خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

امروز خاک عطرآگین خاوران غرق در گل و بوسه شد

نویدنو:11/6/1385

 

هنوز داریم نفس می کشیم...

روز خوبی بود. صبح با عمو ناصر و دوستان به گلزار خاوران رفتیم. حضور ناصر،فضای رعب حاکم رو شکست و مثل همیشه شور و هیجان دیگه ای به اطراف داد،هر چند کار داشت بالا می کشید...  بیشتر نمی نویسم! بعد با چند تا از بچه های گل رفتیم چالوس و تا شب اوونجا بودیم. دیدن بعضی از بچه ها در فضای غمبار وطن،در برهوتی که تنها باید باشی و ببینی که چطور با بوی مواد روان گردان مختلف و تعفن بی آرمانی آلوده شده  برای من خیلی دلپذیره. الناز و عرشیا و مرتضی و مجید و شاید دهها اسم دیگه گواهی نفس زدن در فضای آلوده ای هستن که ایستادن رو نوید می دن و  امید حرکت.نوید نو! این بچه ها،دیگه به سیاه و سفید دیدن به این راحتی ها تن نمی دن.... پالوده شدن و باز پالوده تر... ما هستیم. آهای! ما هنوز در این خراب آباد داریم نفس می کشیم...

امروز خاک عطرآگین خاوران غرق در گل و بوسه شد

گلزار خاوران امروز دهم شهریور ۱٣٨۵ میزبان جمع کثیری از مردم میهنمان بود. امروز خاوران بار دیگر، غرق در گل و بوسه شد و لبخندی بر لبان مادران و پدران داغدیده   جانباختگان کشتار ۶۷   نقش بست . پدران و مادران، همسران و فرزندان این جانباختگان امروز درد و رنج خویش را در گرمای وجود انبوهی از مردم، که بطور وسیع   در این مراسم شرکت کرده بودند، لحظه ای به فراموشی سپردند .
در گوشه ای خواهر یکی از جانباختگان با گریه می گفت "دیگر تنها نیستیم. امروز بسیاری از مردم خاوران را می شناسند، آنهمه درد و رنجی که برای حفظ این خاک کشیدیم دارد ثمر می دهد ".
حضور جمعیت به حدی بود که خیابان منتهی به این گلزار کاملا مسدود شده بود. همه با بغلهای گل، بسمت آرامگاه عزیزانشان در حرکت بودند.
نیروهای انتظامی در محل مستقر شده بودند و از ورود جوانان مجرد جلوگیری می کردند. درب اصلی خاوران را بسته بودند و درب پشت این" گلزار" را که محل دفن بهائیان است، باز کرده و در ابتدا از شرکت مردم در مراسم جلوگیری کرده و پس از اعتراض و پافشاری آنان، فقط تعدادی را به نوبت به داخل می فرستادند و تا خروج آنان از ورود بقیه به داخل جلو گیری می کردند .
برخی از افراد نیروهای انتظامی و چند تن نیز با لباس شخصی از جمعیت داخل گلزار خاوران و خارج از آن فیلم و عکس می گرفتند. این افراد در تمام طول مراسم در محل حضور داشتند و چندین ماشین نیروی انتظامی در خیابان های کوچک داخل خاوران پارک شده بود. اما در جریان برگزاری مراسم برخوردی پیش نیامد. فقط در مراحل پایانی مراسم، درگیری هائی با چند نفر پیش آمد و بر اساس گفته یکی از افراد شرکت کننده در مراسم، ماموران انتظامی چند نفر را بازداشت نمودند که تا لحظه تنظیم این خبر هنوز آزاد نشده اند .
حضور و حمایت گسترده مردم از مراسم امروز موجی از شادی و شعف در دل خانواده های این جانباختگان بوجود آورده بود که هیچ قلمی یارای بیان و تصویر آن نیست .
حضور فعال جوانان و مردمی که بعضا برای اولین بار به این گلزار آمده بودند، پاسخی شایسته به خانواده هایی بود که هیجده سال با درد و رنج بسیار، برای حفظ خاطره عزیزانی که در گلزار خاوران خفته اند، از هیچ تلاشی دریغ نکرده بودند .
مراسم امسال، همانند سالهای پیش با یک دقیقه سکوت و ادای احترام به جانباختگان آغاز شد و پس از آن عده ای از حضار که بعضا از دیگر نقاط ایران به تهران آمده بودند، از خاطرات خود با این عزیزان سخن گفتند. شعر و سرود خوانی و مرثیه های محلی نیز در آخر مراسم،   به رسم هرساله خوانده شد. شرکت کنندگان در این مراسم همگی سرود خوانان دور تا دور مکانی که عزیزانشان آرام در آن خفته بودند، می گشتند و همزمان گلهایی را که در دست داشتند   بر زمین خاوران می گذاشتند .
ناصر زرافشان وکیل شجاع در بند، که به دلیل بیماری در مرخصی است، با حضور خود در این مکان و ایراد سخنانی در لزوم شرکت در این مراسم، شور و شعفی تازه به جمع بخشید و مردم با شعار زندانی سیاسی حمایتت می کنیم از او استقبال کردند .
 
دادخواهان کشتار ۶۷
دهم شهریور ۱٣٨۵

 

گزارش اختصاصي آذين داد از مراسم بزرگداشت فاجعه ملي در گلزار خاوران

ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند،
جان گلرنگ مرا
بر سر دست بگیر،
به تماشاگه پرواز ببر.

تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش.

تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من.


اینجا خاوران است، یادگار رفیقانی که بی نشان در خاک خفته اند.
امسال دومین سالی است که به خاوران می روم. سر راه به بازار گل می رویم. بازار گل فاصله زیادی از گلزار خاوران ندارد؛ ماشین های سواری یک یک از راه می رسند، عادتی است دیرینه ،و با بغل های گل که به یاد عزیزان و رفیقان خریداری شده به راه ادامه می دهند تا گلزار خاوران، دیار یاران بی نشان.
وارد خیابان گلزار خاوران می شویم ، با تعجب به هم نگاه می کنیم ما زود آمده ایم! تعدادی معدودی ماشین مقابل گلزار خاوران پارک شده است. می دانیم که از یک هفته قبل به سنت همه ساله و البته این بار پر شمارتر از سالهای قبل پدران و مادران، همسران و فرزندان، خواهران و برادران به اطلاعات فراخوانده شده اند تا با تهدید از رفتن به گلزار خاوران منع گردند. مقابل در قفل و زنجیر شده خاوران می مانیم، نگهبان گورستان می گوید باید ماشین هایتان را به خیابان پشتی ببرید و از در شمالی گورستان می توانید داخل آئید! در خیابان پشت خاوران ماشین ها پرشمار ایستاده اند. نیروهای اطلاعات داخل خیابان دسته دسته کنار هم ایستاده اند و همچنان از راه می رسند. تلاشی در پنهان نمودن خود نمی کنند.

خانواده ها و رفقای جانباختگان با بغل های گل از راه می رسند. خیلی زود حتی خارهای گلزار خاوران به گل می نشینند. مراسم ساعت 9 شروع می شود. سخنرانی نیست، اما گفته می شود که اطلاعات به تاکید خواسته است که نه سخنران داشته باشند، نه شعار بدهند. مادری با خنده می گوید اما گفته اند می توانید سرود بخوانید.
سال گذشته دوربین های زیادی در پایان مراسم توقیف شده و بنابراین همه به هم توصیه می کنند پنهانی عکس بگیرید، فیلم را از دوربین خارج کنید،... اما ماموران اطلاعات با همه نوع شکل و شمایل در بین جمعیت می چرخند و فیلمبرداری می کنند.
به نظرم می آید که جمعیت کمتر از سال قبل است، بسیاری فکر می کنند تماسهای مکرر تلفنی اطلاعات مانع از آمدن شمار زیادی از خانواده ها شده است!
در ابتدای مراسم از حاضرین خواسته می شود تا از دادن شعار خودداری کنند؛ مادران، همسران، و رفیقان جانباختگان سخن می گویند؛ از ظلمی که هیچگاه از خاطره ها نخواهد رفت، و از رفیقانی که هیچگاه از یادها نخواهند رفت. شعر می خوانند و سرود. شعری از شاعر مردم ،زنده یاد سیاوش کسرایی، با نام "صد شاخه گل سرخ بچینید" به یاد جانباختگان تابستان 67 خوانده می شود.
با آمدن دختر جوانی که با پریدن از دیوار خودش را به گلزار رسانده می فهمیم درهای گلزار خاوران را بسته اند و شمار زیادی از خانواده ها در بیرون و در پشت درهای بسته به انتظار ایستاده اند. فاصله در شمالی گلزار خاوران تا محل تجمع زیاد است و این عملا مانع از آن شده تا جمعیت متوجه بستن در شمالی گلزار نیز بشود.
مراسم حدود ساعت 10 صبح و ظاهرا بنا به تقاضای اطلاعات، علیرغم اینکه گفته بودند می توانید تا ساعت 12 مراسم داشته باشید، خاتمه می یابد. حاضرین در گلزار پس از آنکه به سنت همه ساله و سرود خوانان گرداگرد گلزار می چرخند به سمت در خروجی روانه می شوند. با باز شدن در گلزار جمعیت بیرون به درون گلزار سرازیر می شود.
جمعیت دوپاره می شود، گروهی باز می گردند تا خانواده های تازه از راه رسیده تنها نمانند و کمی بیشتر در داخل گلزار خاوران بمانند. ناصر زرافشان در بین افرادی است که مانع از ورودشان به داخل گلزار شده اند. با آمدن ناصر زرافشان جمعیت یکصدا فریاد بر می دارد " زندانی سیاسی آزاد باید گردد". ناصر زرافشان گله مند است، گله مند از اینکه بواسطه عدم هماهنگی در ساعت شروع برنامه عملا به ماموران رژیم اجازه داده شده است تا جمعیت را دوپاره کنند، و گروهی را که به خیال شروع مراسم در ساعت 10صبح دیرتر از راه رسیده بودند، در پشت درهای بسته نگاه دارند. مراسم حدودا در ساعت 11:30تمام می شود و شرکت کنندگان در مراسم گرامیداشت خاطره جانباختگان فاجعه ملی در تابستان 1367 در حالیکه ترانه "مرا ببوس" را هم صدا زمزمه می کردند از در شمالی گلزار خاوران خارج می شوند. در حالیکه یک جمله را بارها و بارها می شنوی " تنها نروید، با هم حرکت کنید".

 

گزارشی از لاله زار خاوران
ستاره فرهمند


امروز صبح با بيقراری و غمی آميخته با هيجان برای رسيدن به لاله زار خاوران از خانه خارج شدم. راه طولانی بود و بالاخره من رسيدم. از پل هوايی آمدم پائين و در مقابلم قبرستان ارامنه . از آقايی پرسيدم از کجا بايد داخل شويم ؟
گفت خانم نميگذارند برويد جلوی همه را ميگيرند . گفتم راهی ديگر است؟ نشان داد مستقيم برويد داخل و به سمت راست بپيچيد و من هم راه را ادامه دادم رفتم تا به ديوار ميان دو قبرستان رسيدم در کنار ديوار کانالی بود که بايد برای رد شدن از آن تقريبا" سينه خيز ميرفتی و بعد از يک ديوار بتونی خود را بالا ميکشيدی. از ديوار هم بالا رفتم و حسابی خاکی شده بودم به ياد زمانی افتادم که در های دانشگاه را ميبستند و ما بايد از ديوار ها و ميله ها بالا ميرفتيم. و همواره لباسهای من پاره و خاکی بود.

صدای جمعيت سرودخوان فضا را پر کرده بود . سر اومد زمستون .. شکفته بهارون .... وای ديگر نتوانستم اشکهايم امان نميداد حال عجيبی داشتم . تصوير يکا يک بچه ها جلوی چشمم َآمد . قدم از قدم که بر ميداشتم حضورشان را حس ميکردم . زمين خاکی با پستی و بلندی اما پوشيده شده با گلهای سرخ و زرد و سفيد يک ستاره بزرگ که با گلهای سرخ
درست شده بود . به دور يک گور دسته جمعی جمعيت گرد آمده بودند . مادران داغدار .. با صورتهای مصمم عکسهای
فرزندانشان را در دست داشتند . مادری عکس چهار پسر و تنها دخترش را به همراه آورده بود که همگی در سال 67
اعدام شدند. چهره مهربان خانم لطفی را ديدم به طرفش رفتم در آغوشش گرفته بوسيدمش. تنها پسرش انوشيروان را
از دست داده بود . ميگفت ديشب به من زنگ زدند و تهديد کرده بودند که مراسم را لغو کنيم. برای همين مراسم را امروز زودتر اجرا کرديم .

جمعيت طواف عشق خود را با شعر مرا ببوس آغاز کرد و من هنوز ياد ياران بودم حرکت که ميکرديم خاطراتی در من زنده ميشد که کنون افسانه آه گشته .... آه.. که چه دورانی را ديديم و چه زخمهائی به روحمان نخورد. سرودها همواره خوانده ميشد. و جمعيت فزونی ميافت. با اينکه از ورود بسيارانی جلوگيری شد.

از چهره های مشخص آقای علی اشرف درويشيان . دکتر زرافشان . آقای دکتر ملکی. خانم خديوی که همواره يار بانوی شعر مان سييمين بهبهانی است ديده ميشوند. جمعيتی به دور آقای زر افشان گرد آمده بودند. و گلهايی بود که بر سرشان ميريختند. و درود بر زر افشان ميگفتند . برخی با شعار دادن مخالف بودند و ميگفتند بيصدا باشيم ولی ايشان با قاطعيت اعلام کردند چرا؟؟
بايد با صدای بلند فرياد کشيد .جمعيت يک صداا فرياد کشيدند : زندانی سياسی آزاد بايد گردد... و شروع به دست زدن نمودند.
دکتر زر افشان همچنين گفت اگر ما امروز برای بودن در اينجا و ديدن عزيزانمان اجازه بخواهيم فردا بايد برای نفس کشيدنمان هم بايد اجازه بگيريم.

دوستان از طيف های گوناگون .سعيد حبيبی. شيوا نظر آهاری نوشين جعفری. هومن و.....نيز حضور داشتند.

جمعيت در پايان مراسم دوباره گرد آمدند و سرود خوانان به طرف درب خروجی که کاملا در محاصره نيروهای امنيتی بود راهی گشتند( همواره نيرو های امنيتی در ميان جمعيت حضور داشتند و فيلم وعکس ميگرفتند).
و من هنوز در ذهنم با ياران بودم و در انديشه اينکه لاله زار خاوران چه زمان گلستانی آزاد ميشود . ميشود روزی که دگر فردی به خاطر عقيده و آرمان و آرزويش به گور سرد سپرده نشود؟ چه زمانی از جهل آزاد ميشويم؟. به راستی چه زمان؟؟؟

خاوران ای مدفن راست قامتان
فرياد هزاران انديشه جاودان
ميزبان سربداران
اين پيام رسان به ياران
نغمه رهايی را باز ميخوانيم
به يادتان و همراهتان
جاودان مانی ای ايران

درود بر فرزندان آزاد انديش و نيکو سرشت که آرمانی جز آزادی و عشق به مردم نداشتند.
ياد و خاطره شان گرامی


ستاره فرهمند
85.06.10

منبع : روشنگری

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics