نویدنو:22/1/1385
بلای
خانمانسوزجنگ
حق مسلم مردم ایران نیست
بیژن صف
سری : نقل از پیک نت
زمانی میرسد که ما از دوران کهن به
دوران تازه گام مینهیم. زمانی که عصری به پایان میرسد و روح سرکوب شده یک
ملت
زبان به سخن گفتن میگشاید. وقتی در 14 اوت 1947 « نهرو » در مجمع
قانونگذاری هند
این سخنان را بر زبان میآورد هرگز گمان آن نمی برد روزی خواهد آمد که
ملتها حتی
آنهایی که از تالمات روح سرکوب شده خود زبان به گفتن گشوده اند قادر بر
تعیین
سرنوشت خویش نباشند. چرا که به گفته « ژان بو دریا » آن فیلسوف فرانسوی
تبار
:
امروزه
ملتها به طور بالقوه گروگانهای قدرت هستند و با ائتلاف قدرتها بر علیه
مردم جهان مواجه اند.
به شهادت تاریخ دولتها و حاکمان همواره کوشیده اند حقوق
تاریخی و اجتماعی ملت تحت حکومت خود را، در آنجا که مربوط به دخالت مستقیم
در منافع
و آینده آنها میشود کمرنگ و در نهایت حذف کنند
آنچه امروز زیر نگاه ناباورانه
ما ایرانیان آرام آرام میرود تا بعنوان یک حق مسلم منجر به یک بلای
خانمانسوز شود،
همین ماجرای انرژی هسته ای است که تحفه ای از سوی دولتمردان امروز این آب و
خاک
برای ملت درمانده در معاش و محروم از حقوق اجتماعی است . تا نگوئید چرا
درمانده در
معاش ! ، بخوانید خبر خودکشی یک خانواده 8 نفره در تبریز را که از استیصال
، دسته
جمعی به استقبال مرگ رفتند ، این خبر را ، هفته گذشته روز نامه شهرداری
تهران(همشهری) با آب و تاب منتشر کرد و نوشت " دراولین روز سال جدید پلیس
تبریز در
خانه ای واقع در منطقه آخمقیه این شهر اجساد 6 فرزند یک خانواده را یافت.
مادر آنها
نیز در کنار آنها برای همیشه خفته بود. پدر آنها نیز خود را در فاصله کمی
از اجساد
خانواده حلق آویز کرده بود. او صابر نام داشت و 46 ساله بود، در فاصله
اندکی از
اجساد کاغذی بر روی زمین بود که پدر خانواده در آن نوشته بود به دلیل فقر و
عدم
توانایی تأمین هزینه زندگی و پرداخت کرایه خانه ، همه خانواده را کشت و خود
را نیز
خلق آویز کرد.
بی شک هیچ ایرانی وطن پرستی نیست که از پیشرفت و مجهز شدن کشورش
به صنایع و تکنولوژی پیشرفته در زمینههای نظامی و تدافعی بر خود نبالد،
اما آنچه
امروز خاطر ایرانیان وطن پرست را مشوش کرده است بهای ما به ازای این بالیدن
است که
باید با جنگ و تحریمهای افتصادی و غیر و غیره پرداخت نمایند، حتی آنهایی
از چنین
بالیدنی سرمست و مدهوشند و حاضر به پرداخت هزینههای این افتخار پوشالی
هستند
نیزبیدغدغه از نگرانیها ی دیگر نیستند. از جمله انتظار دارند حال که
قرار است
چنین وزنه سنگینی را از زمین برداشت باید پهلوان راستین به میدان فرستاد نه
پهلوان
پنبه ای که دن کیشوت واربا هل من مبارز طلبیدن، جهانی را بر علیه این کهنه
دیار
بسیج میکند و به قول خودش اگر امداد غیبی نبود حکما تا کنون باید حال و
روزمان به
مراتب بدتر از امروز میبود و این مصداق همان حکایتی است که ازسلسله
ساسانیان در
تاریخ تبت است. میگویند از بوذرجمهر پرسیدند چرا کار خانواده ساسانیان به
این ضعف
و فساد رسید در حالی که امثال تو رجالی داشتند؟ بوذرجمهر در جواب میگوید
:
متاسفانه برای انجام کارهای بزرگ از مردان کوچک استفاده کردند
.
حال که این
تصور در باور سیاست مردان این آب و خاک ریشه دوانده که با سیاستهای چند
ضعلی پیدا
و پنهان میتوان به کعبه آمال رسید و این واقعیت را که عصر امروز، عصر
هوشیاری و
بیداری ملتهاست نادیده میگیرند و گمان دارند کما کان میتوان در کسوت
مسیحایی اما
به فریب بر دلهای پر آلام مردم این کهنه دیار رخنه کرد ، این پرسش را پاسخ
دهند که
براستی برای ملتی که صبورانه نظاره گر دیپلماسی دشمن تراش دولتمردان کشورش
است، ما
به ازای این تحفه هسته ای چیست؟ چه ارمغانی جز جنگ و تحریم برای این ملت
خواهد
داشت؟ آیا تا کنون پیامد اصرار بر داشتن انرژی هسته ای غیر از این بود که
در
جای
جای خاک وطن، هربیوطنی با تحریک دشمنان ایران پهناور، به بهانه زبان
مادری و
قومیتها ، علم پاره پاره کردن این سرزمین اهورایی را بر داشته است؟ آیا ما
به ازای
داشتن انرژی هسته ای ایرانستان است ؟
این همه را عاقلان و دلسوزان وطن بارها و
بارها به صد کنایه و اشاره گفتند و نوشتند اما گوش شنوایی نبود، حال چه
باید کرد؟ ،
آیا باید نشست و دست بر دست نهاد تا در این خیمه شب بازی هسته ای که قطعا
قدرتمندان
زورگو در آن بازنده نخواهند بود، آواز جغد شوم جنگ بر ویرانههای وطن طنین
انداز
شود ؟ آیا براستی هیچ از خود پرسیده اید که ارمغان پافشاریها برای داشتن
این تحفه
خانمان برانداز برای این ملت لب فروبسته و خسته از وعد و وعیدهای پوشالی
چه خواهد
بود ؟
|