نویدنو:17/11/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

برای مجله "رنان" که " مردان" اش را به سخن گفتن درباره " زنان" وا داشت

کاکتوسی برای مجله زنان

 

*******

برای مجله "رنان" که " مردان" اش را به سخن گفتن درباره " زنان" وا داشت

نوشین احمدی خراسانی

 پس از شانزده سال فعالیت نفس گیر و پراشتیاق، مجله «زنان» توقیف شد. این نشریه که به قولی اولین پایگاه کاغذی بخشی از جنبش زنان و آخرین پایگاه کاغذی باقی مانده در این جنبش بود، نمادی از فعالیت منطقی، غیررادیکال و رفتاری بخردانه همراه با شناخت از شرایط هر دم متحول موجود به حساب می آمد. هم از این روست که توقیف نامنتظر آن، در میان اکثر فعالان جنبش زنان تکانه ای از بهت و حیرانی ایجاد کرد و این پرسش را مطرح ساخت که: «چرا مجله زنان؟».

پاره ای محافل سیاسی اذعان می کنند که توقیف نشریه زنان بی ارتباط با فضای بغرنج «انتخابات مجلس هشتم» نیست زیرا بستن هر روزنه ای که مستقیم یا غیرمستقیم ممکن است بتواند تریبونی باشد برای مخالفت با نتیجه ای که قرار است از صندوق رای بیرون آید ، با همین سرنوشت مواجه می شود. برخی نیز بستن مجله زنان را به «درگیری های جناحی» نسبت می دهند و برخی دیگر نیز مدعی هستند انتشار «زنان»، نشانه «آغاز دورانی بود که از بعد از جنگ واقعی ایران و عراق» آغاز شد و با شروع «جنگ روانی» کنونی، پایان یافته است. یعنی نشریه «زنان» در بین دو «جنگ»، ظهور و بروز یافته بود و اکنون آن دوران بسر آمده است. و بالاخره گروهی نیز مانند همیشه به دنبال «دلیل واقعی»!! یعنی «عنصر نامطلوب» در مجموعه ای که به سرکوب و توقیف محکوم می شود می گردند و به دنبال آن هستند که غیرتمندانه «کشف کنند»، «کدام حرف و حدیث رادیکال و نامربوطی» از سوی مجله توقیف شده سر زده است!! البته این «قصه قدیمی» گویا سردراز دارد و گریبان همه ما را گرفته و در آینده نیز خواهد گرفت. چون ما «زنیم» و به این حجت است که لباس و چکمه مان، جسم مان، حتا فعالیت ها و نشریه هایمان، «عامل گناه» اند و برانگیزاننده آنچه بر سرمان می آید!!

تاکنون هر حرکت و فعالیت جدی و موثر که در بخش های مختلف جنبش زنان انجام گرفته به نوعی سایه اتهام و یا شبهه رادیکالی بر سر خود داشته است و تیغ انتقاد را از «سرکوبگران» به سوی «سرکوب شدگان» برگردانده است. از سال ها پیش به یاد می آورم که وقتی برای آزادی مهرانگیز کار و شهلا لاهیجی که در پی شرکت در کنفرانس برلین بازداشت شده بودند امضاء جمع می کردیم، اتفاقا همین بحث وجود داشت که «آنان تند رفته اند» و متاسفانه با همین واکنش های غیرمنصفانه، آن برگه حمایتی هیچگاه نتوانست به موقع به کمک آن دو یار جنبش زنان بشتابد. از همان زمان ها بود که به تدریج به چنین واکنش هایی عادت کردیم و حالا شاید راحت تر می توانیم بفهمیم که چگونه و با چه سازوکاری در جامعه ما می توان جای «تقصیرپیشگان» و «قربانیان» را به طرفه العینی جا به جا کرد و با وجدان آسوده از زیر بار حمایت از کسانی که «سرکوب می شوند» شانه خالی کرد، چه اگر چنین نبود ما در جنبش زنان از پی 100 سال کوشش و تلاش، می توانستیم حداقل چندرغاز حقوق پیش پا افتاده مان را بگیریم و اینگونه شرمنده نسل دختران جوان امروز نباشیم که برای حق حضانت و طلاق و انتقاد به تعدد زوجات و چندهمسری زندانبان شان، به حبس محکوم می شوند. به هر روی، این سنت کوبیدن بر سر کسی که «سرکوب شده»، ارثیه جامعه ماست که گویا باید با آن بسازیم و بسوزیم و دم نزنیم!

قضیه توقیف و انسداد مجاری فعالیت زنان، قضیه ای سرراست و روشن است زیرا به مجرد گسترش و اعتلای فعالیت های حق خواهانه زنان و عمومی شدن مطالبات آنان، به همان میزان، مقاومت خشونت آمیز در برابر آن گسترش می یابد. این معادله «کنش – واکنش» که بین زنان و نیروهای مخالف شان در جریان است بسته به میزان کنش گری جنبش زنان و بسته به میزان مقاومت ها، عمل می کند و البته هرچند به طور مرتب درصدد برآیند که «صدای» ما را خاموش کنند، اما این «صداها» همراه با خاموشی خود تاثیرش را بر پیکره جامعه گذاشته و می گذارد. برخوردهای قهرآمیز و فراقانونی همچون لغو امتیاز مجله زنان دردآور است اما نشانه آن نیز هست که «زنان» و مسائل آنان چنان گسترشی یافته که از هر سو نیروهای مخالف آن در پی سد کردن این جریان عدالت خواهانه برآمده اند و هرچند ادعا دارند که با «مطالبات ما» مشکلی ندارند، بلکه با «برخی از روش های ما» مشکل دارند، ولی عملا می بینیم که هرجا مطالبات زنان مطرح شده و به هر شیوه ای (چه «آرام» و چه «پر سر و صدا») به «بهانه ای» آن را سد می کنند. مسالمت جو ترین فعالان زن همچون شهین محمدی در کردستان را به 2 سال حبس محکوم می کنند و دختران جوانی همچون روناک صفازاده و هانا عبدی که برای تغییر قوانین تبعیض آمیز تلاش می کنند را ماه ها بدون «هیچ اتهام ثابت شده ای» در زندان نگه می دارند و آرام ترین فعالیت های فرهنگی را همچون «نشریه زنان» را توقیف می کنند.

شاید بتوان گفت که واکنش هایی چنین حیرت آور که از جانب نیروهای مخالف حق خواهی زنان بروز می کند، عمدتا ناشی از هراس بیش اندازه (و نامعقول) نسبت به گسترش خواسته های زنان است، احتمالا تصور می کنند اگر روند عمومی شدن خواسته های زنان به همین منوال ادامه یابد، چاره ای جز این ندارند که اصلاحاتی در قوانین را پذیرا شوند، از این روست که درصدد برآمده اند هر فعالیتی را که به عمومی شدن خواسته های زنان یاری رساند و به گفتمان برابری خواهی کمک کند مسدود سازند. سایت های زنان، نشریات زنان، کمپین های مختلفی که حول خواسته های زنان شکل گرفته اند و گروه ها و انجمن هایی که بر محور مسائل زنان کار می کنند، همه و همه جزو ضروریات و از ابزارهای مهم عمومی کردن گفتمان زنان به شمار می آیند. در نتیجه محکوم به برخورد و تحمل شدائد هستند. در این میان بستن نشریه «زنان» که نمادی از پیشروی آرام با «چراغی خاموش» و فعالیت کاملا «فرهنگی» است نیز زیر ضرب ساطور توقیف قرار می گیرد.

نشریه «زنان» یکی از کانون های مهمی بود که سالها در عمومی کردن مطالبات زنان و ارتقای آگاهی و معرفت آنان یاری رسانده بود. این نشریه خواسته های جنبش زنان را به ویژه در میان شهرستان ها و در بین تعداد پرشمار کسانی که به اینترنت دسترسی نداشتند بی هیچ چشم داشتی و با نیروی عشق و اعتقاد جمعی برپادارندگان این نشریه، گسترش می داد.

مجله زنان در چندین محور کلیدی مربوط به مشکلات زنان ایران، با استقامتی در خور تحسین، کار و تلاش کرد. از جمله مبارزه و افشای خشونت گسترده خانگی علیه زنان. رد این خشونت را نه فقط در نهاد خانواده که در محیط های شغلی، اماکن عمومی، فضاهای اداری و حتا درون زندان زنان هم پی می گرفت.

محور بعدی، دفاع هوشمندانه و آهسته و پیوسته از شکل گیری و رشد فرهنگ «خانواده مدنی» در میان طبقه متوسط جامعه بود. در طول شانزده سال تلاش بی وقفه، «زنان» توانست بحث فرهنگ مساوات طلبانه را حداقل در میان خانواده های مذهبی گسترش بدهد.

از میان انبوه خدمات صادقانه «زنان» شاید درخشان ترین اش همانا کشاندن مردان مذهبی (نواندیش دینی) به فضای مجله و وادار نمودن آقایان به موضع گیری شفاف نسبت به حقوق زنان به شمار آید. البته این پیروزی مجله زنان را مدیون همان «مکر» تاریخی زنان هستیم که انگار در نهایت، برنده خط پایان، ما زنانیم!

بسیاری از ما فعالان جنبش زنان نیز مانند شهلا شرکت (مدیر مسئول بردبار و صبور «زنان») امیدواریم که این توقف، دیر پا نگردد و بار دیگر حضور مجله زنان را در جمع مطبوعات جنبش زنان، جشن بگیریم.

کاکتوسی برای مجله زنان

 (گزارش نشست انجمن صنفی روزنامه نگاران به مناسبت لغو مجوز مجله زنان)

مدرسه فمینیستی

16 بهمن 1386

گزارشی از نشست انجمن صنفی روزنامه نگاران به مناسبت لغو مجوز مجله زنان

شیرین عبادی : شانزده سال پیش اولین روزی که به دفتر مجله زنان دعوت شدم یک کاکتوس کوچک به رسم هدیه بردم و به شهلا شرکت گفتم پیام این هدیه این است که : گل باشید و گل بمانید ودرعین حال خار باشید در مقابل سختی ها و خار باشید بر چشم دشمنان !!

مدرسه فمینیستی: امروز سه شنبه 16 مهرماه در انجمن صنفی روزنامه نگاران مراسمی در اعتراض به لغو مجوز مجله زنان برگزار شد. در این مراسم که از ساعت 1 الی 3.30 بعدازظهر به طول انجامید تعداد زیادی از اعضای انجمن صنفی، برخی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء و برخی از روزنامه نگاران و فعالان جنبش زنان حضور داشتند. تمامی اعضای هیئت تحریریه مجله زنان با روسری های سفید برسر وشاخه ای برگ سبز بر سینه در این مراسم شرکت کردند و " فهیمه خضر حیدری" از اعضای تحریریه زنان که اجرای برنامه را با تسلط و اشتیاق اداره می کرد، توضیح داد که ما با نماد صلح و آبادانی در مراسم اعتراض به لغو مجوز مجله شرکت کرده ایم.

اولین سخنران " کامبیز نوروزی" بود که ضمن بر شمردن معیارهای اعطای امتیاز به مجلات ، از مخاطبین سوال کرد که کدامین این معیارها در عمر شانزده ساله مجله از بین رفته که اینک مجله باید توقیف شود. و با لحن طنزآمیز رو به خانم شرکت گفت مگر این که ایشان جوانتر شده باشند و از نظر سنی حائز شرایط گرفتن امتیاز نباشند !!

"رجبعلی مزروعی" مدیر انجمن صنفی مطبوعات نیر در سخنان خود گفت : در تمام جهان "نظام مجوز" برای مجلات یا وجود نداشته یا اگر هم داشته از بین رفته است وامروزه " نظام ثبتی" در تمام کشورها برای نشریات وجوددارد شاید فقط کشور تاجیکستان و یک یا دو کشور دیگر از جمله ایران هنوز نظام مجوز را برای نشریات رعایت میکنند.

"فریده غیرت "سخنران بعدی بود که باقاطعیت اعلام کرد که از آنجا که منبع لغو امتیاز از نظر قانونی صلاحیت اجرای حکم را ندارد و از آنجا که هیچ ابلاغی هنوز به مجله نشده است خانم شرکت و همکارانشان می توانند کار خویش را ادامه دهند کمااینکه شماره 152 چندروز پیش به بازار عرضه شد. وی سپس افزود ما نباید عادت کنیم که بدون ابلاغ قانونی هیچ تحمیل و فرمانی را بپذیریم. فعالان جنبش زنان را بدون ابلاغ و احضاریه کتبی به دادگاه و بازجویی فرا می خوانند ما می گوییم چشم ؟؟ مجله را بدون ابلاغ می بندند و باز ما باید بگوییم چشم ؟!!

"شیرین عبادی" که حضورش یکایک اعضای تحریریه مجله را دلگرم ساخته بود ضمن غیر قانونی خواندن حرکت هیئت نظارت ، از تاثیراتی که مجله زنان در سیر جریان جنبش زنان داشت سخن گفت ونیزاز تاثیر گزارش ها ی این مجله درانعکاس جریان قتل کودک خردسال " آرین گلشنی " سخن گفت .وی سپس از اولین روزی که به مجله دعوت شده بود یاد کرد و چنین گفت : شانزده سال پیش اولین روزی که به دفتر مجله زنان دعوت شدم یک کاکتوس کوچک به رسم هدیه بردم و به شهلا شرکت گفتم پیام این هدیه این است که گل باشید و گل بمانید ودرعین حال خار باشید در مقابل سختی ها و خار باشید بر چشم دشمنان !!

«آسیه امینی» نیز شعرزیبایی را به مناسبت " دوشنبه ها " که جلسه تحریریه مجله است ،سروده بود که برای حضار به زیبایی خواند.

"مژده دقیقی" از اعضای هیئت تحریریه نیز در سخنانش اشاره کرد که : ده سال پیش که کار با مجله زنان را شروع کردم کارم فقط ادبیات بود و اصولا حساسیتی به مسائل زنان نداشتم و کار در مجله و در کنار شهلا شرکت مرا با حوزه زنان و مسائل آن آشنا ساخت و رویکردی جدید را در من به وجودآورد. "فاطمه صادقی" نیز اشاره کرد که با عبارت " فمینیسم اسلامی " از طریق مجله زنان آشنا شده است و این مجله او را نسبت به این حوزه حساس ساخته است.

"شادی صدر" معتقد بود که بهتر است برای مجله از فعل ماضی استفاده نکنیم ، حال رانیز به حال خود بگذاریم و با فعل آینده حرف بزنیم چراکه مطمئنا مجله دوباره کار خودرااز سر خواهد گرفت.

«الهه کولایی» ضمن نقد لغو مجوز مجله زنان ،و اشاراتی به نقش این مجله برای فعالان جنبش زنان را پایداری و استواری در برابر اینگونه جریانات آرزو کرد.

آخرین سخنران " شهلا شرکت " بود که بر خلاف دیگر همکارانش روسری سیاه بر سر داشت و پس از یاد آوری و تاسف از مرگ نابهنگام " احمد بورقانی " ، از رویکرد مثبت وی نسبت به اعطای امتیاز به مجلات یاد کرد و نیز از فقدان و مرگ مجله ای که آسمان پرواز زنان ایران از همه اقشارو طیف های مختلف بود.

وی همزمانی تقریبی این دو حادثه را حاکی از نشانه هایی واقعی از جریانات اجتماعی این روزها دانست. چهره شهلا شرکت گویای غم و اندوهی بود که در این یک هفته بر او و دیگر همکارانش گذشته بود. اما سرانجام طاقت نیاورد و شیطنت همیشگی اش گل کرد و روبه حضار گفت: دلم می خواهد به همه شما بگویم متن سخنرانی هایتان چقدر عالی بود می شود که برای چاپ در این شماره به مجله بدهید ؟!!

بازگشت به صفحه نخست         

                             blog stats

Free Web Counters & Statistics