آيا سعيد امامي سر از
گور برآورده؟
عصرنو(33):اخبار جسته و
گريختهاي كه درچند ماه گذشته از زندانهاي كشور به گوش ميرسد. بسياري از
فعالان سياسي و مجامع حقوق بشري ايران را با نگرانيهاي زيادي روبهرو كرده
است.
از سويي دستگاه قضايي براي نخستين بار در طول حاكميت جمهوري اسلامي به
صراحت از مرگ يك زنداني بر اثر اعتصاب غذا خبر ميدهد و اعلام ميكند كه
اكبر محمدي از محكومين حوادث هجدهم تيرماه بر اثر ايست قلبي ناشي از 9 روز
اعتصاب غذا در بيمارستان زندان اوين جان به جان آفرين تسليم كرده است. از
سوي ديگر خبر ميرسد كه برخي زندانيان معترض در زندانهاي مختلف كشور اقدام
به اعتصاب غذا كردهاند و وضعيت برخي از آنها بحراني گزارش ميشود و از همه
تاسفبارتر آن كه هنوز 40 روز از مرگ اكبر محمدي سپري نشده است كه
رسانههاي رسمي كشور ابتدا اخبار ضد و نقيضي ازخودكشي نافرجام فيض مهدوي،
يكي ديگر از زندانيان سياسي را مخابره ميكنند و پس از چند روز خبر ميدهند
وي نيز در زندان دچار ايست قلبي شده و دار فاني را وداع گفته است.
[رسانههاي خارجي در هفتههاي گذشته از اعتصاب غذاي فيض مهدوي نيز خبر داده
بودند]
اتفاقات اخير و اخباري كه از نحوه برخورد حاكميت يكدست با برخي از زندانيان
سياسي و عقيدتي رسيده، ابهاماتي را در سطح افكار عمومي ايجاد كرده است كه
در اين مجال كوتاه تلاش ميكنيم به چند نكته اساسي در اين باره بپردازيم.
اصولا مرگ هر زنداني در محيط زندان حتي اگر به صورت كاملا طبيعي نيز رخ
داده باشد، پيامدهاي فراواني را براي مسوولان سياسي و قضايي كشور به همراه
خواهد داشت به ويژه اگر زنداني موردنظر در زمره مخالفان سياسي طبقهبندي
شود. به همين دليل شاهديم كه حتي در بسياري از رژيمهاي توتاليتر كه
زمامداران آنها به پرستيژ بينالمللي خود وقعي مينهند تلاش ميشود كه
زندانياني كه از نظر جسماني داراي وضعيت وخيمي هستند و احتمال مرگ آنها در
زندان از حد معمول بالاتر است، حتيالمقدور از محيط زندان خارج شوند تا در
صورت وقوع هرگونه اتفاق احتمالي مسووليت آن از دوش حاكميت ساقط شود. در اين
باره اين نكته كليدي مطرح ميشود كه با وجود تلاشهاي دولت گذشته، مصلحت
انديشيهاي قوه قضاييه و برخي دلسوزان نظام براي فرستادن زندانيان سياسي به
مرخصيهاي طويلالمدت، چه ضرورتي باعث شده است كه اين افراد دوباره به
زندان فراخوانده شوند؟
با توجه به اين كه حداقل همه مسوولان مرتبط با پرونده اكبر محمدي از وضعيت
بحراني وي و اين امر كه طبق نظر پزشكان برگشت محمدي به زندان براي سلامت او
خطرناك بوده و قريب به يقين تبعات بازگشت ناپذيري را به همراه خواهد داشت،
مطلع بودند و همچنين همگي آنها از خطر مضاعفي كه بر اثر اعتصاب غذا وي را
تهديد ميكند نيز آگاهي كامل داشتند با اين اوصاف اين ابهام جدي مطرح است
كه چه تحليل و منطقي آقايان را بر ادامه روش ناصواب خود مصر كرده است؟
با توجه به نوع رفتار حاكميت يكدست با مساله زندانيان سياسي برخي
كارشناسان، با ارايه تحليلي بدبينانه تاكيد ميكنند كه سياستهاي اتخاذي از
سوي حاكميت يكدست نشان دهنده آن است كه اين حاكميت ميخواهد مشكل اعتراض
زندانيان را يك بار و براي هميشه حل كرده با قرباني كردن برخي زندانياني كه
به زعم حاكميت يكدست، عقبه داخلي چندان تاثيرگذاري ندارند با يك تير دو
نشان زده و از طرفي ساير زندانيان را منفعل و خلع سلاح كنند و از طرف ديگر
به زندانيان مشهورتر نيز گوشزد كنند كه اين اتفاقات ممكن است براي شما نيز
تكرار شود.
اما نكته ديگر كه در اين مجال لازم است به آن اشاره شود نوع رفتار بخشهاي
ديگر حاكميت يكدست با اين قضيه است. در سالهاي پيش از روي كار آمدن حاكميت
يكدست در قبال موارد مشابه شاهد بوديم كه براي احقاق حقوق شهروندان در
برابر بخش خطاكار حاكميت، بخشهاي ديگر به تكاپو ميافتادند، همگي به ياد
داريم كه در جريان قتل زهرا كاظمي در زندان اوين، معاون رييس جمهور خاتمي و
همچنين برخي از نمايندگان ملت در مجلس ششم بيش و پيش از همه به انتقاد
ازخاطيان پرداختند و تلاش گستردهاي را براي روشن كردن زواياي تاريك پرونده
به خرج دادند.
اما متاسفانه در چهل روز گذشته به عينه ديديم كه هيچ اعتراض يا تذكري نسبت
به اين واقعه از هيچ يك از اركان حاكميت يكدست به گوش نرسيد.
حتي راهيافتگاني كه قرار است در مجلس هفتم نقش مدرسها و مصدقها را بازي
كنند نيز در اين باره دم برنياوردند. به نظر ميرسد با توجه به سرعت عملي
كه در كفن و دفن اكبر محمدي از سوي مسوولان به عمل آمد، تنها تجربهاي كه
حاكميت يكدست از مرگ زهرا كاظمي اندوخته آن است كه سروته چنين پروندههايي
را در اسرع وقت به هم آورد.
هرچند كه از حاكميت يكدست انتظاري جز اين نيز نميرفت اما در نظر بگيريد
وقتي كه ارزش جان انسانها بدين گونه در برابر مصالح حاكميت يكدست به
فراموشي سپرده ميشود بقيه امور مملكت چگونه مورد مداقه قرار ميگيرد. تو
خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
و اما نكته پاياني؛ اگر به سير حوادث و نوع برخورد با مخالفان سياسي و
عقيدتي درچند ماه اخير نگاهي بيفكنيم نشانههايي از بازگشت به برخي روشها
كه به مدد راي بيست ميليوني مردم به خاتمي، پايمرديهاي وي و روشنگريهاي
مطبوعات در هشت سال گذشته منسوخ شده بود، را مشاهده ميكنيم.
بازداشت علي اكبر موسوي خوييني كه در آستانه صدمين روز آن قرار داريم،
دستگيري و آزادي جهانبگلو و مصاحبه جالب وي با ايسنا، مرگ زندانيان سياسي
همه و همه اين پرسش را در ذهن متبادر كرده است كه: آيا سعيد امامي سر از
گور برآورده؟
نقل : از امروز
|