جهانی سازی و مخاطراتی که زنان کارگر را تهدید می کند

نویدنو:12/2/1385

جهانی سازی و مخاطراتی که زنان کارگر را تهدید می کند

این مقاله از هفته نامه "دموکراسی مردمی"، ارگان حزب کمونیست هند
Vol XXX, No 17, April 23, 2006 ترجمه شده است .
نوشته همالاتا
از مجموع کل جمعیت کارگری 397 میلیون نفری هندوستان، 123.9 میلیون نفر را زنان کارگر تشکیل می دهند. تقریبا 106 میلیون نفر از این تعداد در مناطق روستایی و حدود 18 میلیون نفر باقیمانده در مناطق شهری به کار اشتغال دارند. 96 درصد زنان کارگر در هند در بخش های غیررسمی کار می کنند. نرخ مشارکت اقتصادی زنان درهند در فاصله سالهای 1981 تا 2001 از 19.7 درصد به 25.7 درصد افزایش یافته است.

اما علیرغم این افزایش و همچنین افزایش شمار زنان در جستجوی کار، اکثریت آنان صرفا به مشاغل پائین و کم درآمد در بخش های غیررسمی بازار کار دسترسی دارند. شاغلین در این مشاغل عمدتا از پوششهای حمایتی- قانونی و امنیت شغلی برخوردار نیستند. افزایش بیکاری در بین مردان خانواده ها و افزایش هزینه های زندگی در نتیجه اجرای سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی از اصلی ترین دلایل پیدایی این وضعیت است.
روندهای جهانی سازی بر میزان تبعیض های جنسیتی در محیط های کار افزوده و زنان را در معرض حوادث و خطرات بیشتری نسبت به قبل قرار داده است. اجرای سیاستهای نئولیبرالی، آزادسازی مرزهای تجاری و خصوصی سازی، از مهم ترین علل تشدید خطرات و حوادث در محیط های کاری زنان کارگر بوده است. همچنین جهانی سازی با افزایش میزان آسیب پذیری زنان کارگر، عملا افزایش بهره کشی از آنان را نیز موجب گردیده است؛ درحالی که مخاطرات محیط های کار زنان شدیدا افزایش یافته، غالب آنان چاره ای جز تحمل این مخاطرات و پذیرش فشارها و تنش های فیزیکی و روحی برای تداوم کارشان ندارند.

حوادث و خطراتی که زنان کارگر را در محیط های کاری تهدید می کنند به سه گروه تقسیم می شوند:
• حوادث و خطراتی که هم زنان و هم مردان کارگر را در محیط های کار تهدید می کنند نظیر حوادثی که بواسطه گسترش روندهای جهانی سازی در تمامی محیط های کاری رخ داده اند.
• خطراتی که زنان کارگر را بعنوان زن در محیط های کار تهدید می کنند.
• خطراتی که زنان کارگر در خانواده و جامعه با آن مواجهه می شوند.
علاوه براین زنان فعال اتحادیه های کارگری با خطرات و آسیب های ویژه ای نیز مواجه می شوند.

خطراتی که هم زنان و هم مردان کارگر را تهدید می کنند

گسترش روندهای جهانی سازی بیش از هر چیز امنیت شغلی طبقه کارگر را به مخاطره انداخته است. در حالیکه بخش رسمی بازار کار مرتبا کاهش یافته، بخش غیررسمی بازار کار به سرعت گسترش می یابد. قراردادهای کاری موقت، فصلی، نیمه وقت، خانگی، مقاطعه کاری، و... به سرعت جایگزین قراردادهای دائمی می شوند. دولتها برای نادیده گرفتن تقاضای کارگران در خصوص اصلاح قانون کار و به منظور آزاد گذاردن دست کارفرمایان در بکارگیری و اخراج کارگران، به روش های متفاوتی عمل می کنند. برای نمونه مناطق ویژه تجاری متعددی که عمدتا نیز اختصاص به کالاهای وارداتی دارند در بخش های مختلف کشورراه اندازی شده اند. اما علیرغم آنکه هیچ طرح و برنامه ای مبنی بر مستثنی نمودن این مناطق از قانون کار ارائه نگردیده، عملا حتی ماموران یونیفورم پوش اداره کار نیز حق ورود به این مناطق را ندارند و در واقع کارگران شاغل در مناطق ویژه تجاری به حال خود و در کنترل کامل کارفرمایان رها شده اند. نه دولت مرکزی و نه دولتهای ایالتی از این دسته از کارگران حمایت نمی کنند و حمایت از آنان را وظیفه خود نمی دانند. در بخش های دولتی نیز مرتبا بر شمار کارگران قراردادی افزوده می شود.
با تمسک به الغای فعالیتهای بازرسی رایج عملا به کارفرمایان این اجازه داده شد تا با مصونیت کامل از قوانین کار تخطی کنند. به واحدهای کوچک و متوسط اجازه حذف برخی از مزایای کارگران از لیست های حقوقی داده شد. با افزایش شمار کارگران واحدهای کوچک عملا مفهوم کارگاههای کوچک تغییر نموده است. پس از اعتراضات شدید و گسترده احزاب چپ و اتحادیه های کارگری، دولت موافقت نمود تا برخی مزایای کارگری حذف شده از لیستهای حقوقی را مجددا به این لیست ها بیفزاید، اما هنوز این لایحه به تائید مجلس نرسیده است. این طرح ها نه تنها بر شرایط کاری کارگران بلکه بر سلامت آنان نیز اثرات نامطلوبی نهاده است.
کارگران بخش های غیررسمی که بخش وسیعی از آنان نیز زن هستند، امنیت شغلی ندارند. مشاغل در بخش غیررسمی عمدتا از نوع مشاغل بدون مهارت، کم مهارت و با دستمزدهای اندک است. دسترسی به مشاغل در این بخش نظم معینی نداشته، زمانیکه کار وجود دارد کارگران باید ساعات طولانی به کار بپردازند. کارگران نه تنها در بخش غیررسمی یا در کارگاههای کوچک بلکه گاه در بخش های کاری مدرن نظیر صنایع اتومبیل نیز 12 ساعت متمادی کار می کنند و این درحالی است که دولتها عملا چشمشان را بر این تخطی آشکار از قوانین کار بسته اند و آن را نادیده می گیرند. ناامنی شغلی و نیاز مبرم به حفظ شغل در بازار کار رقابتی، منجر به افزایش میزان تنش های روحی، مشکلات روانی، خستگی جسمانی، و فشارهای اجتماعی می شود.
کار مزدی سهم بسزایی در میزان خستگی جسمانی کارگران دارد. میزان دستمزد در این نوع کارها بستگی به سرعت انجام کار دارد. براساس بررسی های انجام گرفته 71 درصد کارگرانی که از بیماریهای روان نژند رنج می برند، کارگرانی هستند که براساس حجم و میزان کار انجام شده دستمزد دریافت می کنند و 26.5 درصد نیز از جمله کارگران روزمزد و یا کارگرانی هستند که بطور ماهانه دستمزد دریافت می کنند.
تغییر ابزار تولید و بکارگیری ماشین آلات و تکنولوژی مدرن در بسیاری از صنایع از جمله صنایع پارچه بافی، صنایع الیاف، و صنایع غذایی که از مکانهای سنتی اشتغال زنان بوده اند، بیکاری وسیع کارگران زن را به دنبال داشته است. با ورود ماشین آلات به بسیاری از صنایع ، کارگران مرد جایگزین کارگران زن شده اند.
بیکاری، اشتغال محدود، و کار موقت در بین زنان بیش از مردان شایع است. این گروه از کارگران هیچگونه دسترسی به خدمات اجتماعی و درمانی ندارند. به همین دلیل بیماریهای مرتبط با شرایط کاری آنان اغلب پنهان می ماند. بر طبق مطالعات انجام شده بیکاری شدیدا سلامتی کارگران را به خطر می اندازد؛ نگرانی و هراس از فقر اغلب منجر به بی ثباتی روحی شده، اعتماد به نفس را کاملا تخریب می کند.
معمولا گفته می شود زنان کارهای نیمه وقت، موقت و یا خانگی را به سبب آنکه به آنان امکان انجام مسئولیتهای درون خانه را نیز می دهد بیش از سایر اشکال کاری می پسندند و ترجیح می دهند. اما در حقیقت ماهیت تغییر پذیر ساعات کار، امکان هماهنگ نمودن ساعات کار با مسئولیتهای درون خانه را برای زنان کارگر بسیار دشوار نموده و عملا باعث مختل شدن زندگی خانوادگی آنان می گردد. نبود برنامه کاری معین موجب افزایش اضطراب در زنان کارگر شده ، بر سلامت آنان اثرمنفی دارد.
شمار زیادی از زنان کارگر همواره از سردردهای مزمن، کمر درد، نامنظمی دوران قاعدگی، خستگی، و بیماریهای روحی و ذهنی شکایت دارند. سوءتغذیه و کم خونی ناشی از فقر و برخی از رفتارهای فرهنگی نظیر دیرتر از سایرین غذا خوردن موجب افزایش خستگی در زنان می شود. نگرانی، مسئولیت، احساسات شدید، نیاز به تمرکز شدید در انجام برخی از مشاغل نظیر سوزن دوزی، مونتاژ قطعات الکتریکی یا ابزارهای خانگی، جواهرسازی و خستگی ناشی از انجام فعالیتهای فکری منجر به خستگی و فرسودگی جسمی و روحی می شود. شمار زیادی از زنان کارگر همواره از وجود نشانه های تندخویی، افسردگی، غم، نداشتن تمرکز حواس در خود شکایت دارند. خستگی عملا مانع از تشخیص این علائم به عنوان علائمی غیرطبیعی می شوند. معمولا خستگی بعنوان یک بیماری شناخته نمی شود اما اگر از آن غفلت شود منجر به بروز بیماریهای مختلفی خواهد گشت.
در مواردی که کارگران با ماشینها کار می کنند و انجام کار نیازمند خلاقیت فردی نیست، خستگی ایجاد می شود. همینطور شیوه عمل کارفرمایان و مدیرانی که مرتبا حس زیردست بودن، بیهوده بودن و یا ناتوان بودن را در کارگران تولید می کنند، در بروز خستگی بسیار اثرگزار است. بر اساس نتایج شمار وسیعی از مطالعات خستگی و بیماریهای مرتبط با اضطراب در بخش هایی که کارگران عمدتا زن هستند، بیشتر به چشم می خورد. خستگی شدید و اضطراب عمدتا از فشارهای محیط کار، نارضایتی از کار و نبود خلاقیت و نوآوری در کار نشات می گیرد.

خطراتی که زنان کارگر را در محیط های کاری تهدید می کند

اکثریت زنانی که در بخش های رسمی کار می کنند، کارکنان دولتی هستند. اما طی روندهای نوسازی، و با کاهش شمار نیروی کار در بخش های رسمی و دولتی بر اثر اجرای سیاستهای نئولیبرالی زنان از اولین کسانی هستند که کارشان را از دست می دهند. باور همگانی بر مکمل بودن درآمد زنان در خانواده از دلایل این اولویت در اخراج از کار است.
شمار زیادی از زنان در مدارس، بیمارستانها، بعنوان فروشنده در فروشگاهها، در مجتمع های کشاورزی، در مراکز ساخت و ساز و غیره کار می کنند. اما در بسیاری از این محیطهای کار حتی در بسیاری از مدارس و بیمارستانهای دولتی توالت زنانه وجود ندارد. نبود تسهیلاتی همچون توالت بهداشتی جداگانه، اتاق استراحت، سالن ناهارخوری، و... در محیط های کار ضمن ایجاد اضطراب های روحی و ناراحتی های جسمی در افزایش بیماریهای مرتبط با مجاری ادراری بویژه در بین زنان باردار تاثیر دارد.
زنان کارگر در بخش غیررسمی بازار کاربه مهد کودک و مراکز نگهداری از کودکان دسترسی ندارند. حتی در بخش رسمی بازار کار نیز بسیاری از محیط های کاری فاقد مهدکودک هستند. بسیاری از مهدکودک های موجود نیز از تجهیزات کافی برخوردار نبوده بسیاری از مادران تمایل چندانی به استفاده از این مراکز ندارند. برخی از زنان کارگر شاغل در بخش های غیررسمی به هنگام رفتن به سر کار، کودکانشان را درخانه رها می کنند و یا از کودکان بزرگتر، افراد کهنسال و یا همسایگان برای نگهداری آنان کمک می گیرند. این امر بخودی خود بر میزان اضطراب و فشارهای روحی کارگران زن می افزاید.
آزارهای جنسی یکی دیگر از آسیب هایی است که زنان کارگر در محیط های کار با آن مواجه می شوند. تعداد زیادی از زنان شاغل، از کارگران بیسواد و با دستمزد های پائین گرفته تا زنان تحصیلکرده و با درآمد بالا، در محیط های کار رسمی و غیررسمی با آزارهای جنسی روبرو می گردند.
زنان در بیمارستانها، مراکز مخابرات و در صنایع فرآوری ماهی در شیفت های شب کار می کرده اند. اما در شرایطی که نظم نوین جهانی و جهانی سازی ایجاد نموده زنان در حجم وسیع تر و بدون برخورداری از تسهیلات رفت و آمد به کار در شیفت های شب وادار شده اند. تجاوز و قتل یکی از زنان کارگر شیفت شب در کمپانی چند ملیتی
HP ، تنها یک نمونه از خطراتی است که زنان کارگر را در شیفت شب تهدید می کند. بعلاوه زنان کارگر شیفت شب معمولا به دلیل مسئولیتهای درون خانه در طی روز نیز امکان استراحت کافی پیدا نمی کنند و این امر شدیدا سلامت آنان را به خطر می اندازد.
زنانی که در صنایع ساختمان سازی، کوره های آجرپزی، صنایع الکتریکی و امثالهم کار می کنند معمولا از بیماریهای زنانه، سقط جنین، و زایمانهای زودرس رنج می برند و نوزادهای نارس و کم بنیه بدنیا می آورند. موقعیت اقتصادی-اجتماعی این زنان علاوه بر مشکلات جسمانی اغلب با افزایش تنش و فشار در روابط خانوادگی نیز همراه می شود.
کارخانه ها، معادن، و کارگاههای کشتی سازی از جمله مراکزی هستند که بر طبق قانون موظف به تامین خدمات بهداشتی برای کارگران می باشند. بیمه دولتی و بیمه بیکاری در مواقع جراحتهای کاری و موارد بیماری موظف به تامین خدمات بهداشتی و تامین خسارات وارده به کارگران هستند. اما در بخش غیررسمی بازار کار، که اکثریت زنان نیز در آن اشتغال دارند، تجهیزات ایمنی در محیط های کار وجود ندارد. در بخش رسمی نیز علیرغم وجود تجهیزات ایمنی در محیط های کار بندرت زنان و مردان کارگر به آنها دسترسی پیدا می کنند. در بسیاری از موارد نیز تجهیزات ایمنی متناسب با نیازهای مردان تهیه می شوند و عملا مناسب زنان کارگر نیستند. در همه حال تاکید اصلی بیشتر بر جراحتهای کاری است و نه بیماریها. درواقع ابعاد اجتماعی کار به عنوان فاکتورهای خطرساز شناسایی نشده و به رسمیت شناخته نمی شوند.

خطرات مرتبط با رویکردهای خانواده و جامعه

اگرچه شمار زنان جویای کار و میزان نیاز خانواده ها به درآمد آنان مرتبا افزایش یافته، اما نوع برخورد و نگرش خانواده نسبت به زنان و نقش آنان در خانواده همچنان بدون تغییر باقی مانده است. هنوزهم در بسیاری از جوامع زنان موجوداتی ضعیف، فروتر، و شهروندانی درجه دو محسوب می شوند. در جوامع سرمایه داری با هدف استثمار بیشتر زنان و کسب سود بیشتر از وجود این قبیل نگرش های فئودالی نهایت استفاده می شود. در محیط های کاری نیز زنان کارگر با این نوع تبعیض ها مواجه هستند.
مراقبت و نگهداری از کودکان و انجام وظایف خانگی از اصلی ترین وظایف زنان - حتی در شرایط کنونی- محسوب می گردند. با کم شدن نقش دولتها در تامین خدمات اجتماعی و واگذاری تامین خدمات اساسی نظیر بهداشت، آموزش، و ... به بخش خصوصی زنان بیش از پیش موظف به انجام مسئولیتهای خانگی شده اند. کارخانگی بدون مزد زنان از یکسو بر حجم وظایف و مسئولیتهای آنان در درون خانواده افزوده و از سوی دیگر کارفرمایان را قادر به کنترل و پائین نگه داشتن دستمزدها نموده است.
زنان مجبورند تمام بار مسئولیتهای خانگی را به تنهایی بردوش بکشند. گستردگی و شیوع باورهای مذکور نسبت به نقش و جایگاه زنان در خانواده، حتی در بین زنان کارگر، سبب گردیده تا زنان تمامی کارهای خانه را به تنهایی و پیش از رفتن به سر کار، و بویژه بدون یاری مردان خانواده انجام دهند. بسیاری از این زنان حتی فرصت خوردن غذای کافی پیش از ترک خانه و رفتن به سر کار را نمی یابند. رژیم غذایی نادرست به همراه حجم زیاد کار در ابتلا به سوءتغذیه و بیماریهای روده ای اثر گزار است. همچنین باور به اینکه زنان به تنهایی مسئول انجام کارهای خانه هستند، بویژه زمانیکه موفق به انجام کارهای خانه نمی شوند، با ایجاد حس گناه در آنان منجر به بروز بیماریهای روحی می شود.

خطراتی که زنان عضو اتحادیه های کارگری را تهدید می کند

زنان کارگر عضو اتحادیه های کارگری بواسطه انجام وظایف خانگی و مسئولیتهای کاری دو برابر بیش از سایر زنان در معرض خطر قرار می گیرند. همین امر یکی از اصلی ترین دلایل حضور کم رنگ زنان در اتحادیه های کارگری است. بندرت می توان خانواده ای را یافت که از حضور فعال زنان در انجام فعالیتهای اتحادیه های کارگری حمایت کند. گذشته از سختی های فیزیکی، معمولا زنان فعال در اتحادیه های کارگری قربانی بدنام سازی ها نیز هستند. موارد متعددی ازاعمال خشونت فیزیکی و روحی برعلیه رهبران زن اتحادیه های کارگری، قتل و یا اقدام به قتل اعضا خانواده های آنان ثبت گردیده است.

نقش اتحادیه های کارگری

در شرایط کنونی با گسترش روندهای جهانی سازی و اجرای سیاستهای نئولیبرالی شرایط کار و زندگی کارگران به شدت مورد هجوم قرار گرفته است. زنان و مردان کارگر بواسطه از دست دادن مزایای بیمه های خدمات اجتماعی و امنیت شغلی بیش از پیش در معرض انواع فشارهای جسمانی و روحی قرار می گیرند. فقدان نظارت و کاهش مکانیسم های نظارتی بر محیط های کار زنان کارگر را بیش از سایرین در معرض خطرات ناشی از نبود شرایط ایمنی در محیط های کار و نبود بهداشت قرار داده است. این درحالی است که اتحادیه های کارگری معمولا به شرایط ایمنی کارگران در محیط های کار کمتر از وضعیت اقتصادی آنان توجه می کنند. اتحادیه های کارگری باید عواقب اجرای سیاستهای نئولیبرالی در وضعیت سلامتی کارگران و بویژه کارگران زن را مورد توجه جدی قرار دهند. همچنین لازم است تاثیرات شرایط کاری نظیر بیکاری بر وضعیت اجتماعی، روحی و روانی کارگران زن مورد بررسی کامل قرار گیرد.
اتحادیه های کارگری باید بطور جدی از اعضا اتحادیه بویژه رهبران و کادرهای اتحادیه بخواهند تا از طریق مشارکت در انجام کارهای خانه در نابود ساختن نگرشهای فئودالی نسبت به زنان فعالیت کنند.

نقل از: اذین داد

 

بازگشت به صفحه نخست