چند نكته حاشيهاي درباره نامه امام
نويسنده
: عباس عبدی
آينده:انتشار
رسمي نامه مرحوم امام درباره علت پذيرش قطعنامه 598 ميتواند منشا بحث و
گفتگوهاي فراواني درباره جنگ و نحوه پايان آن باشد، اما من به چند نكته
حاشيهاي اين نامه و نحوه انتشار آن اشاره ميكنم و معتقدم كه اهميت اين
موارد براي امروز ما بيشتر از اصل مسايل مطرح در نامه است.
1ـ وقتي كه نامه منتشر شد بجز يكي از خبرگزاريها بقيه متن سانسور شده را
منتشر ميكنند، و آن خبرگزاري نيز پس از اندك زماني كلمات تسليحات ليزري و
اتمي را چون ديگر خبرگزاريها سانسور ميكند و مطبوعات امروز (شنبه
8/7/1385) نيز همين رويه را ادامه ميدهند. در مقابل رسانههاي خارجي به
همان بخش حذف شده حساس بودهاند و آن را تيتر يا سوتيتر اخبار خود كردهاند
(مثل بيبيسي). حال اگر از ابتدا و در اصل انتشار آن كلمات حذف شده بود و
كسي نميتوانست بفهمد كه موارد حذفي چيست، در اين صورت دليل چنين حذفي روشن
و حتي معقول مينمود، اگرچه بسياري از مطلعين در افواه آن نقطهچين را
تكميل ميكردهاند ولي چون رسمي نبود، خطري متوجه نميشد، اما وقتي كه همه
دنيا از اصل نامه مطلع شدهاند، پس به چه علت در رسانههاي داخلي مطلب
منتشره سانسور ميشود؟
به نظر ميرسد كه منطق اين كار بر دليلي جدي استوار است زيرا متأسفانه
ساختار سياسي چندان نگران اطلاع ديگران از اطلاعات و اخبار عادي يا
محرمانهاش نيست، و شايد اين مسأله از آنجا ناشي شود كه انتشار اين اخبار
تأثيري بر تعامل ساختار سياسي با جهان خارج و بالعكس ندارد. بنابراين موضوع
نگرانكننده براي اين ساختار، اطلاع مردم ايران از واقعيات جاري است. روشن
است كه مردم جهان مطبوعات ايران را نميخوانند، آنان از رسانههاي خودشان
استفاده ميكنند كه آن بخش بعداً حذف شده را منتشر كردهاند، و اين سانسور
فقط عليه مردم ايران است. اين كه عدهاي در مخالفت با آزادي مطبوعات به اين
ريسمان پوسيده متمسك ميشوند كه آزادي بيان و اطلاعات موجب سوءاستفاده دشمن
ميشود، بيترديد ناشي از دروغگويي آنان است. واقعه حاضر بيش از هر چيز
بطلان چنين ادعايي را نشان ميدهد و اثبات ميكند كه مخالفان آزادي
مطبوعات، به دليل ترس از آگاهي مردم (و نه بيگانگان) تيغ سانسور را تند و
تندتر ميكنند.
2ـ حذف اوليه چند كلمه مذكور در رسانههاي ايران يا ناشي از ترس و
خودسانسوري است يا به دليل رعايت منافع ملي بوده است و يا هر دو. كه بدون
ترديد دليل رعايت منافع ملي هم در اين ميان بياثر نبوده است، حال با اين
مقدمه اين سوال پيش ميآيد كه آيا مقام منتشركننده آن نامه هيچ توجهي به
اين نكته نداشته است؟ و اگر چنين وجهي براي انتشار نامه قايل نيستند، در
اين صورت چرا مطبوعات ما تا اين حد به خودسانسوري مجبور ميشوند؟
3ـ از روزي كه اين نامه نوشته شده است تا امروز، هيچ زماني به نامناسبي
زمان حاضر (به لحاظ مصالح حكومت) براي انتشار اين نامه نبوده است. و
اتفاقاً اين نامه ميبايست سالها قبل و حتي در زمان امام يا بلافاصله پس
از رحلت ايشان منتشر ميشد، اما حدود دو دهه انتشار آن به تأخير افتاد و
آخرالامر هم در يك رابطه شخصي و نه رابطه عمومي و غيرشخصي منتشر شده است و
عليالقاعده دهها مورد از اين اسناد وجود دارد كه ميتواند منتشر شود، اما
احتمالاً تا هنگامي كه منافع شخصي عليه يا له فرد يا گروهي اقتضا نكند،
نبايد مردم ما منتظر انتشار اين اسناد مرتبط با سرنوشت و منافع خودشان
باشند. و جالب اين كه اين نامه هم صرفاً از طريق يك اقدام شخصي و نه حكومتي
منتشر شده است! اگر اين نامه طبقهبندي شده نبود، چرا تاكنون منتشر نشد،
حتي در خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني هم چاپ نشد؟ و اگر طبقهبندي شده است با
كدام مجوز قانوني منتشر شده است؟
خوانندگان نگران نباشند، من اعتراضي به انتشار ندارم بلكه استقبال هم
ميكنم، اما در اينجا موضوعي را باز خواهم كرد كه در صورت فرصت در آينده به
آن خواهم پرداخت. موضوع مهم اسناد طبقهبندي شده و ماهيت آنهاست، كه طبعاً
به دليل پرونده اخير ما، در راستاي كار من نيز هست.
4ـ نكته ديگري كه توجه مردم را بايد به آن جلب كرد مفاد نامههاي مسئولين
كشور به امام است كه بخشي از آنها در نامه ذكر شده و درخواست ميشود كه اين
نامهها بطور كامل منتشر شود، اگر برحسب مفاد اين نامهها مردم به تعداد
مورد نياز حاضر به رفتن به جبهههاي جنگ نبودند، يا وضع اقتصادي شكننده بود
و يا به چه تجهيزات عظيمي براي مقابله با صدام نيازمند بوديم و در چنين
شرايطي ادامه جنگ نيز شعار ـيعني توخاليـ تلقي ميشد، در اين صورت
شعارهاي امروز با چه سرنوشتي مواجه خواهد شد؟ آيا باز هم بايد براي فريب
دادن ملت خويش و بدتر از آن فريب خوردن خويشتن خويش، شعارهاي مشابه گذشته
داد، اگر جنگ با صدام به چنان تجهيزاتي نيازمند بود، جنگ با ارتشي كه
يكماهه صدام را شكست داد به چه تجهيزاتي و روحيهاي و اقتصادي نيازمند
است؟
اجازه بدهيد صريح و روشن حرف بزنيم. جامعه ايران خوشبختانه اهل آن نسبتهاي
جنگجويانهاي كه حكومتها به آنان نسبت ميدهند نيستند (كافيست رفتار مردم
ايران را با برخي كشورهاي اصلي درگير جنگ دوم جهاني مثل ژاپن، آلمان و
انگلستان و اخيراً ويتنام مقايسه كنيد) كه اگر چنان بودند كه توصيف
ميشدند، احتمالاً بلندپروازيهاي ملوكشان تاكنون آنان را به خاك سياه
نشانده بود. به همين دليل حكومتكنندگان ايران نيز جنگگريز هستند و
گفتارشان در حد شعار است و بس. البته برخي مواقع شعارها چون از حد بگذرد
موجب مشكلاتي ميشود كه فقط بايد اين مشكلات را حل كرد.
5ـ اخيراً مصاحبه يكي از مسئولين محترم مركز تحقيقات جنگ را مطالعه ميكردم
كه نسبت به پژوهشهاي غربيها درباره جنگ تحميلي نگاه منفي داشت و آنها را
عموماً سطحي يا در سطح نازل ميدانست و در مقابل پژوهشهاي داخلي را قويتر
ارزيابي كرده بود. اين پژوهشگر محترم عامل اين برتري را به درستي در دسترسي
داخليها به اسناد و مدارك جنگ دانسته بود، اما متوجه اين مسأله نبود كه
اين اسناد را بايد دولت ايران در اختيار پژوهشگران بينالمللي قرار دهد تا
آنان ارزيابي صحيحي از جنگ ايران و عراق ارايه كنند و اگر اين اسناد منتشر
نشود، آنان برحسب ظن و گمان خود مينويسند و اتفاقاً نوشتهها و پژوهشهاي
آنها مورد استفاده قرار ميگيرد و اين به نفع ملت ايران نيست و مسئوليت
چنين ضعفي هم متوجه حكومت ايران است و نميتوان نسبت به برتري پژوهشهاي
ايراني به دليل در اختيار داشتن اسناد انحصاري افتخار كرد.
انتشار نامه مرحوم امام نشان داد كه نگاه ما به اطلاعات و اسناد مختلف
نگاهي شخصي و غيرعلمي است و آنها را بيشتر ملك طلق خود ميدانيم، در حالي
كه استناد و اطلاعات مثل نان نيست كه يك نفر آن را مصرف كند و تمام شود،
ماهيت اسناد و اطلاعات به گونهاي است كه انتشار آنها در هر سطحي موجب
افزايش آگاهي و دانش و تحليل و پژوهش ميشود و همه اعم از ايراني و
غيرايراني بايد از آن سود بجويند و اين به نفع همه است و چنين نيست كه با
انحصاري كردن اسناد نزد خود يا نزد ايرانيان، بتوانيم خود يا مردم خود را
برتر از ديگران بنشانيم.
توضیح نویدنو : آقای
عبدی باید می دانسته بود که متن نامه امام خمینی نزدیک به 5 سال پیش در
مجموعه خاطرات آیت الله منتظری در اینترنت منتشر شده است .
ماجراهاي جنگ
پايان جنگ و
پذيرش قطعنامه و دلايل اين اقدام از نكتههايي است كه پرداختن به آن به
عنوان بخش مهمي از تاريخ كشور داراي اهميت اساسي است.
نويسنده : يدالله اسلامي
انتشار نامهاي از امام (ره)توسط دفتر آقاي هاشميرفسنجاني درباره پذيرش
قطعنامه گوياي آن است كه براي يكبار هم كه شده زمان براي پرداختن به يكي از
مهمترين وقايع دوران جمهوري اسلامي فرارسيده است. حضرت امام نامهاي به
نمايندگان مجلس سوم و مسوولان كشور نوشتهاند كه به گمانم متن آن با نامه
منتشرشده تفاوتهايي دارد. اگرچه كليات همان است كه در اين نامه آمده است.
در نامهاي كه در اختيار نمايندگان مجلس سوم قرار گرفت نكته مهمي وجود دارد
و آن اينكه بايستي در موقع مناسب مسأله جنگ و چرايي پذيرش قطعنامه مورد
بررسي قرار گيرد. به دليل اثرات جنگ و پيامدهاي آن طفره رفتن از پرداختن
به اين مسأله حياتي سبب ميشود كه دچار خطاي تحليل و اشتباه محاسبه و
گرفتار شدن در دامهاي فراوان ديگري شويم. سالها از پايان جنگ گذشته است
ولي بررسي آن لازم دانسته نشده و پرداختن به آن خطا پنداشته شده است.
شعارها امكان بررسي را از ميان برده است و كساني كه دستي از دور هم بر آتش
نداشتهاند و آنهايي هم كه در ميدان كارزار بودهاند چندان تمايلي به اين
كاووش تاريخي نداشته و نيازي به آن نديدهاند. هفته دفاع مقدس مناسبترين
زمان براي واگويي خاطرات و بررسي اثرات و پيامدهاي جنگ هشتسالهاي است كه
توان كشور را گرفت و پيامدهاي زيانبار بسياري برجاي گذاشت. ما نيازمند
تحليلهاي مستقل از جنگ هستيم. برخي از دوستان جهادي و سپاهي پس از جنگ
مطالبي را درباره چگونگي تدوين و تنظيم نامهاي كه در نامه امام از آن ياد
شده است ابراز ميكردند كه اين هم ميتواند مورد بررسي و واكاوي واقع شود.
انتشار نامه امام براي گروهي از مردم تازگي دارد ولي كساني كه اندك
مسووليتي داشتهاند در جريان نامه پايان جنگ و پذيرش قطعنامه شوراي امنيت
بودهاند ولي براي خيلي مسوولان ديگر كه در جريان آن نامه و اتفاقات آن روز
نيستند نكتههاي فراواني براي آموختن وجود دارد. به هر حال آنچه كه در
نامه امام(ره) آمده است از ماجرايي پرفراز و نشيب پرده برميدارد كه تاكنون
مردم عادي از آن بيخبر بودهاند ولي در اين باره نكتههاي بسياري هست كه
براي بازگويي نيازمند زمان بيشتر نيستند.
|