نویدنو:15/05/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

انقلاب مشروطیت فصل پر فروغ تاریخ معاصر ایران 
به مناسبت چهاردهم مرداد سالروز اعلام مشروطیت

بمشروطیت یش از یکصد سال پیش، جامعه فئودالی، فرتوت و قرون وسطایی ایران با یک تکان انقلابی به شاهراه تمدن و پیشرفت جهانی رهنمون گشت و مردم ایران با مبارزه ای جانانه تحجر، واپس ماندگی و استبداد دیرپا و دیرینه سال را شکست دادند. انقلاب مشروطیت سرآغاز چرخش تعیین کننده میهن ما در نخستین سال های سده بیستم بود و نقش و تاثیر تاریخی آن با هیچیک از وقایع تاریخ معاصر ایران قابل مقایسه نیست. با صراحت و دقت علمی می توان مدعی شد، همه تحولات جامعه ما مستقیم وغیر مستقیم به قول زنده یاد طبری با این "انفجار شفق تابناک انقلابی" مرتبط بوده و انقلاب مشروطیت سرمنشاء حرکت ظفرنمون ایران به سوی رهایی از چنگال استبداد، استعمار و بی عدالتی و تاریک اندیشی به شمار می آید. زنده یاد رحمان هاتفی-حیدرمهرگان- با ستایش از نقش این انقلاب در تاریخ معاصر و با وجود آنکه به دلایل گوناگون ناتمام ماند، می نویسد: "... انقلاب از سیر و رشد طبیعی خود دور افتاد و امواج آن رفته، رفته در باطلاق فئودالیسم فروکش کرد، در حالیکه رسوب حاصلخیزی از آن برجای ماند." همین رسوب حاصلخیز و آرمان های نامیرای مشروطیت است، که مسیر تحولات کشور ما را تعیین کرده و می کند!
جامعه ایران در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم به رغم آنکه در خواب قرون وسطایی بسر می برد و نظام سنتی چون بختک بر همه روابط اجتماعی سایه افکنده، مانع زایش و رواج اندیشه های مترقی و نو بود، نمی توانست از جریان خروشان و قانونمند تاریخ برکنار باشد و از آن تاثیر نگیرد. خصیصه بنیادین تاریخ ایران و مضمون آن در سده های مورد اشاره عبارت بود از زوال تدریجی جامعه سنتی و استقرار کند، دردناک و تدریجی جامعه سرمایه داری، در این مقطع تاریخی است که برپایه پیش زمینه های عینی و ذهنی داخلی و خارجی، انقلاب مشروطیت رخ می دهد و جامعه ما خود را از بندهای ظلم و خرافه می رهاند.
در آستانه انقلاب مشروطه منابع عمده بازار ایران در دست امپریالیسم بویژه انگلستان بود. نارضایتی ژرفی در میان مردم از دولت و عملکرد آن وجود داشت. تشدید ستم فئودال ها و رژیم مستبد شاه قاجار، تجاوزات بی بند و بار اشراف و زمین داران، دعاوی روحانیت وابسته به فئودال ها و یک سلسله حوادث دیگر زمینه های انقلاب را فراهم می ساخت. در واقع انقلاب مشروطیت از ژرفای زندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ایران سرچشمه می گرفت و بر بستر تضادهای درونی جامعه ایران بویژه تضاد بین سیاست کشورهای امپریالیستی و خواست و نیاز توده های وسیع مردم برای حفظ استقلال، تامین عدالت و برابری و برقراری آزادی و قانونیت، فرا می رویید.
انقلاب مشروطیت ضمن آنکه طی سال های دراز در بطن جامعه نضج گرفت، دو مرحله مشخص را پیمود. در مرحله نخست در کنار توده های وسیع مردم که از ظلم و جور دستگاه استبدادی به تنگ آمده بودند، گروهی از اشراف و جناحی از روحانیون نیز که به علل مختلف در مبارزه با حکومت استبدادی قاجار وارد شده بودند، در محدوده منافع طبقاتی خود و با افکار لیبرالی حضور داشتند. در این مرحله و با مبارزه توده ای، جنبش آزادیخواهانه توانست مظفرالدین شاه قاجار را وادار به تنظیم قانون انتخابات و تشکیل مجلس شورای ملی و توشیح قانون اساسی و متمم آن کند. تشکیل مجلس و تنظیم قانون انتخابات دستاورد ارزنده و بزرگی بود. در این دوره اشکال سنتی مبارزه مانند بست نشینی و جز اینها رواج داشت و بسیج نیروهای اجتماعی برای انقلاب با تانی و بدون تشکل صورت می گرفت. به این ترتیب به دنبال فرمان مشروطیت و گشایش مجلس، نیروی پرتوان مردمی برای نخستین بار در تاریخ ایران، استبداد دیر پا را به زانو درآورد و تشکیل مجلس منتخب مردم را به دربار و حامیان خارجی آن –امپریالیست ها- تحمیل نمود.
تا پیش از این واقعه سترگ تاریخی شاه "ظل الله" خوانده می شد، همچنانکه ولی فقیه اینک نماینده خدا است. مشروطیت با همه ناکامی ها برگ تاریخ را به سود حق حاکمیت مردم ورق زد!
اما استعمار گران بویژه روسیه تزاری و انگلستان با کمک عوامل خود مانند درباری، روحانیون وابسته به فئودال های بزرگ و زمین داران که منافع خود را در خطر می دیدند، به توطئه و فعالیت های مخرب خود ادامه دادند. به تحریک تزار و حمایت انگلستان محمد علی شاه که با مرگ مظفرالدین شاه، بر تخت سلطنت نشسته بود، خواستار توقف قانون مشروطه و انتخابات شد. انگلستان با صراحت و البته موذیانه برای درهم شکستن انقلاب مشروطیت فعال بود و در این زمینه با روسیه تزاری منافع مشترک داشت. به عنوان مثال مارلینگ سفیر وقت انگلستان در گزارشی به تاریخ دوم ژانویه 1908 میلادی در گزارشی به وزارت خارجه این کشور نوشته بود: "ایران برای داشتن مجلس نمایندگان هنوز آمادگی ندارد و حتی طی دو نسل دیگر نیز برای این منظور آماده نخواهد شد." برپایی چنین تحریکاتی بود که سرانجام محمد علی شاه به دست لیاخوف قزاق روسیه تزاری مجلس را به توپ بست، کودتا انجام داده و آزادیخواهان و انقلابیونی مانند جهانگیرخان صور اسرافیل، جمال واعظ، ملک المتکلمین و تعداد دیگری را مورد تعقیب بیرحمانه و کشتار قرار داد. با کودتای خائنانه مرحله دوم انقلاب مشروطیت آغاز گردید. سرکوب و وحشی گری مردم را مرعوب نکرد. تبریز به دژ انقلاب مشروطه بدل شد. دسته های مسلح مردمی در دفاع از آرمان های مشروطیت تشکیل گردید و علی مسیو، حیدرعمواوغلی، ستارخان و باقرخان به چهره های اصلی مبارزه بدل شدند. ستارخان این زحمتکش گمنام با شایستگی تمام لقب سردار ملی گرفت. انجمن های مردمی در این مرحله نقش مهمی ایفا کردند، این تشکل ها در جلب توده های مردم به زندگی سیاسی بسیار کوشا بودند و در اثر مساعی همین انجمن ها بود که ستارخان ها و باقرخان ها از دل جنبش بیرون آمدند. در این میان انجمن غیبی که مهمترین مرکز اجتماعیون عامیون –سوسیال دمکراسی انقلابی ایران- بود، دفاع قهرمانانه تبریز و نجات انقلاب را فرماندهی کرد. نبرد تبریز از صفحات درخشان مبارزات انقلابی خلق های جهان است و انقلابیون ایرانی نسل در نسل به این واقعیت که ریشه آنها چنین جنبشی با این درجه دلیری و هوشیاری است، به خود بالیده و می بالند. لنین درباره اهمیت و ارزش نبردهای تبریز از جمله نوشته است: "اما مبارزات مسلحانه تبریز و پیروزی های انقلابیون که به نظر می آمد بکلی درهم شکسته شده باشند، نشان می دهد که جلادان شاهی حتی با کمک لیاخوف های روسی و دیپلمات های انگلیسی، با یک مقاومت بسیار شدید از پایین روبرو هستند. آن جنبش انقلابی که می تواند در برابر تلاش مسلحانه برای اعاده رژیم سابق ایستادگی کند و تلاش کنندگان را به توسل به بیگانگان برای کمک وادار سازد، نابود شدنی نیست و کامل ترین پیروزی ارتجاع در ایران در چنین شرایطی می تواند تنها مقدمه ای برای قیام تازه توده ها باشد... " (به نقل ازمجله دنیا- شماره ا- سال 1359-صحفه 44)
یازده ماه مقاومت قهرمانانه تبریز به شاه، روحانیون وابسته به دربار و فئودال ها، نیز حامیان امپریالیستی ثابت کرد، نمی توان به سادگی انقلاب مشروطه را نابود ساخت. دفاع تبریز سبب شد، مشروطه خواهان در تهران، رشت، اصفهان و دیگر مناطق به مبارزه با ارتجاع و دربار برخیزند. سرانجام تهران به دست مشروطه خواهان افتاد و توطئه مشترک ارتجاع و امپریالیسم به نیروی قهر انقلابی درهم کوبیده شد. مشروطیت بار دیگر پس از کودتای محمد علی شاه احیا شد، اما انقلاب به دلایلی از رشد و گسترش بازماند. مداخله امپریالیستی و خیانت ملاکان و اشراف و ضعف شدید سرمایه داری ملی ایران از علل شکست و ناکامی انقلاب مشروطیت بود. به قول زنده یاد رحمان هاتفی-حیدرمهرگان- : "بورژوازی ملی و خرده بورژوازی که در مرحله نخستین انقلاب مشروطه تا بستن مجلس و شروع دوره استبداد صغیر، نقش اساسی داشتند، بعد از کودتای استبداد- امپریالیسم و در جریان پیکار فرساینده با آن رنجور شدند.
... موقعیت مجلس دوم، پیشروی فئودال ها و عقب نشینی برق آسای بورژوازی و خرده بورژوازی را آشکار می کند. قدرت سیاسی که تا پیش از انقلاب مشروطیت در مشت فئودال ها بود، در جریان مبارزات نظامی و سیاسی بعد از امضای فرمان مشروطیت تقسیم شد، بی آن که این تقسیم بندی در نهایت، قدرت فائقه فئودالیسم را بگیرد... انقلاب مشروطه یک انقلاب رهایی بخش ملی بود و وقتی پیروز شد هر طبقه سهم خود را از این پیروزی مطالبه کرد. فئودال ها و خان های عشیره نشین با پیروزی های نظامی خود، موقع سیاسی شان را تضمین و تحکیم کرده بودند و حضورهمه جانبه اینان در دولت و قلب انقلاب، یعنی مجلس، به زودی به صورت ترمزی برای نهضت درآمد...".
به هر روی، انقلاب مشروطیت در تاریخ کهن ایران فصل نوینی گشود و تمام بنیادهای سیاسی پیشین را درهم ریخت. جامعه ایران با خیز انقلابی به سوی شاهراه تحول و پیشرفت گام بزرگ به پیش برداشت. بی پایه نخواهد بود اگر تاکید کنیم، جنبش کنونی مردم ایران برضد استبداد ولایی و کودتای انتخاباتی خود امتداد مبارزه ای تاریخی است که انقلاب مشروطه آغازگر آن بوده است!
در سالگرد این تحول بزرگ با تکیه بر تجربیات پرارزش آن در راه استقلال، آزادی، عدالت و قانونیت، به مبارزه با استبداد ولایت فقیه و دولت برآمده از کودتا ادامه دهیم!

 سرچشمه: سایت حزب توده ایران

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

                            


Free Web Counters & Statistics