|
||
نویدنو - سیاست - اقتصاد- کتاب - زنان -صلح - رحمان هاتفی - فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - -دیدگاه نظری - ویژه نامه | ||
جریان راست و تغییراتش |
||
نویدنو:03/8/1385 |
||
جریان راست و تغییراتش مرجان توحیدی کارگزاران زمزمه ائتلاف، لیست های مستقل و مشترک، رایزنی با اشخاص حقیقی و حقوقی برای معرفی کاندیدا و تکمیل لیست ها فضای سیاسی کشور را به خود مشغول کرده است. در این میان جناح اصلاح طلب و گروه های منتسب به آن درصددند کرسی های از دست رفته شورای شهر را دوباره از آن خود کنند. از سوی دیگر جناح مقابل هم تلاش می کند پیروزی های خود را تداوم بخشیده و با کسب اکثریت آرا در انتخابات سومین دوره شهر و روستا بر نحوه گزینش خود در دوره پیشین مهر تاییدی بزند. اصولگرایانی که تا پیش از انتخابات دور دوم شهر و روستا با نام محافظه کار شناخته می شدند، در اسفندماه 81 با تغییر آرایش در نیروهای خود با تابلوی «آبادگران» وارد عرصه انتخابات شدند. انتخابات یادشده اگرچه با اقبال عمومی چندان مناسبی روبه رو نشد، اما نتایج و آثار آن توانست فضای سیاسی کشور را بچرخاند و از چپ به راست متمایل کند. طیف جدید محافظه کاران پس از انتخابات شوراهای 81 با حفظ انسجام خود و با همان تابلو بر بسیاری از کرسی های مجلس تکیه زدند و یک سال بعد پس از جدایی از جریان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب کاندیدایی مطلوب خود را وارد کاخ ریاست جمهوری کردند. محافظه کاران اگرچه در ظاهر همواره بر وحدت میان خود تاکید داشته و همواره سعی می کنند خود را از تقسیم بندی های رایج سنتی و مدرن فارغ و رها نشان دهند، در درون خود، اما به وجود شکاف میان طیف سنتی و نومحافظه کار این جریان معتقدند؛ به گونه ای که می توان ردپای این گسست را در آستانه انتخابات آتی نیز مشاهده کرد. حمایت از لیست جامعتین در خبرگان چهارم برای همه اصولگرایان امر بدیهی به شمار می رود، ولی انتخابات شوراهای سوم و زمزمه ها درخصوص عدم یکپارچگی اصولگرایان در این انتخابات آنها را بر آن داشت تا با تدوین «منشور اصولگرایی» به جناح رقیب اعلام کنند که وحدت خود را برای استمرار پیروزی تحت هیچ شرایطی از دست نمی دهند.
اگرچه
اصلاح طلبان نیز پی برده اند که تنها مفر آنها از حلقه پیروزی های پیاپی
اصولگرایان همبستگی و ایجاد ائتلافی یکپارچه است؛ به مثابه ائتلافی که در
آستانه انتخابات مجلس ششم رخ داد و توانست نمایندگان طیف راست سنتی را که
بیش از هشت سال اکثریت مجلس را در اختیار داشتند، وادار به عقب نشینی کند. گاهی شعارها و نمادهای این جریان تغییر می کرد، گاهی چهره ها و افراد مطرح آن و گاهی حتی گروه های محوری این جریان. به طوری که جریانی که در سال های میانی دهه شصت در برابر دولت میرحسین موسوی از سرمایه و مالکیت دفاع می کرد، در سال های پایانی دولت هاشمی رفسنجانی وی را به درپیش گرفتن برنامه توسعه بدون توجه به اهمیت عدالت و وضعیت اقشار ضعیف متهم می کرد.
در عین حال
این جناح اگرچه در سال 76 با شعار دفاع تمام عیار از ارزش ها در مقابل
هواداران کاندیدای مقابل این جریان که از تسامح و تساهل سخن می گفتند،
ایستاد، چند سالی نگذشت که با شعار «ایرانی آباد، آزاد و شاد» پا به عرصه
رقابت های انتخاباتی گذاشت. تبارشناسی سیاسی جریان اصولگرا بدون مطالعه
دوره های مختلفی که بر حیات سیاسی این جریان گذشته، ممکن نیست. خصوصا از
این رو که دگردیسی های جریان های سیاسی در ایران معمولا در مقاطع خاصی نظیر
انتخابات اتفاق افتاده و سرنوشت بعدی آنها در بحبوحه کشمکش های انتخاباتی
رقم خورده است. انتخابات مجلس اول در سالی برگزار شد که به جرات می توان گفت سال درخشان دموکراسی در تاریخ ایران محسوب می شود. برگزاری پنج انتخابات در فاصله یک سال پس از انقلاب آن هم بدون دغدغه ردصلاحیت و چگونگی نحوه نظارت و نیز حضور همه طیف ها و جریان سیاسی آن روز جامعه ایران از دیگر ویژگی های انتخابات سال 58 است. تایید نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی از سوی مردم، انتخاب خبرگان، ریاست جمهوری و مجلس اول ازجمله انتخابات برگزار شده، در نخستین سال پیروزی انقلاب محسوب می شوند.
انتخابات
مجلس در اسفند 58 در حالی برگزار شد که ابوالحسن بنی صدر رقابت خود را با
نامزدهای دیگری چون حسن حبیبی، احمد مدنی، کاظم سامی، داریوش فروهر، صادق
قطب زاده، صادق طباطبایی و محمد مکری آغاز کرد. بنی صدر توانست در بهمن 58
به عنوان نخستین رئیس جمهوری ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی شناخته شود.
در این
میان نیروهای طرفدار خط امام (جامعه روحانیت مبارز، حزب جمهوری اسلامی و
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی قبل از انشعاب و انحلال) ائتلافی را با نام
«ائتلاف بزرگ» شکل داده و لیستی 30 نفره را به مردم معرفی کردند. دفتر
هماهنگی دوم با رئیس جمهوری و گروه های اقماری آن نیز لیستی جداگانه ارائه
کردند.
علی اکبر
پرورش و حبیب الله عسگراولادی از جمعیت موتلفه (که هنوز به حزب تبدیل نشده
بود)، شهید محمدعلی رجایی (که از سوی حزب جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار
گرفت) و عباس شیبانی (از اعضای سابق نهضت آزادی و حزب جمهوری اسلامی) چهار
رقیب اصلی انتخابات سال 60 به شمار می رفتند که از میان آنها شهید رجایی
توانست پیروز میدان باشد.
این اتفاق
در چند انتخابات ریاست جمهوری بعد نیز تکرار شد که نشان می داد این جناح
تصمیم دارد به موازات حضور نیروهای سیاسی چپ در دولت میرحسین موسوی به
پرورش و معرفی چهره های تازه ای در عرصه های مدیریتی کشور بپردازد. چهره
هایی که به همراه جریان رقیب، دو بال تامین بدنه مدیریتی نظام بودند و این
وضعیت تا زمان دولت آیت الله هاشمی ادامه یافت. در آن زمان بخشی از این دو
جناح در جناح سومی که تکنوکرات ها نامیده می شدند، سازمان یافتند و نسل
جدیدی از مدیران نظام را تشکیل دادند که باید جایگزین نخبگان و سرمایه های
از دست رفته در کوران انقلاب، جنگ و درگیری های ابتدای دهه شصت می شدند. این اختلاف اگرچه در آن هنگام مقطعی به نظر می رسید، اما تداوم آن سبب شد تا برخی از اعضای جامعه روحانیت مبارز که قرابت بیشتری با حضرت امام (ره) نیز داشتند، به علت بروز برخی اختلاف نظرها بر سر مبانی سیاسی اداره کشور به سمت راه اندازی تشکیلی با عنوان «مجمع روحانیون مبارز» سوق یابند. اسفند 66 نقطه مهمی در تاریخ شناسی ایران پس از انقلاب به شمار می رود که جدایی جمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز در آن مقطع رخ داد. اهمیت این مقطع علاوه بر تشکیل مجمع روحانیون مبارز از آن روست که سال 66 سال انحلال دو حزب بانفوذ در آن مقطع بود.
حزب جمهوری
اسلامی در اول خرداد 66 و سازمان مجاهدین در مهر 65 با موافقت امام راحل
(ره) منحل شدند که از قضا دلیل انحلال هر دو اختلاف در جناح چپ و راست در
درون حزب و سازمان بود. بنابراین رقابت برای رسیدن به کرسی های مجلس سوم
عملا با صف بندی کامل میان دو جناح سنتی راست و چپ یعنی مجمع روحانیون
مبارز و جامعه روحانیت مبارز آغاز شد.
همچنین
دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی معلمان ایران و انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه
ها نیز فهرستی را ارائه کردند که در موارد متعدد با لیست مجمع روحانیون
مبارز مشترک بود و بدین ترتیب صف جناح چپ یا خط امام نیز در سمت مقابل شکل
گرفت. رقابت دو جناح چپ و راست به رهبری دو تشکل روحانی که در آن سال ها با عبارات اختصاری «یت» (برای جامعه روحانیت) و «یون» (برای مجمع روحانیون) شناخته می شدند، تا زمان رحلت بنیان گذار جمهوری اسلامی در درون مجلس به طور خاص و در فضای سیاسی کشور به طور کلی ادامه یافت. جناح چپ و مجمع روحانیون با توجه به حضور تعداد قابل توجهی از روحانیون نزدیک به حضرت امام(ره) و همچنین با در اختیار داشتن اکثریت مجلس سوم و دولت مهندس موسوی در حقیقت جناح حاکم به شمار می رفت، اگرچه جناح راست و جامعه روحانیت مبارز نیز چیزی از یک جناح حاکم کم نداشتند و با در اختیار داشتن بسیاری از بنیادها و نهادها و همچنین با توجه به سازماندهی بسیاری از امامان جمعه و جماعات و نیز با روابط نزدیکی که با محافل سنتی بازار داشتند، یک پای جدی نظام سیاسی و مدیریتی کشور به شمار می رفتند. در عین حال در سال های پیش از درگذشت بنیان گذار نظام، شرایط سیاسی خاص کشور نظیر جنگ و شرایط دشوار پایان آن، پذیرش قطعنامه و وضعیت اقتصادی بحرانی سال های 67 و 68 دیگر مجالی برای بروز رقابت های سیاسی و جناحی باقی نگذاشته بود. اگرچه دوگانگی ها و اختلاف نظرها در همین سال ها نیز کم وبیش ادامه داشت و پس از درگذشت امام(ره)، رنگ و بوی جدیدی نیز به خود گرفت.
انتخاب آیت
الله خامنه ای به رهبری، انتخاب آیت الله هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری و
کمی بعد تغییر رئیس قوه قضائیه به طور کامل آرایش قوای سه گانه را به سمت
تغییر برد، اما دو سال طول کشید تا این تغییر در انتخابات مجلس چهارم در
ابتدای سال 70 کامل شود. اعمال اینگونه نظارت جریان انتخابات مجلس چهارم منجر به ردصلاحیت بسیاری از کاندیداهای جناح چپ شده و از سوی دیگر با استقبال و حمایت طیف راست روبه رو شد. ردصلاحیت های گسترده که اعتراض مجمع روحانیون را برانگیخته بود سبب شد تا این تشکل طی نامه ای اعتراض خود را نسبت به بروز این اتفاق به اطلاع مقام معظم رهبری برساند. جناح راست در قالب جامعه روحانیت مبارز با بهره مندی از فضای بدون رقیب و محرومیت جناح چپ با شعار پیروی از خط امام، اطاعت از رهبری و حمایت از هاشمی به صحنه انتخابات آمد و لیستی را در انتخابات مجلس چهارم ارائه کرد که مورد حمایت تشکل های همسو با جامعه روحانیت مبارز چون جامعه اسلامی فرهنگیان، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه زینب(ص)، جامعه اصناف و بازار و جمعیت موتلفه نیز واقع شد. این گروه ها چندی بعد با نام «تشکل های اسلامی همسو» در صحنه سیاسی کشور شناخته شدند. پس از اعلام نتایج انتخابات مجلس چهارم، مجمع روحانیون فعالیت سیاسی خود را تا ایجاد شرایط مساعد تعطیل کرد. غیبت طولانی مدت مجمع روحانیون مبارز تا برگزاری پنجمین دوره انتخابات مجلس ادامه پیدا کرد و بدین ترتیب برای چهار سال تنها جناح راست در فضای سیاسی کشور فعالیت داشت. در این سال ها علاوه بر خلاء حضور مجمع روحانیون رئیس دولت نیز اعلام کرده بود که خود من به اندازه کافی سیاسی هستم و نیاز نیست بقیه کابینه سیاسی باشند.
مجلس شورای
اسلامی که اکثریت مطلق آن در دوره چهارم در دست جناح راست بود، تنها مرکز
فعالیت های سیاسی در کشور محسوب می شد. البته این یک صدایی بود که گهگاه از
سوی دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت و روزنامه سلام که در آن دوران تنها
تریبون جناح چپ بود، به چالش کشیده می شد، اما همچنان صدایی در حد و اندازه
جناح مقابل شنیده نشد تا آنکه در آستانه انتخابات مجلس پنجم «کارگزاران
سازندگی» با ابراز نگرانی از تداوم تک صدایی در کشور اعلام موجودیت کردند.
انتخابات ریاست جمهوری ششم که دومین دوره حضور هاشمی رفسنجانی در این منصب محسوب می شد، شاهد ظهور طیفی از درون جناح راست بود که با طرح شعارهای انتقادی از سیاست های رئیس جمهوری وقت و اعتراض به پیامدهای اجرای سیاست های سازندگی در کشور، درصدد بودند بخشی از آرای دوره گذشته هاشمی را به خود اختصاص دهند.
احمد توکلی
کاندیدای این گروه بود که هر چند به طور رسمی از جانب تشکل های اسلامی همسو
حمایت نشد، اما ظاهرا این گروه ها برای تبلیغ او و نقد هاشمی در این
انتخابات تلاش های زیادی کردند. این در حالی بود که روحانیت جناح راست به
طور کامل از رفسنجانی حمایت می کرد و بدین ترتیب این مقطع را نیز می توان
نقطه دیگری برای شروع دوگانگی درون این جناح به حساب آورد تا آنکه ظهور
کارگزاران سازندگی و فعال شدن بخشی از جناح چپ تحت لوای «ائتلاف نیروهای خط
امام» این شکاف را هر چند به طور موقت پر کرد. اعلام موجودیت کارگزاران با مقاومت و انتقاد شدید نمایندگان مجلس چهارم روبه رو شد. در آن سو جناح چپ هم اگر چه در جریان انتخابات مجلس پنجم در قالب ائتلاف و لیست مشترک نیرویی معرفی نکرد، اما مجمع روحانیون مبارز مانع فعالیت هیچ یک از گروه های همراه خود نشده بود. جامعه روحانیت مبارز، کارگزاران و ائتلاف گروه های خط امام(ره) رقبای اصلی در انتخابات مجلس پنجم در میان مخالفت گروه های همسو و جامعه روحانیت مبارز با کارگزاران، کروبی با حمایت از این تشکل در مصاحبه ای از این گروه با عنوان نیروهای انقلابی معتقد به نظام و خدمتگزار به مردم نام برد، اما در ازای کناره گیری مجمع روحانیون، جمعیت دفاع از ارزش های انقلابی با چهره شاخص خود، محمد محمدی ری شهری، اعلام موجودیت کرده و لیست نامزدهای خود را ارائه کرد.
در نهایت،
رقابت انتخاباتی در قالب چهار فهرست ائتلاف خط امام(ره)، جامعه روحانیت
مبارز، گروه کارگزاران و جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب آغاز شد و به
پیروزی نه چندان قاطع ائتلاف نیروهای همسو انجامید. در جریان انتخابات مجلس
بود که جناح چپ با بازنگری کامل در رفتار سیاسی خود در دوران غیبت از عرصه
سیاسی توانست به بازسازی خود بپردازد و پس از ائتلاف با کارگزاران سازندگی،
سیدمحمد خاتمی را در حماسه دوم خرداد به پیروزی برساند.
بعدها
باهنر، دبیرکل جامعه مهندسین که یکی از استراتژیست های جناح راست محسوب می
شد، در یک بررسی مفصل که بخش هایی از آن منتشر شد، افراط درجلب رضایت این
گروه از طریق طرح شعارهای تند و همچنین تخریب چهره محمد خاتمی از سوی این
طیف را یکی از دلایل شکست جناح راست در انتخابات ریاست جمهوری ارزیابی کرد. نشریات مهم جناح راست که اکنون به پایگاه های انتقاد از دولت جدید بدل شده بودند، همچنان منتشر می شدند، اما دست کم در یکی، دو سال اول رمقی برای آنها باقی نمانده بود تا با جریان نوظهور خواهان اصلاحات رقابت کنند.
به ویژه از
این رو که سرعت تحولات سیاسی به ویژه پویایی فضای دانشگاه ها، انتشار تعداد
زیادی از نشریات که بازتاب دهنده ایده های جدید سیاسی و فکری بودند و ظهور
تشکل های جدید اجتماعی و سیاسی که به ندرت با جناح راست همسویی داشتند،
عرصه را بر این جناح بسیار تنگ کرده بود. همزمان با مشارکت سایر گروه های جناح چپ هم در قالب ائتلاف دوم خرداد در صحنه انتخابات حاضر شده و درنهایت یک فهرست 25 نفره مشترک را منتشر کردند، اما در آن سو جامعه روحانیت مبارز به عنوان مهمترین گروه جناحی که پس از آن زمان جناح محافظه کار نامیده می شد، برخلاف ادوار گذشته مجلس از ارائه فهرست برای شهرستان ها خودداری کرد.
تشکل های
همسو با این جناح نیز که این بار با نام ائتلاف گروه های خط امام و رهبری
به میدان آمده بودند تا آخرین روز پیش از رای گیری از انتشار فهرست
انتخاباتی خودداری کردند.
محافظه
کاران در دوره دوم خاتمی، با طرح 9 نامزد که همه آنها تصریحی یا ضمنی به
این جناح گرایش داشتند، تلاش کردند آرای خاتمی را بشکنند، اما او مجددا با
22 میلیون رای رئیس جمهور شد. بدین منوال، این جناح همچنان بازنده باقی
ماند تا در نهایت در پایان سال 81 با یک پیروزی ناگهانی و غیرمنتظره تمام
اصلاح طلبان را در شوک فرو برد. این گروه که لیست خود را با نام آبادگران تهران منتشر کرده بود در میان سکوت مردم و تشتت آرای اصلاح طلبان و درحالی که رای جناح دوم خرداد بین سه لیست مشارکت، کارگزاران و همبستگی تقسیم شد به راحتی کرسی های شورای شهر را از آن خود کردند.
طیف جدید
محافظه کار که با شعار ایران آباد اسلامی وارد صحنه فعالیت های سیاسی شده
بود این بار عزم خود را جزم کرده بود تا با جلب حمایت مردم و دوری گزیدن از
نام ها و شعارهای آشنای طیف سنتی این جریان، مجلس هفتم را نیز از آن خود
کند. تحقق این آرزو چندان هم دور از دسترس نمی نمایاند.
لذا
آبادگران شورای شهر با همین تابلو و با اندک تغییری با نام «آبادگران ایران
اسلامی» لیستی را برای حوزه انتخابیه تهران ارائه دادند که بازهم در میان
آنها خبری از چهره های سنتی محافظه کار دیده نمی شد. درحقیقت طیف سنتی و
گروه های شاخصی چون جامعه روحانیت مبارز یا حزب موتلفه نه تنها در لیست
نومحافظه کاران یا همان اصولگرایان جوان جایی نداشتند، بلکه ناچار شدند
شاخص ترین افراد باسابقه و معتبر خود را مجبور به کناره گیری به نفع لیست
آبادگران سازند. از همان سال ها بود که کم کم عنوان «اصولگرا» درادبیات سیاسی کشور برای نامیدن این جناح جای محافظه کار را گرفت؛ با این تفاوت که در عرصه اصولگرایی وزن جوان های تندرو به مراتب بیشتر از محافظه کاران سنتی بود، اما شکاف در جریان اصولگرا زمانی به اوج خود رسید که رقابت های انتخابات نهم ریاست جمهوری آغاز شد. محافظه کاران که مانند همیشه طبل وحدت می کوبیدند، این بار و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری با فعال کردن دوباره شورای هماهنگی نیروهای انقلاب سعی داشتند به مردم چنین بنمایانند که هیچ اختلافی میان آنها وجود ندارد. چنین هم به نظر می رسید که این جناح بتواند با اجماع روی یک کاندیدا، یک دست و با قدرت وارد انتخابات شود، اما اوضاع چندان هم به میل محافظه کاران پیش نرفت.
تشکل شورای
هماهنگی نیروهای انقلاب که برای سامان بخشیدن به شکاف میان جناح محافظه کار
و با ریاست حجت الاسلام ناطق نوری و در عرصه انتخابات نهم فعال شده بود خود
درگیر چانه زنی ها طیف های سنتی و نومحافظه کار درون خود شد و البته
نتوانست از این عرصه یکدست بیرون بیاید. درنهایت شورای هماهنگی نیروهای
انقلاب عملا به دو بخش تقسیم شد؛ بدنه اصلی آن جبهه پیروان خط امام و رهبری
بود که همان چهره های سنتی راست را پوشش می داد و بخش دوم شامل نیروهای
غیرسنتی بود که ایثارگران و آبادگران ازجمله آنها بودند.
در همین
اثنا طیف جدید محافظه کاران که با معرفی قالیباف به عنوان نامزد انتخاباتی
خود به صورت مستقل وارد انتخابات شده بود، سعی کرد به گونه ای در مقابل
تصمیم گیر ی های تشکیلاتی شورای هماهنگی قدعلم کند. پس از این مقطع ساز
جدایی بخش سنتی از بخش اقشاری شورا نواخته شد.
در این
میان احمدی نژاد هم اگرچه چهره اصلی محافظه کاران برای حضور در انتخابات
نبود، اما از سوی بخشی از آبادگران وقتی روز موعود یعنی 27 خرداد 84 فرا
رسید، در حالی که بسیاری از ناظران سیاسی و حتی خود نومحافظه کاران می
پنداشتند نامزد اصلی شان یعنی قالیباف مطرح ترین اصولگرای میدان است و
البته نظرسنجی ما هم به چیزی غیر از این اشاره نکرده بود، بازی به شکل
دیگری خاتمه یافت، در عین بهت و حیرت ناظران، نام احمدی نژاد و هاشمی
رفسنجانی از صندوق های رای بیرون آمد و برای نخستین بار انتخابات ریاست
جمهوری به مرحله دوم کشیده شد.
بنابراین
جریان محافظه کار یا اصولگرا اکنون در میان خود دچار چند شاخگی شده است. با این حساب دیگر جایی برای عرض اندام بخش سنتی جناح راست باقی نمی ماند. اکنون تا شلیک نهایی توپ انتخابات فرصت زیادی باقی نمانده است. در این شرایط باید منتظر شد و دید که آیا جناح اصولگرا با طرح و قالبی نو در جهت تداوم پیروزی های خود وارد عرصه انتخابات خواهد شد یا اینکه با افزایش اختلاف های درونی این جناح کرسی های شورا این بار نصیب اصلاح طلبانی می شود که سعی دارند از تجربه اصولگرایان در ائتلاف و بازگشت به قدرت برای حضور مجدد خود در شورای شهر بهره مند شوند.
|
||
Free Web Counters & Statistics |