خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

درباره‌ی درک مفهومِ اتحاد، جدی‌تر بیاندیشیم!

نویدنو:17/4/1385

مطلب رسیده

مقاله زیر از طریق ای میل به نوید نو رسیده است . جهت اطلاع خوانندگان درج می شود
درباره‌ی درک مفهومِ اتحاد، جدی‌تر بیاندیشیم!

اگر ما هم‌چنان به جنگ با یکدیگر ادامه دهیم، مشکل بتوانیم دوستدار صلح باشیم! اگر ما هم‌چنان به جنگ با یکدیگر ادامه دهیم، باید انتظار داشته باشیم که امپریالیسم و عواملِ خودآگاه و ناخودآگاه آن، هم‌چنان تمامی زحمت‌کشانِ فیزیکی و فکری را در سراسر جهان فریب دهند و استثمار کنند و از همه‌ی ما ممنون باشند که نقش ما، بگوییم چپ‌ها، قاطی کردنِ مداومِ جاهای اصلی اضداد شده است! که نتیجه‌ی حاصله‌اش همین است که امروز همگی شاهد و ناظر عربده‌جویی‌های امپریالیست‌ها هستیم تا حدی که هر جیره‌خوار ریز و درشتی، بی‌پروا و وقیحانه فریاد خصوصی‌سازی سرمایه را سر می‌دهد و از دموکراسی جنایت‌کاران به مثابه عالی‌ترین دستاوردهای بشری سخن‌ها می‌گویند.

پدر جان، اگر ما هم‌چنان به جنگ با یک‌دیگر ادامه دهیم، هرگز نخواهیم توانست گوشی برای شنیدنِ حرف‌های خود پیدا کنیم چرا که خود حاضر به شنیدنِ هیچ صدای دیگری نیستیم. شما بهتر می‌دانید که انحصار سرمایه و بهره‌کشی انسان از انسان، علت‌العللِ همه‌ی نکبت‌هایی است که در طولِ تاریخ دامن‌گیر جامعه‌ی بشری بوده است. شما بهتر می‌دانید که امپریالیسمِ تحول یافته‌ی کنونی که شتاب در جهانی سازی سرمایه دارد و با ولعِ تمام می‌خواهد همه‌ی هستی بشریت را به‌بادِ فنا دهد از تمامی اهرم‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، تشویقی و هرچه در اختیار داشته باشد استفاده می‌کند تا به مقصودِ خود که همان به‌بردگی واداشتنِ تمامِ ملت‌های جهان است برسد. شما بهتر می‌دانید که عواملِ امپریالیست‌ها در اشکالِ گوناگون؛ مانندِ بن‌لادن‌ها، صدام‌ها، پینوشه‌ها، پل‌پت‌ها، فیلسوف‌های خدمت‌گزار، چماقدارها، لمپن‌ها، تلویزیون‌های گوناگون راه‌انداختن‌ها، جامعه‌ی آزاد نشان دادن‌ها و بسیار اشکالِ بی‌شمارِ دیگر می‌توان نام برد که آن‌ها به مثابه عوامل پنهان و آشکار امپریالیست‌ها دست‌اندرکارند تا «پایان جهان» را به خیال خود جشن بگیرند و همه‌ی جهان را کاملاً در حلقوم خود فرو دهند!.

بله، شما بهتر می‌دانید که عدالتِ جهانی با نابودی امپریالیسم تحقق می‌یابد. شما می‌دانید که محو استثمار انسان از انسان، زندگی و عشق نام دارد. شما اطلاع دارید که تلاش متضمنِ مقصود و با اهداف انسانی‌ برای همگان سعادت و خوشبختی را به ارمغان می‌آورد. شما می‌دانید که کار داوطلبانه‌ی جمعی که هدایت‌گر آن فعالیتِ خودآگاه و خودگردانِ همگان باشد، نشاط و خوشبختی واقعی را به‌همراه دارد. شما می‌دانید که منوپول سرمایه چه خصوصی و چه دولتی، قدرت‌های انحصاری به‌وجود می‌آورد و برآیند آن همین می‌شود که امروزه جهان با آن مواجه است. شما صلح را برای انسان، انسانی می‌دانید. شما حق دارید که برای صلح بجنگید. شما هر چه گفته‌اید و می‌گویید غلط نیست و «من‌ها» با شما موافق هستیم. شما انسانی بسیار نیک اندیش، مبارز و بشر دوست هستید.

همه‌ی آن‌چه آمد، انتظار طبیعی دیدنِ خودمان را دارم در نگاهِ به هم!. اما آیا همه‌ی انسان‌ها که امروز ساکنِ این کره‌ی خاکی هستند، نگاه ما را دارند؟ آیا آنان که به گونه‌ی ما نمی‌اندیشند، همگی دشمن هستند؟ آیا همه باید در همه‌ی یکسان‌نگری‌های ما شریک و یک‌سان باشند؟ آیا در جوامعی زندگی می‌کنیم که جز سیاهی و سپیدی رنگِ دیگری یافت نمی‌شود؟ آیا توده‌های مردم، همه‌ی حرف‌های ما را درک می‌کنند؟ آیا هرکس به فکر خویش نیست؟ آیا حق ندارند که در فکر خویش باشند؟ آیا مسایل را با منافعِ نزدیک خود انطباق نمی‌دهند و براساس آن عمل نمی‌کنند؟ آیا ارتش‌ِ چپاول‌گران و امپریالیست‌ها از همین توده‌های مردم استخدام نشده و تشکیل نگردیده است؟ آیا سخنِ مردم را نباید شنید و نباید درک روشنی از زمان و مکان ارایه داد؟ آیا توان هر کس در محدوده‌ی خودش قرار ندارد؟ آیا شما از من توقع دارید که شما باشم؟ آیا کمکِ اندک مرا پس می‌زنید؟ آیا من حق ندارم به اندازه‌ی آقای
X صلح‌دوست باشم. آیا درکِ همه‌ی انسان‌ها از دموکراسی، شبیه درکِ آقای بوش از دموکراسی است؟ آیا برای دموکراسی نمی‌توان معانی واقعی‌تری پیدا نمود؟ آیا آنان که وطنِ خود را دوست دارند نمی‌توانند در مقطعِ کنونی با شما که جهان را دوست دارید هم‌سنگر شوند ؟

باور نکنیم و نگوییم همه‌ی حقایق نزدِ آقای
R ، Nو... است، اما این باور هم غلط نیست که با تخطئه‌ی کاملِ آقای H ، G و... موافق نباشیم. واقعیت این است که قبل از هر چیز بهتر است به اطراف خود نگاه کنیم و جایگاه خودمان را دقیق‌تر بنگریم و سپس با در نظر گرفتنِ توان و مشاهده و ملاحظه‌ی تمامی عوامل، حرکتِ خودمان را سازمان دهیم. شما هرگز انسان‌ها را به هر دلیلی که صلح‌خواه باشند از دم تیغ انتقاد نمی‌گذرانید! شما هرگز به یک کارگر نمی‌گویید چرا به‌خاطر ادامه‌ی این زندگی توأم با زجر و بدبختی از صلح دفاع می‌کنی!. سخن این است که اگر تضاد اصلی و عمده، امپریالیسم و عواملِ ریز و درشت آن باشد چاره‌ای نیست که در جبهه‌ای به وسعت جهان با تمامی‌کسانی که به هر دلیلی با امپریالیسم مخالفند و آن را موجب نکبت و بدبختی بشریت می‌دانند متحد شویم و از هر طبقه، جناح، گروه، فرد و هر کس و چیزی در همان اندازه‌ای که می‌تواند و یا می‌خواهد بها بپردازد کمک بگیریم و دست رد به سینه‌ی هیچ‌کس نزنیم!. تردید نیست که در چنین عرصه‌ای از مبارزه با امپریالیسم و عواملِ آن، هر گروه و حزب و دسته و فردی حق دارد که خودش باشد و در راستای اهدافِ ویژه‌ی خود نیز گام برداشته و حرکت نماید.
اما در این گستره‌ی وسیعِ مبارزه با امپریالیسم، در خود فرو رفتنِ دگم و جهانِ کنونی را در آرمان‌های به حقِ خود دیدن و با آن آرمان‌ها، صرفا، دل‌خوش کردن، فاصله گرفتن از واقعیت‌ها و حقیقت‌ها است که همه‌ی ما زیبایی زندگی خصوصی‌امان را به همین آرمان‌های واقعی و حقیقی مدیون هستیم که می‌خواهیم در جریان تحققِ آن‌ها لذتِ زندگی و بودن را برای خود و دیگر انسان‌ها معنا سازیم. پس بگذار اهداف ما وسیله‌ای نباشد که با آن خودمان را سرکوب کنیم!.

هادی پاکزاد
تیرماه85
Hadi.pakzad@yahoo.com

 

 

بازگشت به صفحه نخست


Free Web Counters & Statistics