کارگری کرده و خواستار آزادی کارگر زندانی شده است ( که اگر چنين بود قطعآ تمامی کارگران و اقشار ديگر از اين حرکت حمايت می کردند) بلکه صرفآ بخاطر به انقياد کشاندن و مهار جنبش کارگری پا به ميدان گذاشته اند. افراد اين جبهه آنگاه که متوجه شدند با طبقات متوسط قادر به پيشبرد برنامه خود نيستند روی به جنبش کارگری آورده و در صدد يارگيری از فعالين کارگری شدند.اين جبهه سرمايه با پتانسيل انقلابی که کارگران در مقطع سال 57 از خود نشان دادند به وحشت افتاده و برای مهار آن می خواهند به علاج واقعه قبل از وقوع بپردازند. اين جماعت به درستی دريافته اند که اين نيروی بيدار شده در صورت هرگونه تحولی در ايران با استفاده از تجربيات گذشته امکان دارد دست به نفی کل سرمايه بزند و کليه خار و خاشاک ها را به دريا بريزد. وحشت اين کارگزاران سرمايه از انقلاب کارگری و حاکميت شوراها بر جامعه است. بخاطر همين وحشت از انقلاب توده ها است که مرتب تبليغ رفراندوم، نافرمانی مدنی و انقلابات رنگی می کنند. اين ها بخوبی می دانند که در صورت حرکت کارگران و تهيدستان جامه و طغيان آنها، جايی در ميان آنان نخواهند داشت. لذا دست به دامن سرمايه جهانی دراز کرده و از آنها استمداد می طلبند و در تلاش برای پيشبرد اهداف سروران خود هستند.

فرياد فرد فرد فعالين کارگری به امثال گنجی ها و کل جبهه واحد ضد کارگری اين است که حنای سرمايه داری ديگر برای کارگران بی رنگ شده. کارگران ايران در زمانی که افراد اين جبهه دست در دست حاکميت به سرکوب آنها وديگرنيروهای تحت ستم می پرداختند، در زمانی که کارگران را از تمامی معادلات سياسی حدف کرده و اسمی از کارگران به ميان نمی آوردند، با مبارزات و جانفشانيهای خود طی اين ربع قرن، با پی بردن به ماهيت تمامی اين نوکران به جايی رسيده اند که با استراتژی روشنی در تلاش برای ايجاد جبهه مستقل خويش در زمينه های سياسي، اقتصادی و اجتماعی هستند. فعالين جنبش کارگری يکصدا و همراه با اصانلوها فرياد می زنند، ما را به خير شما اميد نيست، شر مرسانيد.

کارگران تجربه قولهای پوچ خمينی را با خود دارند. بخوبی ديدند که وعده برق و نفت مجاني، بوسه زدن پيغمبر بر دست کارگران، پرداخت دستمزد کارگر تا قبل از خشک شدن عرقش، به پشت ميز محاکمه کشاندن سرمايه داران و... همه فريبی بيش نبود. امروز به عينه شاهدند که با مستمسک قرار دادن اصل 44 قانون اساسی و طی اطلاعيه اي، آنچه خود آنها با جنگ و خونريزی و از دست دادن بهترين رزمندگان و با جانثاری هزاران پيشرو، از چنگال زالو صفتان و سرمايه داران رژيم شاه بيرون آوردند، ادامه دهندگان راه امام اين سرمايه های متعلق به تمامی ملت و دارئيهای اين مرز و بوم را دو دستی تقديم سرمايه داران جديد می کنند. نفت و گاز و صنايع سنگين و بانکها و آب و برق و تلفن و... را از اين جيب درآورده به آن جيب می گذارند و با حذف جلوه ظاهرآ دولتي، آنها را دوباره به دست زالو صفتان و غارت کنندگان خصوصی می سپارند. ديگر حيله و نيرنگ کافی است. کارگران با تمامی وجود به اهداف پليد شما پی برده اند. اجازه نخواهند داد که تاريخ پُرفريب سرمايه داران يکبار ديگر تکرار شود. با شعار "همه با هم" دوباره امام ديگری و اينبار دست پروده او همراه با طفيلی های جامعه بر مسند قدرت تکيه بزنند.
فعالين جنبش کارگری با پشتوانه تجربيات گذشته و درس آموزی و حمايت کارگران در سطح جهان هم اکنون در تلاشند که نهادهای مستقل اقتصادي، سياسی و اجتماعی خود را سامان دهند. فعالين کارگری اطمينان دارند با نيروی راديکال و بالقوه خود، با اتحاد و همبستگی کامل قادر خواهند شد اين جبهه واحد ضد کارگری را همچون رژيم گذشته به زباله دان تاريخ بسپارند.
فعالين کارگری با تمامی وجود فرياد برمی آورند که روز رهايی ما از چنگال سرمايه و هم چنين شما نوکران آنها نزديک است. با چنين حيله ها و نيرنگها و خود را حامی کارگران قلمداد کردن اجازه نخواهيم داد که تحت نامی ديگر دوباره بر قدرت سياسی تکيه بزنيد و استثمار و بی حقوقی ما را همچنان به پيش بريد.
جبهه واحد و مستقل ما شامل تمامی اقشار جامعه از جمله کشاورزان، دانشجويان، زنان، معلمين، پرستاران و روشنفکران انقلابی است. طبقه کارگر تنها طبقه ای است که از جنگ و خونريزی هيچ سودی عايدش نمی شود. از اين رو طبقه ای صلح دوست و مخالف هرگونه جنگ، خواهان برابری کامل تمامی مردم در همه شئونات زندگي، خواهان يکپارچگی و وحدت کل طبقه در سطح کشور، منطقه و جهان، خواهان آزادی انديشه و بنيان و قلم و مطبوعات و نشريات و کُتُب، خواهان آزادی احزاب، انجمن ها و تشکلات سياسی و صنفي، خواهان آزاديهای هنری در همه زمينه ها و در يک کلام خواهان حاکميت اکثريت قريب باتفاق جامعه بر سرنوشت خويش واقليت کوچک و ناچيز است. نجات جامعه از اين بی حقوقی مطلق در گرو پيشبرد يک مانيفست سوسياليستی است و راه ميان بُری نيز وجود نخواهد داشت. به اميد آنروز

يداله خسروشاهی
دبير سابق سنديکای کارگران پالايشگاه تهران و عضو شورای سراسری کارکنان نفت

تير ماه 1385

توضيحات:

1- جهت اطلاع می توانيد به دو نوشته من تحت عنوان، کارگران و پيامد حمله نظامی به ايران و بوی کباب درج شده در سايت بنياد کار مراجعه کنيد.
2- گرفته شده از مصاحبه حسن صادقی رئيس سابق شوراهای اسلامی کار با روزنامه کارو کارگر.
3- جهت توضيحات بيشتر در اين مورد،به مصاحبه من با نشريه نگاه ? دفتر دوم ? مه 1999 مراجعه شود
4- جهت اطلاع به سايت اخبار روز مراجه شود. در اين سايت دو اطلاعيه به اسم حمايت کارگران از اعتصاب غدای گنجی درج شده است. يکی تحت عنوان مصاحبه با يک فعال کارگری (بی نام و نشان) که معلوم نيست واقعيت داشته باشد. و ديگری به اسم کميسيون ارتباطات سنديکايی . گرداننده اين کميسيون تنها يک نفر است که تزديک به 80 سال سن دارد و خود را وارث شواری متحده مرکزی حزب توده می داند و با اتحاديه های بلوک شرق همکاری دارد که سايت اخبار روز از جانب او اطلاعيه حمايتی داده است.

نقل از روشنگری

بازگشت به صفحه نخست


Free Web Counters & Statistics