خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

آخرين ارزيابی حزب کمونيست لبنان

نویدنو:17/5/1385

آخرين ارزيابی حزب کمونيست لبنان

تارنگاشت عدالت

 

منبع: سايت اينترنتی حزب کمونيست لبنان

برگردان:ع. سهند

 

 

نتيجه‌گيری‌های مقدماتی عمومی

با شروع ماه اوت و پايان بيستمين روز تجاوز اسرائيلی- آمريکايی عليه لبنان، اکنون می‌توانيم پيرامون تصوير کلی از آنچه در اين مرحله از تجاوز اتفاق افتاده است، برخی نتيجه‌گيری‌های مقدماتی يا ارزيابی‌های کلی را ارائه دهيم. اين نتيجه‌گيری‌های مقدماتی را به صورت زير می‌توان خلاصه کرد:

 

١- بدون توجه به عمليات ١٢ ژوئيه مقاومت که در جريان آن دو سرباز اسرائيلی به اسارت گرفته شد- عملياتی که بعضی‌ها آن را دليل مستقيم تجاوز می‌دانند- با توجه به مقياس تجاوز، وسعت آن، و اين واقعيت که همه مناطق لبنان را در برگرفته است، غيرممکن است تجاوز را پاسخی به آن عمليات مشخص دانست. اين، در واقع يک اقدام تجاوزی است که آمريکا دستور آن را صادر کرده است و اسرائيل آن را اجرا می‌کند، اقدامی که از مدت‌ها پيش تدارک ديده شده و به عنوان بخشی از «طرح خاوميانه بزرگ» - که ايالات متحده از شروع تجاوز به عراق برای تحقق آن سعی کرده است- کار می‌کند. بنابراين، اهداف تجاوز عبارتند از:

الف- جدا کردن لبنان از بحران منطقه‌ای از طريق اجرای قطع‌نامه‌های سازمان ملل- قطع‌نامه‌های ۱۵۵٩ و ۱۶۰٨- که در خدمت اين هدف هستند، تضمين مرزهای اسرائيل از طريق خلع سلاح مقاومت و در نهايت امضای «موافقت‌نامه صلح» با لبنان.

ب-  جرقه زدن به يک تغيير رژيم تمام عيار به سود «نيروهای ١۴ مارس» هوادار آمريکا- پس از آنکه اين نيروها نتوانستند راساً دست به تغيير رژيم بزنند- در جهت حفظ دست‌آوردهای آمريکا در جريان به اصطلاح «انقلاب کاج» و به اصطلاح «سرمشق دمکراسی».

ج- منزوی کردن سوريه و ايران و وارد کردن فشار بر آن‌ها جهت دادن امتياز يا محاصره آن‌ها با هدف برداشتن گام‌های بيش‌تر در زمانی ديگر.

به طور خلاصه، هدف عبارت بود از حرکت در مسير طرح «خاورميانه جديد».

 

٢- تجاوز، بر ابزار زير تکيه کرده است:

الف- عمليات نظامی گسترده که بر اهداف غيرنظامی ضربه زده و در هر بخش لبنان خسارت‌های جدی به زيرساخت، راه‌ها، پل‌ها، و نهادهای اقتصادی وارد کرده است. هدف از اين، وارد کردن شکست نظامی به مقاومت، و هم‌چنين آماده کردن شرايط برای تحريک جنبش‌های سياسی داخلی و سعی در قراردادن لبنانی‌ها عليه مقاومت و حزب‌الله، و تضعيف پايداری مردمی است.

ب- سعی در دامن زدن به درگيری‌های داخلی. دولت آمريکا اين کار را بر عهده گرفت و «متحدان» خود را جهت پيشبرد آن تحريک و تشويق کرد. در واقع دولت لبنان و آن نيروهايی که مواضعی متفاوت با موضع مقاومت اتخاذ کردند و به بحث‌هايی پيرامون «جنگ و صلح»، در باره اين‌که «لبنان به ميدان جنگ ديگران تبديل شده است»، در باره «جنگ در خاک ما» و غيره، دامن زدند، با اين کار خود، و با هزينه بسيار برای مردم لبنان، به ايالات متحده خدمت کردند. متجاوزين از اين استفاده کردند و به اميد اين‌که بتوانند اين موضع‌گيری‌ها را در داخل لبنان به فعاليت واقعی تبديل کنند، دست به کار شدند. به رغم وحدت رسمی که لبنانی‌ها از خود نشان می‌دهند، متجاوزين در حال حاضر، هنوز هم در اين جبهه فعاليت می‌کنند. با توجه به پی‌آمدهای عمده تجاوز، اين خطرناک‌ترين عاملی است که در برابر لبنان قرار دارد.

ج- استفاده از جامعه بين‌المللي- نهاد‌ها و دولت‌های آن- در خدمت اهداف اين تجاوز و خنثا کردن هر گونه تلاش کشورها برای اتخاذ موضعی متفاوت با موضع آمريکا. در راستای اين هدف، دولت آمريکا مانع تصويب هر گونه قطع‌نامه در شورای امنيت، در حمايت از آتش بس شده است- و هم‌چنان به اين کار ادامه می‌دهد- مگر آن‌که بهای سياسی مربوط به آن در خدمت طرح آمريکا باشد.

د- استفاده از مواضع رسمی دولت‌های عرب. از مواضع رژيم‌های هم‌دست و فرمانبر استفاده می‌شود و به  اين بهانه که مخاصمه برای خنثا کردن «نقشه‌های فارس»‌ها است، تجاوز توجيه می‌شود. بر اساس اين توجيهات، شکست حزب‌الله و حماس جلوی توانايی ايران برای بسط نفوذ آن در منطقه را خواهد گرفت.

 

از آن رژيم‌هايی که مخالف تجاوز هستند، اما تاکنون به غير از نصيحت و همبستگی، در عمل کاری نکرده اند نيز استفاده می‌شود. روشن است که درگيری در لبنان نه فقط لبنان را هدف گرفته است، بلکه نتايج قطعی نيز برای کل درگيری اعراب- اسرائيل و هم‌چنين برای «طرح آمريکا» در بر خواهد داشت. اگر مقاومت لبنان از پا درآيد، آن طرح قادر خواهد بود- با استفاده از همه ابزار موجود- در راستای نابود کردن هر رژيمی که آمريکا و اسرائيل آن را مانع يا «مخالف» بدانند، بسيار پيش برود. مگر آن‌که آن رژيم‌ها از اول با تن دادن به انقياد، مانع نابودی خود شوند.

 

٣- تاکنون چه اتفاق افتاده است؟

الف- در جبهه‌ها: ارتش اسرائيل نتوانسته است هيچ پيروزی نظامی قطعی بر مقاومت و حزب‌الله به دست آورد. در واقع، مقاومت تلفات سنگينی بر ارتش اسرائيل و در داخل اسرائيل وارد آورده است. نبردهای زمينی در سرتاسر خط جبهه در جريان است و مقاومت پايداری دورانسازی را به نمايش گذاشته است. جدای ويرانی و کشتاری که بر غيرنظاميان تحميل شده است، می‌توان گفت تاکنون درگيری نظامی به سود حزب‌الله و مقاومت بوده است.

ب- از نظر سياسی: با توجه به پايداری و مقاومت و در نتيجه آن، شکست اسرائيلی‌ها در دست يافتن به پيروزی، و نظر به ماهيت وحشيانه و ددمنشانه تجاوز، نکات زير قابل ذکر است:

۱) تفاوت چشم‌گيری در مواضع اتخاذ شده از طرف کشورها و نيروهای مختلف جهان به چشم می‌خورد. می‌توان گفت ايالات متحده در حال حاضر خود را در وضعيتی می‌بيند که قادر نيست خواست خود را به اندازه کافی برای صدور قطع‌نامه‌هايی همسو با نقشه‌های آن برای منطقه، بر شورای امنيت تحميل کند. با اين وصف، ايالات متحده هنوز می‌تواند مانع تصويب هر قطع‌نامه‌ای شود که در جهت منافع آن و اسرائيل نباشد. در نتيجه، موضع فرانسه از موضع ايالات متحده متمايزتر می‌شود، همانطور هم موضع اروپا به طور کلی، به استثنای بريتانيا. با اين وجود، هنوز نمی‌توان گفت که يک تغيير اساسی در موضع بين‌المللی پيرامون تجاوز رخ داده باشد، آن‌چنان تغييری که بتواند اسرائيل و آمريکا را مجبور به عقب‌نشينی کند. ما معتقديم تقويت و گسترش کارزار همبستگی مردمی‌ در اروپا می‌تواند با فشار بر دولت‌های اروپايی، در ايجاد چنان تغييری نقشی داشته باشد. اين يک وظيفه عاجل در برابر سازمان‌های ما و روابط خارجی ما است.

٢) رشد گسترده جنبش مردمی در جهان عرب در پاسخ به موضع سست اتخاذ شده از طرف رژيم‌های عرب، برخی از اين رژيم‌ها را مجبور کرده است- از ترس اين جنبش‌های مردمی و به اين دليل که قادر نيستند اهداف واقعی تجاوز و همسويی کامل آمريکا با اسرائيل را پنهان کنند- برخی از مواضع پيشين خود را اصلاح کنند. اين نکته، اوضاع را برای بسياری از دوستان آمريکا دشوار کرده است. به علاوه، ماهيت ددمنشانه و وحشيانه تجاوز در لبنان و فلسطين و ترس از گسترش جنگ در سرتاسر منطقه، اين رژيم‌ها را بين چکش مردم‌شان و سندان دوستی‌شان با آمريکا و اسرائيل قرار خواهد داد. در اينجا بايد توجه داشته باشيم که سياست تلاش برای منزوی کردن سوريه و ايران تاکنون به نتايج مورد نظر آن‌هايی که اين سياست را پيش می‌برند، نرسيده است. در واقع اکنون می‌توان مشاهده کرد که سوريه و ايران به عرصه مذاکرات برگردانده می‌شوند، و از چندين طرف بين‌المللی اين صدا به گوش می‌رسد که می‌گويند نمی‌توان سوريه و ايران را از راه‌حل کنار گذاشت. ملاقات بين‌ منوچهر متکی، وزير امور خارجه ايران و فليپه دوست بلازی، وزير امور خارجه فرانسه، دليلی بر اين تغيير است.

 

در اينجا می‌توان نتيجه گرفت که آنچه در لبنان می‌گذرد را نمی‌توان از کل بحران منطقه جدا کرد و بنابراين، هيچ راه‌حلی در لبنان قابل دوام نخواهد بود، مگر اين‌که بخشی از يک راه‌حل جامع برای درگيری اعراب- اسرائيل باشد و شالوده آن را حل مسأله مردم فلسطين و خروج اسرائيل از همه سرزمين‌های عربی تشکيل دهد.

 

از طرف ديگر، مقاومت در لبنان و فلسطين در گذشته و حال- با توجه به اين سرمشق استفاده از نيرو، که می‌توان پيروزی به دست آورد و اسرائيل را شکست داد- جهانيان را مجبور کرده است به خود آيند، دريابند کيستند و چه کاری از دستشان ساخته است. اين، در چارچوب مبارزه مقاومت ملی عرب تأثير خود را داشته است و هم‌چنان خواهد داشت. بنابراين، اين به عهده ديگران است- به ويژه آن‌هايی که ادعا می‌کنند در سمت «مقاومت، مخالفت و رويارويی» قرار دارند- که بگويند برای ظهور يک جبهه جامع مقاومت ملی عرب – و نه براساس قرادادهای صلح دوجانبه کشور با کشور يا ترتيبات خودخواهانه، بلکه بر اين اساس که خلق عرب قادر به شکست دادن کل طرح آمريکا است- چه خواهند کرد.

ج- تلفات و خساراتی که تاکنون به اسرائيل وارد آمده است و ناتوانی آن در رسيدن به هر يک از اهداف تجاوز، علاوه بر خسارات وارده به ارتش آن، که ثابت کرده است قادر نيست يک ضربه قاطعانه حتا به يک حزب وارد کند- چه برسد به يک حکومت- موجب ظهور تناقضات عمده‌ای در درون جامعه اسرائيل گرديده است که در نتيجه آن خواست پايان دادن به جنگ رشد خواهد کرد. برخی‌ها شروع به نق زدن کرده اند که اسرائيل آلت دست آمريکا شده است. برخی ديگر، خواهان آن هستند که  برای اين‌که اسرائيل در صلح زندگی کند، دولت (در ارتباط با فلسطينی‌ها و ديگر سرزمين‌های اشغالي) امتيارات بزرگی بدهد. ما معتقديم ادامه درگيری‌ها و شکست تجاوز در رسيدن به اهدافش، اين تناقض را حادتر خواهد کرد.

 

در لبنان: ايالات متحده تا اينجا نتوانسته است متحدان بومی خود را در جهت پيوستن به نبرد در سمت خود سوق دهد. برعکس، تلاش دارد مانع از دست رفتن آن چيزهايی شود که در مرحله اول به دست آورده است. دولت سينيورا تقريباً سقوط کرد. اين دولت و نيروهايی که نمايندگی می‌کند، قادر نبوده اند کاملاً از او حمايت کنند، اگرچه، آن‌ها در آغاز برای به دست آوردن امتيازات سياسی سعی کردند. بنابراين، اين گروه‌ها قصد داشتند در کنار آمريکا بمانند، اما مقاومت و پايداری و افشا شدن نقش آمريکا در لبنان- نقشی که در حمايت از استقلال، حق حاکميت، و دمکراسی در لبنان نبوده و هرگز نخواهد بود، بلکه بعنوان شريک تجاوز اسرائيل که سعی کرده است در چارچوب طرح خود برای منطقه از لبنان استفاده کند- نقشه‌های آن‌ها را نقش بر آب کرد.

 

 آخرين موضع‌گيری دولت- موقعی که تا برقراری آتش بس فوری هر مذاکره‌ای را رد کرد- يک شروع قابل قبول به شمار می‌رود که بر اساس آن می‌توان کشور را در مقابله با تجاوز جاری، تقويت کرد. با اين وجود، تلاش‌های زيادی برای دور زدن اين موضع‌گيری، و صحبت از طرح هفت ماده‌ای پيشنهادی سينيورا در کنفرانس ٢٩ ژوئيه در رم به عنوان يک «فرمول جادويی» به چشم می‌خورد؛ پيشنهادی که در صدد وجه دادن به مواضع قديمی، و حرف زدن از «پيروزی» است، البته روشن نيست اين صداها، از پيروزی چه کسانی حرف می‌زنند.

 

بر اين بستر،  اکنون بايد بر اهميت وحدت ملی و همبستگی ميان لبنانی‌ها در مخالفت با تجاوز و خط در آغوش گرفتن مقاومت، در جهت محو همه آثار تجاوز، دوباره تأکيد شود.

 

هر تلاشی از جانب گروه‌های داخلی برای بهره‌برداری از اين درگيری جهت تغيير توازن نيروها در داخل کشور، موجب شعله‌ور شدن آتش جنگ داخلی خواهد شد، چيزی که با آنچه در منطقه می‌گذرد و  با طرح «هرج و مرج خلاق» که آمريکا بر اساس آن عمل می‌کند، ارتباط دايمی دارد. پيروزی که ما اميد آن را داريم، بايد با تأمين منافع لبنان بر اساس اصلاحات واقعی به دست آيد که فراتر از نظام گروه‌گرايانه حاکم بر حکومت، دولت و اقتصاد برود. از نظامی که در آن، مقامات بر اساس وابستگی مذهبی افراد تقسيم می‌شوند به نظامی براساس شهروندی و برابری همه لبنانی‌ها. ساختمان حکومت دمکرايتک لبنان، دولت برابری ميان همه لبنانی‌ها، چيزی است که جايگاه عربی لبنان و نقش آن در ارتباط با جهان خارج را تعريف خواهد کرد.

 

۴- چه چيزی را بايد انتظار داشت؟ چه چيزهايی امکان‌پذيرند؟

 

ما با وضعيت زير روبرو هستيم: آمريکا و اسرائيل تاکنون قادر نبوده اند به هيچ پيشرفت سياسی و نظامی که بتواند به موضع آن‌ها در مذاکرت، يا به توانايی آن‌ها برای تحميل شرط و شروط‌شان کمک کند، دست يابند. در سطح بين‌المللی و در ميان دولت‌های عرب- در نتيجه خدشه دار شدن تمايل آن‌ها به سرپوش گذاشتن بر تجاوز و بلندتر شدن صداهايی که جنايات جنگی اسرائيل را محکوم می‌کنند- مواضع گوناگون و متمايزی در حال ظهور است. فعاليت‌های ديپلماتيک سرعت می‌يابند، به ويژه با درگير شدن ايران و سوريه در مذاکرات با اروپاييان (فرانسه) در تلاش برای رسيدن به يک يادداشت تفاهم که بتواند اکنون به بحران پايان دهد. اگر اين تحقق يايد،  يک نوع پيروزی برای حزب‌الله و مقاومت خواهد بود. اين چيزی است که آمريکا و اسرائيل نمی‌توانند تحمل کنند.

بنابراين، ايالات متحده با همه توان خود به دخالت برای جلوگيری از هر کوششی برای رسيدن به يک راه‌حل سياسی، متوسل خواهد شد. از اينرو، فشار عليه ايران (آخرين قطع‌نامه شورای امنيت) و سوريه را افزايش داده است، و يک بار ديگر دست اسرائيل را در توسل به عمليات گسترده نظامی هوايی و زمينی باز گذاشته است. اسرائيل نيز ممکن است به نوعی عمليات امنيتی و خرابکاری در داخل لبنان متوسل شود. براين اساس، می‌توانيم بگوييم اسرائيل ممکن است موفق شود بخشی از قلمرو لبنان را اشغال کند و حزب‌الله را از مرزهای خود به عقب براند، اما معتقديم اين به معنی شکست حزب‌الله و مقاومت نيست، مادام که آن‌ها بتوانند بر نيروهای زمينی دشمن تلفات وارده کرده و به پرتاب موشک به اعماق اسرائيل ادامه دهند. مفهوم برد و باخت در اين نوع جنگ (يک دولت در جنگ با طرفی که دست به جنگ چريکی می‌زند) با جنگ‌های کلاسيک بين دولت‌ها تفاوت دارد.

 

 بر اين اساس، ما دو مورد زير را امکان‌پذير می‌دانيم:

اين‌که، در جهت تحميل پايه‌های يک معادله جديد، درگيری به منطقه گسترش يابد؛ يا در نتيجه گنجاندن ايران در روند مذاکرات، موافقت‌نامه‌ای که فراتر از لبنان می‌رود، امضا شود. اما، در اين لحظه، امکان دوم محتمل نيست.

 

 

 

http://lcparty.org/020806_7.html

 

بازگشت به صفحه نخست


Free Web Counters & Statistics
 

a