خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

اكبر محمدي در نهمین روز اعتصاب غذای خود در زندان اوین درگذشت

نویدنو:11/5/1385

اكبر محمدي در نهمین روز اعتصاب غذای خود در زندان اوین درگذشت


به گزارش خبرنگار آفتاب، محمدي كه از سال 78 و به دنبال وقايع 18 تير كوي دانشگاه در زندان به سر مي برد، ديشب و در نهمین روز اعتصاب غذای خود در حمام زندان اوین دچار ایست قلبي شد و تلاش پزشکان زندان نیز برای احیای وی بی نتیجه ماند.
بیانیه گروهی از زندانیان سیاسی: اکبر را کشتند... هنگامی که پس از
۵ روز دچار تشنج گردید و به بهداری منتقل شد در آنجا نیز به دستور رئیس زندان او را به تخت با غل و زنجیر بستند و در هنگام بازدید نمایندگان حکومت از زندان، دهان او را نیز چسب زدند تا صدایی از او به گوش کسی نرسد. و در حالی که گفته میشد اکبر، شب گذشته دچار سکته خفیف قلبی شده بود او را به بند ٣۵۰ بازگردادند، در شرایطی که از ناحیه قلب به شدت احساس ناراحتی میکرد...
دوشنبه
۹ مرداد
طبق اخباری که از صبح امروز در محافل خبری منتشر شده، «اکبرمحمدی» دانشجوی زندانی، دیشب در حمام زندان اوین درگذشته است.به گزارش خبرنگار آفتاب، محمدي كه از سال 78 و به دنبال وقايع 18 تير كوي دانشگاه در زندان به سر مي برد، ديشب و در نهمین روز اعتصاب غذای خود در حمام زندان اوین دچار ایست قلبي شد و تلاش پزشکان زندان نیز برای احیای وی بی نتیجه ماند. هم اکنون پیکر وی برای کالبدشکافی به بیمارستانی در سعادت آباد منتقل شده است.
از دیگر سو خبرگزاری ایلنا خبر داد که سهراب سليماني،‌‏ مديركل زندان‌‏هاي استان تهران با تأييد اين خبر، گفت: ايشان هر روز تحت نظر پزشك زندان بود و شب گذشته نيز فشارش 12 بر روي هفت بود.
وي افزوده است : پس از آن كه شب گذشته حال محمدي بد مي‌‏شود، وي به بهداري زندان منتقل و تحت درمان قرار مي‌‏گيرد اما به اصرار خودش دوباره به بند منتقل مي‌‏شود و در آنجا دوباره حالش بد مي‌‏شود كه در حين انتقال به بهداري در مسير راه فوت مي‌‏كند.

سليماني در مورد ارتباط فوت اين دانشجوي زنداني با موضوع اعتصاب غذاي وي، گفت: وي اعلام كرده بود كه قصد دارد اعتصاب غذا كند اما آب و چاي مي‌‏خورد و تحت نظر پزشك زندان بود.

مصاحبه نعمت احمدی مکیل مدافع اکبر محمدی

نعمت احمدی، از وکلای اکبر محمدی: تمام افرادی که دستور دستگيری مجدد او را صادر و دارو به وی نرساندند در کشته شدنش مقصر هستند

راديو فردا:اکبر محمدی، يکی از رهبران جنبش آزاديخواهی دانشجويان ايران که در جريان تظاهرات ۱۸ تيرماه ۱۳۷۸ دستگير شده بود، در زندان اوين بعد از ۹ روز اعتصاب غذا درگذشت. محمدی به ۱۵ سال حبس محکوم شده بود ولی يکسال بود که از مرخصی نامحدود استفاده می کرد، اخيرا بارديگر بازداشت شده بود. نعمت احمدی، يکی از وکلای اکبر محمدی، در مصاحبه با راديو فردا می گويد تمام افرادی که دستور دستگيری مجدد او را صادر کردند واو را از آمل به تهران و زندان اوين منتقل کردند و از رسيدن دارو به او جلوگيری کردند در کشته شدن او در زندان اوين مقصر هستند. وی می افزايد پزشکان در داخل و خارج از زندان گواهی داده بودند که محمدی تحمل زندان را ندارد و به هرعلتی به زندان بازگردانده شده باشد، توجيه قانونی نداشته است.
حسين قويمی
نعمت احمدی (وکيل مدافع اکبر محمدی، تهران): ايشان
۹ روز در اعتصاب غذا بود. من خبر از جزئيات قضييه ندارم. ولی چند روز قبل از اينکه ايشان اعتصاب غذا بکند، تماس با من گرفت و گفت من وارد اعتصاب غذا شدم و تا آخر خواهم ماند و من تعجب کردم از اينکه اولا چرا بازداشت شد، زيرا دو سال و نيم قبل و پيشتر کليه اطبای زندان اوين تشخيص دادند که ايشان تحمل زندان را ندارد و بايد در خارج از کشور درمان شود، و طی اين مدت مشکلات متعددی برای آسم، برای ريه هاش، برای نخاعش وامثال اينها داشت و من تعجب می کنم که اين را يک درگذشت ساده تلقی نمی کنم و همين جا از آيت الله شاهرودی درخواست می کنم کليه افرادی که دستور دستگيری ايشان را دادند وايشان را از آمل به تهران حمل کردند و در تهران عليرغم اينکه ايشان اعتصاب غذا داشته با توجه به داروها -- تلفنا به من گفت حتی داروهای خودم را در اختيارم نمی گذارند -- اين افراد همه در کشته شدن اين جوان محکوم و مظلوم که در زندان مرد، مقصر هستند، و ما الان ناراحت افراد ديگر مثل احمد باطبی هستيم که ايشان هم در زمان دستگيری اعلام کرده است که اعتصاب غذا کرده است، هستيم.
حسين قويمی (راديو فردا): شما می دانيد که چرا اکبر محمدی را که در مرخصی بود دستگير کرده بودند؟

نعمت احمدی: خود ايشان هم نمی دانست، ولی شايد به خاظر انتشار کتاب خاطراتش بود، شايد. ولی آن هم نمی توانست دليل باشد به لحاظ اينکه نه قانونا کسی حق برگشت دادن ايشان را به زندان را نداشت به اين اعتبار که خود پزشک زندان اوين و پزشکان بيرون از زندان اعلام کرده بودند که ايشان تحمل زندان را ندارد، و هر علتی هم باشد، توجيه قانونی ندارد.

ح.ق.: آخرين باری که شما آقای محمدی را ديديد کی بود؟

نعمت احمدی: من ايشان را زمان مرخصی ديدم، سه چهارماه قبل و همان موقع هم حال او مساعد نبود.

ح.ق.: يکی از وکلای آقای محمدی، خليل بهراميان به خبرگزاری کار ايران گفته است که برای جلوگيری از ادامه اعتصاب غذا به زندان اوين مراجعه کرده بودند ولی مسئولان زندان اجازه ملاقات نداده بودند.
نعمت احمدی: ايشان بعد از اينکه مجددا دستگيرش کردند، هيچکس را اجازه ملاقات با او ندادند و فرد خاصی ايشان را نديد. و ما نمی دانيم بعد از آنکه از آمل به زندان اوين متقل شد در چه شرايطی نگهداری می شد و کجا نگهداری می شد. اما من دو تا تلفن از ايشان داشتم و هر چه هم که خواهش کردم به لحاظ وضعيت جسمی که می دانستم وضعيت جسمی خطرناکی دارد و اعتصاب غذا نکند، چون ظلم را بر خودش می ديد مصمم بود به اعتصاب غذا و کسی هم او را متاسفانه نديد.

مرگ اكبر محمدى در زندان اوين، گفتگوی بهنام باوندپور با خليل بهراميان، وكيل اكبر محمدى، صدای آلمان

”منوچهر (محمدى) گفت که توی گوش اکبر محمدی خوابانده‌اند و شکنجه‌اش کرده‌اند“


اكبر محمدى زندانى سياسى كه در جريان ناآرامى‌ها و اعتراض‌هاى دانشجويى در سال
۱۳۷۸ زندانى شده بود، ديروز در زندان اوين درگذشت. خبرها حاكى از آن است كه اكبر محمدى از روز سوم مردادماه در اعتصاب غذا بسر مي‌برده. سهراب سليمانى مديركل زندانهاى استان تهران در رابطه با مرگ اكبر محمدى اعلام كرده است كه وى «هر روز تحت نظر پزشك بوده و شب گذشته نيز فشار خونش ۱۲ روى ۷» بوده است.

اما خليل بهراميان وكيل اكبر محمدى در پاسخ به پرسش‌هاى ما بر اين نكته تاكيد مى‌كند كه بارها نسبت به وضع بد جسمى موكلش، به مقامات قضايى و مسئولان زندان هشدار داده، اما كسى به اين هشدارها توجهى نكرده است.

مصاحبه‌گر: بهنام باوندپور

آقای بهرامیان، شما تازه از زندان اوین برگشته‌اید. ممکن است بفرمایید تحقیقات‌تان در مورد درگذشت موکلتان اکبر محمدی چه نتیجه‌ای داشت؟

خليل بهرامیان: بله. صبح زود حدود ساعت ٣٠/٨ به من زنگ زدند، از «ايلنا» بود فكر كنم و خبر فوت اکبر محمدی را به من دادند که من شوکه شدم. البته مضطرب اکبر محمدی بودم. فورا خودم را به زندان رساندم. منوچهر محمدی و آقای طبرزدی را خواستم که با ایشان ملاقات داشته باشم. در جریان تحقیقاتی که از منوچهر محمدی کردم مشخص شد که اکبر محمدی بعد از اینکه اعتصاب غذا می‌کند، حدودا ۱۰ روز پیش، بعد از سه روز ایشان دچار تشنج می‌شود. هم‌بندى‌ها ایشان را برمی‌دارند می‌برند به بهداری زندان. در بهداری زندان گویا یک برخورد ایجاد می‌شود. اکبر محمدی به دلیل مشکلات سنگین، هم از جهت دیسک کمر و هم از جهت قلبی و عصبی و اینها، آنجا به من گفتند که كسى‌ با اکبر محمدی برخورد فیزیکی کرده است. اینکه تا چه حد درست است من نمی‌دانم، فقط چیزی را که منوچهر محمدی به من گفت مطرح می‌کنم. بعد جریان می‌گذرد، اکبر مجددا انتقال پیدا می‌کند تا پریشب که مجددا حالش بهم می‌خورد در زندان. اینطور که گفته‌اند اکبر آنجا یک سکته خفیفی می‌کند. خود منوچهر به من می‌گفت.

یعنی در بهداری سکته خفیف می‌کند؟

خليل بهرامیان: بله، بله! در بهداری سکته خفیف می‌کند. بعد از این قضیه اکبر را، حالا تحت مداوا قرار می‌دهند یا نه، دیشب برمی‌دارند می‌آورند بازهم در بند زندان که خود این عمل سوال‌برانگیز است. اگر چنین چیزی درست باشد و یک سکته خفیف کرده باشد، دکتر حق ندارد این مریض را ظرف سه روز تکان بدهد و باید در بخش آی.سی.یو یا سی.سی.یو بخواباند. اینکه چه جوری مریض را منتقل می‌كنند، خودش اصلا جای سوال است. من بايد این قضیه را توضیح بدهم که قبلا در مصاحبه‌هایم هم اعلام کرده‌ام، در ایلنا و ایسنا و جاهای دیگر، اکبر محمدی را وقتی بازداشت کردند قبل از زندان در بیرون زندان به دلیل ناراحتی‌های مختلف قرص‌های مختلفی می‌خورد. وقتی به زندان می‌برند، اجازه نمی‌دهند این قرص‌ها برده بشود، به این بهانه که یک دکتر مختصص بایست بیاید. دکتر متخصص هم نیامد که اکبر محمدی گویا یک نامه‌ای می‌نویسد و یک هفته به آقایان مهلت می‌دهد که به خواسته‌هایش توجه کنند، توجه نکنند اعتصاب غذا می‌کند. و من هرچه سعی کردم، هفته‌ای پیش رفتم در زندان از معاونت اجرایی زندان درخواست کردم که من بعنوان وکیل با اکبر محمدی ملاقات کنم، گفت که کسی که در اعتصاب است حق ملاقات ندارد. گفتم، آقا من می‌توانم او را از اعتصاب منصرفش کنم، او وضع‌اش خیلی خراب است و خطر مرگ دارد اجازه ندادند. حتا گفتم، آقا بگذار من تلفنی تماس بگیرم، بازهم اجازه ندادند. متاسفانه این وضعیت را من یک نوع حذف فیزیکی تصور می‌کنم.

آقای بهرامیان حتما مطلع هستید که آقای سلیمانی، مدیرکل زندانهای تهران، اظهارات شما را رد کرده و گفته‌اند، هر وقت درخواست ملاقات وکیل با موکلش مطرح بوده اجازه ملاقات داده می‌شده. آیا...

خليل بهرامیان: دروغ گفته‌اند. دروغ گفته شده. درخواست من در زندان هست، ثبت شده هست، واینکه ملاقات ندادند هم همانجا هست. این برنامه به نظر من خلاف واقع است و خیلی متاسفم که یک مسئول به این صراحت حرف خلاف می‌زند. یا ایشان از مسایل داخلی زندان اطلاع ندارند یا بی‌جهت در مقام دفاع از یک جریانی‌ست که این جریان به این نحو قابل دفاع نیست.

آقای بهرامیان، همانطور که شما خودتان هم در گفتگو با خبرگزاری‌ها گفته‌اید، اکبر محمدی در مرخصی نامحدود یا به اصطلاح «باز» بوده. ولی مدتی پیش بدون هیچ اخطاری توسط ماموران بازداشت و به زندان منتقل می‌شود. چرا؟ آیا مقامات قضایی یا امنیتی هیچ توضیحی در این مورد به شما داده‌اند؟

خليل بهرامیان: این «چرا»ی شما را من بعنوان وکیل اکبر محمدی دارم مطرح می‌کنم که آقا شما به چه مجوزی کسی که پزشکان زندان و پزشکان قانونی اعلام می‌کنند حضور اکبر محمدی در زندان خطر بسیار سنگین دارد و شما به این اعتبار به او مرخصی نامحدود می‌دهید، به چه حقی بدون اخطار قبلی دستور جلب‌شان را می‌دهید، و آنهم بریزند به خانه‌ای که دوتا پیرزن و پیرمرد که پدر و مادر هستند و هردو دچار ناراحتی قلبی هستند اضطراب ایجاد کنید، دچار تشنج بکنید، جوسازی بکنید و بعد به زور هم ۵۰ هزارتومان پول ازشان بگیرید. این خیلی بیشرمانه است. بحث من این است آن کسی که چنین دستوری داده، آن مقام قضایی که بدون توجه به پرونده اکبر محمدی دستور جلب‌اش را داده، باید شدیدا تحت پیگیرد قرار بگیرد. هرکه می‌خواهد باشد.

اکبر محمدی در خاطرات خودش که در خارج از کشور منتشر شده به شکل مفصلی به این مسئله پرداخته است که چگونه در «بازداشتگاه توحید» زیر شکنجه‌های جسمی و روحی شدید و از جمله شکنجه‌های صوتی قرار گرفته است. آیا به شما هم در این مورد که باعث ضعف جسمی و روحی‌اش شده بوده چیزی گفته بود؟

خليل بهراميان: بله، با من بارها این مسئله را مطرح کرد. من بعنوان وکیل چون در زندان نبودم، می‌دانید که در زندان بسته است و هرکاری که بکنند به شما می‌گویند که دلیل بیاورید و معلوم نیست که باید از کجا دلیل آورد و تا به حال یک موکل سیاسی نبوده که از زندان خارج بشود یا در زندان باشد و با من مقوله‌ شکنجه جسمی و روحی را مطرح نکرده باشد. ولی اثبات این قضیه با توجه به اینکه در زندان بسته است و آقایان خودشان مسئول زندان هستند، چه کسی می‌تواند ثابت کند! همین الان بنده را می‌توانند بازداشت کنند که آقای بهرامیان به ما افترا زده.

ولی یک مسئله روشن است و آنهم اینکه گویا اکبر محمدی در سال ۸۳ مورد عمل جراحی هم قرار گرفته بوده و مجموع این مسایل، وضعیت جسمی ایشان را بحرانی کرده بوده. آیا به نظر شما مسئولان زندان توجه لازم را نسبت به امنیت جانی موکل‌تان از خودشان نشان داده‌اند؟

خليل بهرامیان: من می‌خواهم ادعا کنم که نه مسئولین زندان و نه مسئولین قضایی هیچگونه حساسیتی در این قضیه انجام نداده‌اند. همین الان خطر بسیار سنگینی منوچهر محمدی، آقای طبرزدی و آقای باطبی را که اخیرا بازداشت شده است تهدید می‌کند و من دیگر نمی‌خواهم شاهد باشم که جسد موکلم را بگیرم این قضایا، این کثافتکاری‌ها بايد تمام بشود. این نوع بی‌توجهی حذف فیزیکی زندانی سیاسی تلقی می‌شود. من بصراحت این را اعلام می‌کنم. من چندبار به ریاست قوه قضاییه هشدار دادم که آقا بی‌توجهی نسبت به وضعیت زندانیان می‌شود. گوش شنوا نبود که نبود. آقایون امروز آمده‌اند با من که ملاقات داشتم، همه اظهار تاسف می‌کردند. تا موقعی که کسی زنده است، همه سكوت می‌کنند. وقتی مردند، همه دلسوزی می‌کنند و گریه می‌کنند. این جریان باید تمام بشود، یکبار برای همیشه.

آقای بهرامیان، اگر بی‌توجهی به وضع جسمانی اکبر محمدی باعث درگذشت او شده باشد، که از صحبت‌های شما هم چنین برمی‌آید، مسئولیت اصلی این حادثه دردناک به نظر شما برگردن چه نهاد یا چه کسی‌ست؟
خليل بهرامیان: قبل از هر کسی، بر عهده کسی‌ست که اول دستور داده اکبر محمدی مجددا بازداشت بشود. چنین شخصی که خواه ناخواه نمی‌تواند خارج از مسئولان قضایی باشد بدون توجه به این مسایل دستور بازداشت را داده و اینکار را کرده، و آن مامورینی که رفته‌اند آنجا، مامورین چشم و گوش بسته‌ای هستند، عاملین اجرا هستند و افرادی هستند که غیرمسئول‌اند. و مسئولین زندان، بخصوص مسئولیت اجرایی زندان، از جمله مسئولین بهداری زندان که منوچهر گفت که توی گوش اکبر محمدی خوابانده‌اند و شکنجه‌اش کرده‌اند و حتا گفتند که دیروز تعدادی از نمایندگان مجلس از جمله آقای اعلمی آمدند برای بازدید زندانها، برای اینکه اکبر محمدی داد و فریاد و اظهار ناراحتی و اعتراض می‌کرد، خود منوچهر می‌گفت که دهانش را با چسب بستند که صدایش درنیاید و دست و پایش به تخت بسته شد و اکبر محمدی را وقتی به بند می‌آورند به من گفتند که اکبر محمدی خودش اعلام کرده که من را در آنجا زیر فشار قرار دادند. ولی متاسفانه یک ساعت بعد از این بیان یک مرتبه گفت قلبم درد می‌کند و افتاد و مرد.

 

علت ناروشن مرگ اكبر محمدى در زندان اوين، گفتگوی دوم صدای آلمان با خليل بهراميان وکيل اکبر محمدی

”حتا من این خطر را می‌بینم که بعد از دفن جسد (اكبر محمدى) اعمالی انجام بشود كه جسد زود تجزیه بشود و آثاری باقی نماند“


در پى درگذشت اكبر محمدى در زندان اوين، مدير روابط عمومى پزشكى قانونى ايران اعلام كرد كه كالبدشكافى جسد اين زندانى سياسى انجام گرفته، جسد به خانواده او تحويل داده شده است و نتيجه آزمايشها يك ماه ديگر اعلام خواهد شد. اين در حالى‌ست كه وكيل اكبر محمدى از قوه قضاييه خواسته بود كه تا زمان روشن شدن علت مرگ موكلش، مجوز دفن صادر نشود، تا پزشكان بى‌طرف بتوانند علت واقعى مرگ را روشن كنند.

در اين ميان «كانون مدافعان حقوق بشر» نيز با صدور بيانيه‌اى مرگ اكبر محمدى را «مشكوك» خواند و ضمن اشاره به موارد مشابه ديگر، اعلام كرد كه «مقررات قانونى ناظر بر امور زندانها غالبا در عمل مورد توجه قرار نمى‌گيرد».

در همين زمينه، خليل بهراميان وكيل اكبر محمدى، در گفتگويى با ما، اعتراض خود نسبت به ابهامات موجود در رابطه با مرگ موكلش را مطرح مى‌كند.

مصاحبه‌گر: بهنام باوندپور

آقای بهرامیان، بسیاری از مدافعان حقوق بشر در مرگ اکبر محمدی و زهرا کاظمی شباهت‌هایی می‌بینند. جسد زهرا کاظمی سریعا دفن شد و علت مرگ به لحاظ قانونی ناروشن ماند. خود شما هم به دلیل مشکوک بودن مرگ موکلتان اکبر محمدی، از قوه قضاییه خواسته‌اید که جواز دفن را صادر نکند تا پزشکان بی‌طرف بین‌المللی بتوانند علت واقعی مرگ را مشخص کنند. آیا نشانه‌هایی برای پاسخ مثبت به این خواست‌تان مشاهده کرده‌اید؟

خليل بهرامیان: استنباط من هم همین است، که اگر مشکلی نیست چرا می‌خواهید این جسد اینطور فوری دفن بشود. حتا من این خطر را می‌بینم که بعد از دفن جسد اعمالی انجام بشود كه جسد زود تجزیه بشود و آثاری باقی نماند. در حالی که من یک خواست خیلی خیلی کوچکی را داشتم و آن اینکه جسد در حضور من با دو پزشک بی‌طرف یا دو پزشک آزاد که غیر پزشك قانونی باشد و یا خودم انتخاب بکنم يا به قرعه، از میان پزشکان داخل کشور و یا پزشکان بین‌المللی این جسد معاینه بشود. این خواسته‌ای بسیار بسیار قانونی‌ست. خود آقايان باید از این قضیه استقبال می‌کردند. من نمی‌دانم چه جریانی‌ست که دامن می‌زند به این برنامه که این برخورد خودخواهانه را پیش ببرند، حرف هیچکس را گوش نکنند و به هیچ مسئله قانونی هم توجه نکنند...

پس آقای بهرامیان، در واقع شما پاسخی تا حالا نگرفته‌اید به این خواسته‌تان؟

خليل بهرامیان: اصلا آقایان خودشان را ملزم به پاسخ نمی‌دانند...

یعنی بنابراین جسد اکبر محمدی در اسرع وقت دفن خواهد شد؟

خليل بهرامیان: الان به من گفتند که دفن شده حتا. وقتی پدر و مادرش از ترکیه آمدند، اجازه ندادند با کسی ارتباطی بگیرند و همینطور برشان داشتند بردند توی ماشین، از ماشین هم بردند بهشت زهرا. جسد را هم برداشتند انداختند توی ماشین و بردند به آمل به یک روستايى که اینها داشتند، آنجا شنیدم که دفن کردند، يا شايد هم در حال دفن هستند.

و به این شکل اگر این خبر حقیقت داشته باشد، یعنی علت مرگ برای خانواده و وکلای اکبر محمدی برای همیشه ناروشن می‌ماند؟

خليل بهرامیان: برای من روشن است. با این قضایا من کاملا روشن‌ام. ببینید، مسئله چیز دیگرى است. می‌گویند آنکه حسابش پاک است، از محاسبه باکی نیست. خوب، اینها می‌گویند آقا هیچی نشده، می‌گویند وضعیت درجه حرارت و غیره و غیره و فشار نرمال است. بعد معاون دادستان می‌گوید نخیر نرمال نبوده و افت فشار داشته. این تضادگویی‌ها، همه اینها، مشخصا این است که جریانی در دستگاه قضایی هست که خودسرانه عمل می‌کند و با هیچ ضابطه قانونی خودش را نمی‌خواهد انطباق بدهد. من واقعا متاسفم. چون دلم می‌خواهد بالاخره یک روزی در این مملکت این کتاب قانون باز بشود یا حداقل اجرا بشود یا حداقل ببینیم. من تا بحال ندیده‌ام.

مدیرکل روابط عمومی سازمان پزشکی قانونی آقای میرهادی، همانطور که خود شما هم اشاره کردید، اعلام کرده که آزمایشات و کالبدشکافی اکبر محمدی انجام شده و جسد به خانواده محمدی تحویل داده شده است. اما نتایج آزمایش‌ها و علت فوت یک ماه دیگر اعلام خواهد شد. آیا این مسئله قدری غیرطبیعی به‌نظر نمی‌رسد! چرا یک ماه دیگر؟

خليل بهرامیان: مسئله پزشکی یک مسئله تخصصی است، اما اینکه اینها به چه عنوان بدون حضور خانواده اکبر محمدی این کار را می‌کنند یا بدون وکیل‌اش این کار را می‌کنند، این مسئله است. گفتم، اگر آقایان پزشکان مشکل ندارند، اگر دستگاه قضایی مشکل ندارد، خوب چه عیبی دارد که در حضور اینها باشد و واقعیت روشن بشود که مردم کشور هم روشن بشوند. آقایانی که مدعی هستند نمایندگان مردم هستند و دولت را تشکیل داده‌اند. خوب، این نماینده مردم چه جوری است که خودسرانه عمل می‌کند، بدون مردم. اینها هم جزو مردم‌اند. مگر اینکه بگویند آقای بهرامیان یا وکلا یا خانواده محمدی جزو مردم محسوب نمی‌شوند، ضد مردم‌اند و ما هرکاری دلمان خواست می‌کنیم.

بنابراین آقای بهرامیان، به نظر شما اینکه نتایج آزمایشها و علت فوت یک ماه دیگر اعلام می‌شود یک مسئله طبیعی است؟

خليل بهرامیان: من پزشک نیستم. اما بحث من در این است که آقا جسد باید حداقل مورد بازدید من قرار بگیرید. چون به من گفتند که در بهداری زندان دست و بالش را بستند، دهانش را بستند، دستش را به تختخواب بستند. خواه ناخواه اگر چنین چیزی باشد، باید آثارش در مچ دست و غیره پیدا بشود. آقايان می‌گویند، نه چنین چیزی نیست. خوب یک نگاه کردن که مسئله‌ای نیست. اگر آقای بهرامیان یا یک نماینده دیگری بیاید و جسد را ببیند، کجای دنیا خراب می‌شود. چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.

نسرین محمدی، خواهر اکبر محمدی، گفته که قاضی مرتضوی و آقای عباسی هم در بهداری زندان روی سر اکبر محمدی بوده‌اند و آنها را متهم کرده که برادرش را مسموم کرده‌اند. آیا در ملاقاتهایی که خود شما با منوچهر محمدی و یا احتمالا دیگر زندانیان داشتید، در این مورد چیزی به شما گفته نشده؟

خليل بهرامیان: در این مورد چیزی به من گفته نشده. برای من مهم این است كه اکبر محمدی مرخصی نامحدود داشته به علت مریضی خودش، ناراحتی کمر و اینها. مدارکی که الان در دست است نشان می‌دهد که ایشان نمی‌توانسته زندان را تحمل بکند، بخاطر فشارهای عصبی، کمردرد و غیره و غیره. اکبر مرخصی نامحدود داشته که اگر فکر کردند این زندانی برایشان خطرناک است یا چنین چیزی هست، آقا با یک اخطار می‌توانستند... این زندانی که فراری نبوده. این زندانی در اختیارشان بوده و قبلا هم اکبر محمدی به من اعلام کرده بود، سه‌چهارماه قبل از زندان، که وقتی از بابل به طرف آمل می‌آمده، مورد تهاجم واقع می‌شود و ماشین‌اش را می‌زنند و می‌اندازند و بعد. و اینکه چه میزان این مسئله درست است، باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد یا اینکه یک مرتبه می‌ریزند توی خانه‌اش و بازداشت‌اش می‌کنند. چه کسی این دستور را داده، این شخص هر کسی باشد، باید مشخص بشود دستوردهنده چه کسی‌ست. باید همه اینها روشن بشود و باید تحقیقات می‌شد. که ای کاش قوه قضاییه این دقت را می‌داشت که هیچ چیزی را پنهانی عمل نکند و به توهمات و شبهات در جامعه دامن نزند. متاسفانه اما این کار دارد انجام می‌شود.

حالا یک مسئله دیگر. گویا دیروز خود شما هم در زندان اوین دچار مشکلاتی شده بودید. ممکن است بفرمایید ماجرا چه بود؟

خليل بهرامیان: من دیروز در زندان اوین دچار مشکل نشدم. من روزهای قبل وقتی که اکبر محمدی اعتصاب غذا کرده بود و ما می‌دانستیم حالش بسیار بد است و بارها هشدار داده بودم به ریاست محترم قوه قضاییه که آقا برسید به این وضعیت، این فرد پای مرگ است. منوچهر محمدی هم گفته بود. من و منوچهر درخواست کردیم قبلا، هفته پیش، که آقا این شخص را بگذارید ما ببینیم تا منصرفش کنیم از اعتصاب غذا. آقایان نه تنها اجازه ندادند ما ببینیم که خلاف قانون بود، بلکه حتا اجازه ندادند تلفنی با او تماس بگیریم که خب حرف من وکیل موثر است. جایی نشسته‌ام، در سن و سال بالا هستم و به من خیلی احترام می‌گذاشت. به من این اجازه را ندادند. من دیروز برخوردی که با آقايان کردم، اعتراض که کردم، معاون دادستان بود. گفتم آقا این اعمال شما می‌تواند عامل موثر در مرگ اکبر محمدی باشد، شما چرا این کارها را می‌کنید. و من واقعا متاسفم که الان احمد باطبی که زندانی‌ست یک بلایی مثل اکبر محمدی سرش نیاید. خود منوچهر هم وضعیت بسیار نامطلوبی دارد یا آقای حشمت‌اله طبرزدی. اینها هرکدام پس از سالیان سال در زندان درهم‌ریخته‌اند. اینها اعصابشان درهم‌ریخته است. اینها از نظر جسمی مریض‌اند. چه جوری ست که این بچه‌ها را نباید مرخصی داد یا خود حشمت‌اله طبرزدی در ۶سال زندانش فقط یک بار مرخصی رفته. چرا؟ اینکه خلاف مقررات زندان و خلاف قانون است. من درخواست می‌کنم که رییس قوه قضاییه نسبت به این قضایا حساسیت به خرج بدهد. تمام این کاسه و کوزه سر ایشان می‌شکند. باید ببیند که این جناح خودخواهی که در قوه قضاییه هست و اقدامات خودسرانه می‌کند، این چه هست. چرا بحران آفرینی می‌کند؟ در حالی که این قضیه خیلی راحت می‌تواند حل بشود.

منظور من از مشکلاتی که برای شما پیش آمده این است که در رسانه‌ها صحبت از بازداشت شما شده بود.

خليل بهرامیان: در هفته قبل که من با آقای منوچهر محمدی، اکبر محمدی و آقای طبرزدی ملاقات داشتم، بعد از ملاقات قرار است این برگه‌ای که ما بتوانیم از زندان خارج بشویم را امضا کنم. یک سربازی آمد و گفت، آقای بهرامیان شما را معاون اجرایی خواسته و گفتند که بالا شما را خواسته‌اند. یعنی طبقه بالای اداره زندان. من رفتم. حدودی یک ساعت دقیقا پشت در ماندم، به حساب اینکه آقايان دارند غذا می‌خورند و آقا فلان است و فلان است. با بی‌ادبی تمام برخورد کردند با من وکیل دادگستری، که مورد اعتراض من واقع شد. اما دیروز مورد اعتراض من این بود که چه کسی حق دارد وکیل دادگستری را پشت در یک ساعت معطل کند و آن هم پشت در غذاخوری آقايان یا محل استراحت آقايان. این را من به عنوان بازداشت غیرقانونی تلقی می‌کنم.

آیا فکر نمی‌کنید پیگیری‌های شما در مورد جزییات علت مرگ موکلتان، ممکن باشد مشکلاتی را برایتان بوجود بیاورد؟

خليل بهرامیان: همه چیز امکان‌پذیر است. هم برای من، هم برای بچه‌هایم. اما من ۶۵ سال عمر کرده‌ام. این عمر خیلی زیادی‌ست. من از مرگ نمی‌ترسم، از زندگی‌کردن با بى‌آبرويى می‌ترسم. من وکیل دادگستری هستم و قسم خورده‌ام از حقوق مردمم دفاع کنم. من در این راه برطبق قانون از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کنم و از هیچ چیز هم وحشت ندارم.

اکبر را کشتند...
بيانيه تعدادی از زندانيان

 

اکبر محمدی دانشجويی زندانی در سال 78 بازداشت گرديد و دربازداشتگاه توحيد بدترين شکنجه های جسمی و روحی را تحمل کرد و از اين رو بود که به اسطوره مقاومت شناخته شد و پس از آن به دليل همين شکنجه ها از ناحيه‌ی کمر دچار بيماری حاد گرديد به طوری که پزشکان در داخل کشور احتمال بهبودی وی را منتفی دانستند.

پس از اينکه با گذراندن چند سال حبس، پزشکی قانونی اعلام کرد که اکبر محمدی توانايی ادامه حبس در زندان را ندارد و ميبايست از زندان آزاد شود. اکبر محمدی به مرخصی نامحدود استعلاجی فرستاده شد اما علی رغم آگاهی مسئولين بر وضعيت جسمانی اکبر محمدی که خود عاملين آن بودند، حدود 2 ماه پيش او را در منزلش در آمل بازداشت کردند و در کمال ناباوری به زندان بازگرادند. اکنون بايد سران رژيم پاسخ دهند که چه کسی مسئول بازگرداندن وی به زندان است؟

پس از آن اکبر محمدی با نوشتن نامه ای به رئيس زندان خواهان آزادی خود شد و اعلام کرد در صورت عدم توجه به خواسته هايش دست به اعتصاب غذا خواهد زد. اما مسئولين زندان نيز بی توجه به وضعيت او تنها به تهديش بسنده کردند که اگر اعتصاب کند به سلول انفرادی منتقل خواهد شد. و اکبر محمدی از روز 1 مرداد ناچار دست به اعتصاب غذا زد.

هنگامی که پس از 5 روز دچار تشنج گرديد و به بهداری منتقل شد در آنجا نيز به دستور رئيس زندان او را با زنجير به تخت بستند و در هنگام بازديد نمايندگان حکومت از زندان ، دهان او را نيز چسب زدند تا صدايی از او به گوش کسی نرسد. و در حالی که گفته ميشد اکبر، شب گذشته دچار سکته خفيف قلبی شده بود او را به بند 350 بازگردادند، در شرايطی که از ناحيه قلب به شدت احساس ناراحتی ميکرد. و بالاخره جسم بيمار او بيش از اين تاب نياورد و شب گذشته در بند 350 زندان اوين، محلی که 7 سال از عمرش را تنها به خاطر آزاديخواهی در آن سپری کرده بود، دچار ايست قلبی شد و درگذشت.

ما زندانيان سياسی و همبندان وی در نهايت اندوه، اين ضايعه را به خانواده اکبر محمدی و به خصوص به همرزممان منوچهر محمدی تسليت ميگوييم و اعلام ميکنيم اگر چه اکبر محمدی پس از 7 سال ديشب درگذشت، اما او جاودانه شد و کسانی که عامل بازگشت اکبر محمدی به زندان بودند اکنون بايد پاسخگو باشند.

و همچنين تاکيد ميکنيم ، اکبر وصيت کرده بود در عزای او لباس سياه نپوشيد و عزاداری نکنيد، ما نيز توصيه ميکنيم در عزای اکبر شمعی روشن کنيد.

و خطاب به مجامع حقوق بشر اعلام ميکيم که پيش از اين با نوشتن نامه ای در مورد وضعيت نابسامان اکبر محمدی هشدار داه بوديم، و گفتيم که اگر به وضعيت او رسيدگی نشود ، زهرا کاظمی ديگری خواهد بود اما دريغ که هيچ ارگان و يا نهادی در اين رابطه اقدامی نکرد و فاجعه اتفاق افتاد.

اسامی زندانيان سياسی:



1. حشمت ا... طبرزدی

2. دکتر ناصر زرافشان

3. بيناداراب زند

4. احمد باطبی

5. بهروز جاويد تهرانی

6. محمدرضا خوانساری

7. مهرداد لهراسبی

8. ارژنگ داوودی

9. خالد هردانی

10. امير حشمت ساران

11. ولی ا... فيض مهدوی

12. اسد شقاقی

13. خليل شالچی

14. افشين باايمانی

15. سيامک پورزند

16. هاشم شاهين نيا

17. شاهين آريا نژاد

18. شهرام پور منصوری

19. جعفر اقدامی

20. محمدرضا رجبی

21. حيدرقلی سلطانی

22. محمد نيکبخت

23. ناصر خيراللهی

24. ابراهيم مؤمنی

25. حجت بختياری

 

 

مرگ اکبر محمدی در زندان
توضیحات وزیر دادگستری

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه 
۹ مرداد ۱٣٨۵ -  ٣۱ ژوئيه ۲۰۰۶

 

آفتاب – هنگامه منهاجی: در پی خبر مرگ اکبر محمدی در زندان اوین «جمال کریمی راد» سخنگوی قوه قضائیه و وزیر دادگستری در مصاحبه تلفنی به سوالات خبرنگار آفتاب پاسخ داد. کریمی راد در این مصاحبه با تشریح جزئیات حوادثی که منجر به مرگ «اکبر محمدی» شد، ‌از موضع دستگاه قضایی در برابر بازتاب های جهانی و واکنش مجامع حقوق بشر نسبت به این حادثه سخن گفته است. متن مصاحبه خبرنگار آفتاب با کریمی راد در پی می آید:
 
آقای کریمی راد! علت مرگ «اکبر محمدی» در زندان چیست؟
 
ایشان به ما دیروز اعلام کردند که حالشان خوب نیست و به بهداری زندان مراجع کردند و تحت نظر پزشک بودند و سرم وصل کردند .ساعت ۱۹ اعلام کرد حالش خوب است و به بند باز می گردد امامتأسفانه ساعت ۲۱ حالش به هم می خورد و افت شدید فشار پیدا می کند و وقتی به بهداری می رسد فوت کرده بود.
 
فکر می کنید جوامع بین المللی چه واکنشی نشان دهند؟
 
خدا شما را خیر دهد قبل از اینکه آنها محکوم کنند شما شروع کردید (با خنده).
 
شما به این اعتراضات چه پاسخی می دهید؟
 
دلیل مرگ ایشان مشخص است. آقای محمدی تقریبا در مدت بازداشت قریب ۵۹۵ روز غیبت و مرخصی داشتند و در ماه اخیر مجددا به زندان باز می گردد که متاسفانه این اتفاق رخ می دهد.
 
شما فکر می کنید مسئولان زندان در قبال جان اعتصاب کنندگان وظیفه ای ندارند؟
 
مسئولیت مسئولان زندان این است که قاضی پرونده را مطلع کنند و علت اعتصاب غذا را بدانند.
 
اما وکیل آقای محمدی گفته می خواسته با او دیدار کند و او را از اعتصاب غذا منصرف کند ولی مسئولان اجازه ملاقات به وی را ندادند.
 
من چنین مطلبی نشنیدم ولی شنیدم در اعتصاب غذایش که کامل و ناقص هم بوده ،برادرش آمده و با وی صحبت کرده و پزشک بهداری هم به او سرم وصل کرده است.
 
چرا «احمد باطبی» دوباره دستگیر شده است؟
 
  انشاءالله بعدا در این مورد صحبت می کنیم.

 

بهراميان: وضعيت منوچهر محمدی و طبرزدی نامطلوب است، سليمانی، مديرکل زندان‌های استان تهران: حال همه خوب است! ايسنا

وکيل مدافع منوچهر و مرحوم اکبر محمدی، طبرزدی و باطبی، پس از اين که روز گذشته در زندان اوين حاضر شد، وضعيت منوچهر محمدی و طبرزدی را نامطلوب خواند.

اين درحالی است که مدير کل زندان‌های استان تهران گفت که بندهای اين زندانيان از هم جداست و بهراميان فقط با منوچهر محمدی ملاقات داشته است.

خليل بهراميان در گفت‌وگو با خبرنگار ايسنا، يادآور شد که منوچهر محمدی وضعيت مطلوبی ندارد و وی در اين زمينه تذکر خود را به مقامات زندان و دو تن از معاونان دادستان که حضور داشتند، اعلام و درخواست کرده است که موکلش هرچه سريع‌تر از زندان آزاد شود.

وکيل مدافع باطبی در ادامه با بيان اين‌که احمد باطبی در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوين به‌سر می‌برد و درباره طبرزدی گفت: اوضاع جسمی طبرزدی نيز نامطلوب است.

بهراميان همچنين گفت که به دليل فوت نابهنگام اکبر محمدی به رييس قوه قضاييه و دادسرای تهران شکايت خواهد کرد.

در همين ارتباط سليمانی، مديرکل زندان‌های استان تهران درباره‌ گفته‌های وکيل مدافع محمدی، باطبی و طبرزدی به ايسنا گفت: هر سه زندانی در حال حاضر از نظر جسمانی در وضعيت مطلوبی به سر می‌برند و ادعای وکيل مدافع منوچهر محمدی مبنی بر شرايط روحی نامساعد او تنها به دليل فوت برادرش اکبر محمدی است.
وی با بيان اين که بهراميان فقط با منوچهر محمدی ديدار کرده است، افزود: وی ملاقاتی با طبرزدی و باطبی نداشته و اظهار نظر او درباره‌ی اوضاع اين زندانيان صحت ندارد.

سليمانی با تاييد اين که باطبی در بند ۲۰۹ زندان اوين حضور دارد، گفت: بندهای باطبی، طبرزدی و محمدی از يکديگر جداست و وکيل آنها فقط با محمدی ديدار داشته و نمی‌توانسته از وضعيت دو زندانی ديگر مطلع باشد.

جنازه اکبر محمدی بدون رضايت پدر و مادرش و زير مراقبت های شديد امنيتی دفن شد، راديو فردا

منوچهر محمدی: نگذاريد اکبر را دفن کنند تا من بيايم

درپی مرگ مشکوک اکبر محمدی در زندان اوين شامگاه دوشنبه والدين وی که از ترکيه به منظور تحويل جسد فرزندشان رهسپار تهران شدند، در فرودگاه دستگير شدند. صبح امروز سه شنبه والدين اکبر محمدی همراه با جسد فرزندشان به يکی از روستاهای اطراف آمل انتقال يافتند. رضا محمدی برادر اکبر محمدی در مصاحبه با راديو فردا می گويد: ديشب ساعت دو شب وقتی پدر و مادرم به فرودگاه مهرآباد رسيدند اطلاعات با هشت ماشين از پشت فرودگاه به جای نامعلومی بردند. صبح خبردار شديم که ساعت ۴ صبح اينها را حرکت دادند به شهرستان آمل همراه با جنازه اکبر. پدرومادرم اعلام کرده بودند می روند جلوی اوين تا جنازه اکبر را تحويل بگيريم. پدر و مادرم گفتند شما اقلا اجازه بدهيد که منوچهر از زندان مرخص شود تا برادرش را ببيند.
برادری که هفت سال با هم در يک سلول بودند. منوچهر گفته بود نگذاريد اکبر را دفن کنند تا من بيايم. آقای رضا محمدی می گويد جنازه اکبر را بردند شصت کيلومتری آمل و حدود
۵ هزار نيروی امنيتی ريختند در منطقه. وی می گويد پدر و مادرش خواهان کالبد شکافی اکبر بودند ولی او را دفن کردند، در حاليکه والدين اجازه دفن اکبر را نداده بودند. وی می گويد: خانواده من اجازه می دهند اکبر نبش قبر شود و مورد کالبد شکافی قرار گيرد.

بيانيه انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکی درباره درگذشت اکبر محمدی، ايسنا

خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسی

انجمن‌ اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران‌وعلوم پزشکی بيانيه‌ای درباره درگذشت اکبر محمدی صادر کرد.

به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، در بيانيه انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران با ابراز تاسف از خبر فوت ناگهانی اکبر محمدی، آمده است: اين امر بديهی و انسانی است که وقتی محکومی در زندان در تنگنای جسمی قرار می‌گيرد وظيفه‌ مسوولين زندان در مراقبت و حفاظت از تماميت جسمانی و روانی وی مضاعف می‌گردد.

اين بيانيه می‌افزايد: متاسفانه آنچه که در وضعيت فعلی مغفول مانده رعايت اصول دادرسی شايسته و عادلانه از سوی قوه‌ قضاييه است که متولی «حفظ حقوق و آزادی‌های عامه» می‌باشد. به نظر می‌رسد رعايت نشدن اصول دادرسی عادلانه اعم از دستگيری، بازداشت، رسيدگی قضايی و بازجويی و نگهداری محکوم در زندان موجب بروز حوادثی از اين دست می‌گردد که نشان از بيماری مزمنی دارد که راه علاج آن جز بازگشت به قانون اساسی و مضامين پذيرفته شده‌ی حقوق شهروندی نيست.
انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران هشدار ‌داد که «بی‌درايتی و مسووليت‌ناشناسی‌هايی» از اين دست لطمات و خسارات جبران‌ناپذير اخلاقی، انسانی و بين‌المللی در پی خواهد داشت که هزينه‌ آن بر گرده کل نظام سياسی کشور بار می‌شود.

انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکی با تسليت به خانواده مرحوم اکبر محمدی، از قوه قضاييه خواست براساس اصل امر به معروف و نهی از منکر و نظارت همگانی و اصل پاسخگويی قوا در برابر ملت به طور شفاف و صريح دلايل اين حادثه‌ ناگوار و قاصران و مقصران احتمالی اين امر را به افکار عمومی اعلام نموده و زمينه‌های بروز مجدد چنين حوادث ناگواری را مسدود نمايد.

 

امروز:جبهه مشاركت ايران اسلامي با انتشاراطلاعيه ای با بیان تسلیت مرگ اکبر محمدی، فوت وی را در زندان اوین امری تاسفبار ورقت انگیز دانست و خواهان روشن شدن زوایای تاریک این پرونده شد.
متن کامل این اطلاعیه که نسخه ای از آن برای " امروز" نمابر شده در ادامه می آید
به نام خدا

خبر درگذشت دانشجوي زنداني مرحوم اكبر محمدي در زندان اوين، خبري تأسف‌بار و رقت‌انگيز بود. بي‌گمان قوه قضائيه كه مسئوليت حفظ سلامتي و جان زندانيان را بر عهده دارد در اين اتفاق مسئول است و بايد پاسخگوي افكار عمومي باشد.
فوت يك زنداني سياسي به دليل اعتصاب غذا در زندان مسئوليت سنگيني را متوجه دستگاه قضايي مي‌كند و با توجه به موارد متعدد و مسبوق به سابقه اعمال تضييقات در مورد زندانيان سياسي و به ويژه ماجراي قتل خانم زهرا كاظمي به باور اينكه فوت آقاي اكبر محمدي را حادثه‌اي طبيعي بوده باشد بسيار مشكل مي‌نمايد.
جبهه مشاركت ايران اسلامي با اعلام تأسف و تأثر شديد خود از اين واقعه، ضمن ابراز نگراني نسبت به وضعيت ساير زندانيان سياسي از همه نهادهاي مربوط به ويژه نهادهاي مدني كشور كه در امر دفاع از حقوق بشر و حقوق زندانيان فعال‌اند مصرانه مي‌خواهد كه براي روشن شدن ابعاد اين رخداد غم‌انگيز تلاش‌هاي جدي را صورت دهند.

جبهه مشاركت ايران اسلامي
10/5/85

 

 

مراسم یادبود اکبر محمدی در زندان اوین
کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر  

مراسم یادبود اکبر محمدی درساعت ٨ شب گذشته درسالن یک ٣۵۰ زندان اوین ، با یک دقیقه سکوت آغاز شد. سپس دکترناصر زرافشان طی سخنانی به ابهامات مرگ اکبرمحمدی اشاره کرد وسوالاتی را از مسئولان زندان مطرح کرد، که به چه دلیل اکبر محمدی با وجود مشکل قلبی به بند عمومی منتقل شد؟ و چه کسانی عامل این انتقال بوده اند؟ وی اشاره کرد مرگ اکبر محمدی عمدی بود مسئولان زندان وبا علم براینکه می دانستند که وی وضعیت نامساعدی دارد و احتمال مرگ وی به دلیل عدم دریافت سرم و مصرف آب وجود دارد، اورا به بند ٣۵۰ اوین بازگردانده اند.
پس از آن، خالد حردانی قطعه ای ادبی را که خود سروده بود به یاد اکبر برای حضار قرائت نمود.
همچنین پس از خوانده شدن بیانیه زندانیان سیاسی که قبلا نوشته شده بود، مهندس حشمت الله طبرزدی به تعریف خاطراتی درمورد اکبر پرداخت چهارچوب آن درراستای زندگی ومقاومت وی بود .
حمیدرضا محمدی یکی ازهم بندان اکبر محمدی نیز که درساعات پایانی درکنار اکبر بود وزمان بازگرداندن اوبه بند تا لحظه مرگ ازوی جدا نشده بود، اشرح واقعه را برای سایرین   توضیح داد وبرعمدی بودن مرگ او تاکید ورزید وخواستار روشن شدن علت مرگ وی شد .در پایان بینا داراب زند با بیان اخبارخارج زندان وپیامدهای مرگ اکبر محمدی ، مراسم رابه پایان رساند.

 

مرگ اکبر محمدی در زندان
اطلاعیه های مختلف

احزاب، گروه ها، انجمن های مختلف و تعدادی از زندانیان سیاسی اعلامیه ها و نوشته هایی به مناسبت درگذشت اکبر محمدی دانشجوی زندانی در زندان اوین منتشر کردند، که برخی از آن ها در پی آمده است:
 
اطلاعیه دفتر تحکیم وحدت
خبر رهایی جاودان اکبر محمدی از ظلم دستگاه قضایی آنچنان نابهنگام بود که همه را در بهت و حیرت فروبرد. اکبر محمدی درحالی که در مرخصی استعلاجی به سر می برد، ربایش گردید و به زندان فرستاده شد، در اعتراض به ظلمی که به وی روا می گشت مورد مهر ورزی قرار گرفت و به صف شهدای راه آزادی و عدالت پیوست. البته اکبر محمدی تنها نمونه از بی عدالتی گسترده دستگاه مدعی گسترش عدالت نیست.دستگاهی که هر روز در حالی بر تعداد زندانیان سیاسی می افزاید که در حفظ سلامت آنان ناتوان است و این کوتاهی را می توان به واقع زمینه سازی برای قتل زندانیان سیاسی دانست . البته این اولین بی کفایتی مسئولین قضایی در این زمینه نمی باشد و پرونده زهرا کاظمی و نمونه های دیگر از آین دست نیز در سالهای گذشته شاهدی بر بی کفایتی مسئولین قضایی کشور است وعدم مجازات عاملان نیز خود چراغ سبزی برای ادامه این روند می باشد بی شک اگر در پرونده زهرا کاظی متخلفان به سزای عمل خویش می رسیدند امروز شاهد وقوع قتلی دیگر نبودیم.
روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت ضمن تسلیت به بازماندگان اکبر محمدی خواهان مجازات مسئولین بی کفایتی است که زمینه ساز قتل اکبر محمدی شدند تا دیگر شاهد وقوع چنین حوادث تلخی نباشیم.
روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت
 
عبدالله مومنی: حکم اولیه اعدام برای اکبر محمدی را بعد از ۷ سال اجرا کردند
ادوارنیوز: سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) گفت: بالاترین مقام قضایی کشور باید درباره درگذشت اکبر محمدی، دانشجوی زندانی پاسخگو باشد.
عبدالله مومنی با اشاره به سابقه بازداشت محمدی در جریان کوی دانشگاه تهران گفت: با سپری شدن هفت سال از مدت محکومیت این دانشجو، وی پس از یک دوره اعتصاب غذا در گذشته است و مقصر اصلی این مسائل هم کسانی هستند که از یک سو در دادگاه‌‏های ناعادلانه بخشی از دانشجویان مظلوم را زندانی و محکوم به اعدام و زندانهای طویل المدت نمودند و آنها را از حقوق شهروندی و قانونیشان در زندان محروم کردند ، حقوق بدیهی که دیگر زندانیان غیر سیاسی از آنها برخوردار هستند و از سوی دیگر آمران و عاملان جنایات کوی دانشگاه را تبرئه نمودند.
وی با بیان اینکه وقتی یک زندانی برای احقاق حقوق خود دست به حرکت مدنی می زند باید به خواسته های قانونی و بدیهی وی توجه شود، گفت: این که یک زندانی سیاسی به خاطر طرح یک خواسته مدنی اعتصاب غذا کند و نهایتا به دلیل بی اعتنایی کار به جایی بکشد که وی جان خود را از دست دهد بی کفایتی مسوولان امر را می رساند.
عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم با اشاره به مرگ زهرا کاظمی، گفت: مرگ اکبر محمدی دومین حادثه از این دست حوادث در ٣ سال گذشته در زندان هاست و رئیس قوه قضاییه باید در این باره پاسخگو باشد و به نظر می رسد که مسئولانی که وظیفه آنها برخورد با ناقضین حقوق بشر و خاطیان است و در این خصوص مسامحه کاری نموده اند ، مقصر اصلی شناخته می شوند و در پیشگاه وجدان بشری باید پاسخگو باشند.
وی همچنین به هشدار فعالان حقوق بشر و فعالان دانشجویی نسبت به نحوه بررسی پرونده کوی دانشگاه اشاره کرد و گفت: در حادثه ای که همه مسوولان آن را فاجعه نامیدند ودر حالی که به ساحت دانشگاه تعرض شدو دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند در یک دادگاه ناعادلانه عاملان حادثه تبرئه و دانشجویان محکوم شدند، طبیعی است که فرجام حمایت های پیدا و پنهان بیدادگاههای حاکمیت از جریانات فشار و نیروهای شبه نظامی حادثه آفرین کوی دانشگاه و محکوم نمودن دانشجویان مظلوم ، مرگ یک دانشجوی زندانی به خاطر طرح حقوق انسانی و شهروندی اش می شود. دانشجویی که خود در ابتدا محکوم به اعدام بود اما به دلیل مصلحت سنجی های حکومتی این حکم به ۱۵ سال زندان تقلیل یافت اما به نظر می رسد با فوت اکبر محمدی در زندان ، بر اثر بی تدبیری حکم اعدام اولیه بعد از ۷ سال تاخیر اجرا شده است و از این جهت باید به حاکمیت تبریک گفت که برای نفس انسان و شهروندان خویش اینگونه حرمت قائل است.
مومنی با تاکید بر لزوم بازخوانی پرونده کوی دانشگاه گفت: باید مقصران حادثه و بی کفایتی های رخ داده در ان موضوع برای افکار عمومی روشن شود و به اطلاع مردم برسد و در صورت برخورد قاطع با مسببین این فجایع است که می توانیم امیدوار باشیم که زندانهای جمهوری اسلامی محیط امنی برای ناقضین حقوق بشر نیستند
وی افزود: ادوار تحکیم نیز با توجه به حساسیت این تشکل نسبت به مسائل دانشجویی و موضوعات حقوق بشر امروز یک نشست اضطراری دارد و در این باره موضع گیری می کند.
 
بیانیه جبهه دمکراتیک ایران به مناسبت شهادت اکبر محمدی
اکبرمحمدی شهید راه آزادی شد. باردیگر اهمال حکومتگران جمهوری اسلامی موجب جان باختن یکی ازرهپویان نستوه راه آزادی شد. اکبرمحمدی که درزمره مبارزین بازداشت شده پس ازفاجعه ۱٨ تیر۷٨ بود پس ازسالها رنج زندان ومرارتهای بسیار سرانجام درپی یک اعتصاب غذای ۹روزه وبطور مشکوکی جان سپرد. کسانیکه دستوربازداشت اخیروی راصادر نموده وآنانکه پس ازتشخیص پزشکان متخصص مانع ازاعزام وی جهت معالجه به خارج ازکشورشدند وزندانبانانی که درشدیدترین حالت بیماری واغماء اورا به حبس کشاندند وبلکه با زنجیربه تخت بستند تا فریاد او را حتی درچاردیواری سلول هم خفه کنند، مسئول این حادثه اند ومی بایست دردادگاههای صالحه وبی طرف بین المللی به محاکمه کشیده شوند .
حکومتگران می بایست پیکر اکبرمحمدی را دراسرع وقت به متخصصین بی طرف نظیر پزشکان بدون مرز سپرده تا علت واقعی جان دادن اومشخص شود .
باید مشخص شود اکبرمحمدی تا چه میزان تحت شکنجه های قرون وسطایی قرارگرفته و این امرتا چه حدی درمرگ زود رس او موثر بوده است .
بی توجهی حکومت نسبت به جان زندانیان سیاسی وبلکه احیای مجدد بازداشتهای خودسرانه واعمال فشارنسبت به زندانیان سیاسی این ظن را تقویت می کند که آیا هیاهوی حکومت برای قربانیان جنگ خاورمیانه خود حاشیه امنی برای تسویه حساب با نیروهای اپوزیسیون درداخل کشور نیست؟ چگونه می توان ادعای دفاع ازحقوق انسانها را درجنگ تبلیغی خاورمیانه باورنمود درحالیکه انسانهای بیگناه زیرچکمه هاو تازیانه های ستم حکومت دست وپا می زنند وآنانکه جرمی جزبیان عقیده واندیشه ندارند درسلولهای جمهوری اسلامی سالهای سال بدون مراعات حقوق انسانی به حبس آمده بلکه درچنین وضعیتی جان می سپارند .
جبهه دمکراتیک ایران ضمن عرض تسلیت به پیشگاه ملت ایران وآرزوی صبرواستقامت برای خانواده ارجمند این فرزند آزاده میهن   اعلام می دارد درپبمان خود باملت ایران برسرتداوم مبارزه برای آزادی وعدالت همچنان استوارخواهد ماند. واین سخنان اکبرمحمدی را که درآخرین نامه مشترک خود با تنی چند اززندانیان سیاسی   به مناسبت سالگرد ۱٨ تیرمنتشر ساخت تکرارمی کنیم :
« اعتقاد ما بر این است که تغییر رژیم ، تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی از طریق مراجعه مستقیم به ارای عمومی مردم از طریق یک رفراندوم ازاد بمنظور تصویب قوانین آن مجلس تنها طریق ممکن خواهد بود .
بنابراین جنبش جریان سوم یعنی گزینش استراتژی مبارزات بدور از خشونت تا حد امکان ، برای رسیدن به یک ساختار سکولار و دمکراتیک با هد ف تحقق دمکراسی و حقوق بشر و احترام به حقوق قومیتها ، تنها هدفی است که مسیر جنبش ۱٨ تیر ۷٨ را طی و تکمیل خواهد نمود .
نباید در این راه ناشکیبا باشیم . مهم این است که از مسیر اصلی منحرف نشده و برای نیل به اهداف اساسی تلاش خردمندانه و مستمر داشته باشیم . اینک بیش از هر زمان دیگر ، این جنبش را مستظهر به حمایتهای بین المللی و اپوزیسیون داخل و خارج از کشور و ازادیخواهان راستین میدانیم .
پس ۱٨ تیر ماه و شعارها و مطالبات آنرا از همیشه زنده تر میبایم . اگرچه دولت پادگانی نیز بر شد ت سرکوب خود بیافزاید »
زنده باد آزادی – برقرار باد دمکراسی – گسسته باد زنجیراستبداد
نهم مرداد ٨۵
 
راه کارگر: رژیم جمهوری اسلامی در آستانه هیجدمین سالگرد کشتار تابستان خونین ۶۷، بار دیگر جنایت آفرید!
احمد باطبی رااز منزلش   ربودند و به نکته نامعلومی بردند و اکبر محمدی را در زندان اوین
کُشتند!
بر اساس گزارش ایلنا:   «یکشنبه شب، هشتم مرداد ماه (٣۰ ژوئیه ) براثراعتصاب غذا در زندان اوین درگذشت.» در این رابطه   سهراب سلیمانی،‌‏ مدیرکل زندان‌‏های استان تهران در گفت‌‏وگو با خبرنگار "ایلنا" با تأیید این خبر، گفت: «ایشان هر روز تحت نظر پزشک زندان بود و شب گذشته نیز فشارش ۱۲ بر روی هفت بود.» اما خلیل بهرامیان، وکیل مدافع اکبر محمدی نیز در گفت‌‏وگو با خبرنگار "ایلنا" با بیان اینکه موکلش دراعتصاب غذا به سر می‌‏برده است، گفت:« بنده وقتی شنیدم که موکلم قصد اعتصاب غذا دارد، به زندان مراجعه کردم تا بتوانم محمدی را از این اقدام منصرف کنم اما متأسفانه مسوولان زندان اوین با این امر مخالفت کردند که این اقدام برخلاف کنوانسیون‌‏های بین‌‏المللی و قوانین داخلی ایران است. » وی ادامه داد: « موکلم یک سال را به صورت نامحدود به مرخصی آمده بود اما اخیراً بدون هیچ اخطاری از سوی مأموران بازداشت و به زندان منتقل ‏شد.» وی افزود« اکبرمحمدی در جریان حوادث کوی دانشگاه تهران در سال ۷٨ بازداشت و در دادگاه بدوی به اعدام محکوم شد اما بعدها با دو درجه تخفیف رهبری به ۱۵ سال حبس تعزیری تبدیل شد که از این مدت ۱۰ سال زندان و پنج سال آن تعلیقی بود.
ما با سر دادن شعار آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی در سراسر ایران ، این جنایت هولناک را محکوم می کنیم و به همراه مردم سراسر ایران وهمه زندانیان سیاسی تالم خود رابه خانواده محمدی ها اعلام میداریم .
کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
 
اطلاعیه کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر
اکبرمحمدی دانشجوی زندانی دیشب در نهمین روز اعتصاب غذای خود در حالی که از دو روز پیش دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، در حمام زندان اوین دچار ایست قلبش شده و تلاش پزشکان زندان نیز برای احیای وی بی نتیجه ماند. اکبر محمدی در ساعات پایانی شب گذشته از دنیا رفت.
هم اکنون پیکر وی برای کالبدشکافی به بیمارستانی در سعادت آباد منتقل شده است.
دیروز همزمان با بازدید هیئتی ازمجلس از زندان اوین، اکبر محمدی را در اتاقش با غل و زنجیر به تخت بسته و دهان وی را نیز بستند و در حالی که او را کتک زده بوده به بند ٣۵۰ بازگرداندند . به گفته ی زندانیان آثار ضرب و شتم بر بدن وی کاملا مشهود بود.
کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر این ضایعه را به جامعه آزادیخواهی ایران تسلیت گفته و دستگاه قضایی ایران را مسئول مستقیم این فاجعه میداند.

کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید): مرگ یک دانشجوی زندانی به دست رژیم
براساس گزارش های منتشر شده، اکبر محمدی دانشجویی که در جریان شورش دانشجوئی هجده تیر سال ۷۸ دستگیر و در زندان به سر می برد، روز یکشنبه هشت مرداد در زندان اوین درگذشت. محمدی با دو درجه تخفیف به پانزده سال زندان محکوم شده   بود و سال گذشته به دلیل بیماریهای زیادی که داشت به توصیه پزشکان برای معالجه   به مرخصی رفته بود،   اما دو ماه پیش مجددا دستگیر و به زندان اوین انتقال یافت. او از ۹ روز پیش در اعتراض به دستگیری مجددش و با خواست آزادی از زندان برای پیگیری معالجاتش اعتصاب غذا کرده بود که در اثر ضعف بدنی قلبش از تپش ایستاد.
به گزارش هم بندیها و خانواده اش، زندانبانان رژیم نه تنها اعتصاب غذای وی را انکار می کردند، از مداوای وی نیز خودداری کرده و علی رغم آگاهی به وضعیت جسمانی و بیماریهای وی از آزاد   کردن وی خودداری کردند. اکبر محمدی، تنها زندانی زندانهای جنایات کاران رژیم اسلامی حاکم بر ایران نیست که به مرگ تدریجی و براثر شکنجه و بدرفتاری شکنجه گران رژیم در زندان جان می بازد.
زندانهای رژیم در سال های اولیه دهه ۶۰ شاهد مرگ ده ها زندانی سیاسی بود که بر اثر شکنجه و بدرفتاری در زندان به انواع بیماریها مبتلا شده بودند و تعدادی که به بیماری روانی دچار آمده بودند خودکشی کردند. رژیم جمهوری اسلامی مسئول مستقیم مرگ این دانشجو است. جوخه مرگ و مرگ تدریجی در زندان هر دو جنایت حکومتی است که آگاهانه صورت می گیرد. مرگ مظلومانه اکبر محمدی   برگ تازه ای از جنایت رژیم در زندانها است که باید در دفتر جنایات آن ثبت و در دادگاه هایی که   توده مردم در فردای سرنگونی رژیم به پا خواهند کرد، به آن رسیدگی شود.
 
اطلاعیه کانون ره آورد – آخن – آلمان در رابطه با درگذشت اکبر محمدی در زندان
 مسئولیت مستقیم قتل سیاسی اکبر محمدی بر عهده حکومت ایران است
نگذاریم عاملین مستقیم این جنایت از محاکمه و مجازات بگریزند
 
بار دیگر جنایت تازه ای در زندان های ایران به وقوع پیوست. اکبر محمدی از دانشجویانی که در جریان حوادث کوی دانشگاه تهران بازداشت و ابتدا به حکم اعدام و سپس به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود، یکشنبه شب، هشتم مرداد ماه برابر با سی ام ژوئیه بر اثر اعتصاب غذا در زندان اوین درگذشت .
  طبق اخبار رسیده گفته می شد که اکبر محمدی اعتصاب غذای نامحدود خود را از روز اول مرداد ماه در اعتراض به عدم اعطای مرخصی به وی، آغاز کرده بود. در روز سوم مرداد ماه برابر با بیست و پنجم ژوئیه طبق خبری که در خبرگزاری های رسمی ایران انتشار یافت موضوع اعتصاب غذای اکبر محمدی توسط خلیل بهرامیان، وکیل مدافع وی تائید شد اما سهراب سلیمانی، مدیر کل زندان‌های استان تهران شدیدا آن را تکذیب کرد و گفت: "اکبر محمدی در اعتصاب غذا به سر نمی برد ."
در این مدت مدافعین حقوق بشر با انتشار اطلاعیه هایی نگرانی خود را نسبت به وضعیت جسمانی اکبر محمدی در اعتصاب غذا، اعلام کردند اما مسئولین امر به این نگرانی ها اهمیتی ندادند. حتی گفته می شد مسئولین زندان اکبر محمدی را تهدید کرده بودند که در صورت ادامه اعتصاب غذا وی را به سلول انفرادی زندان رجایی شهر منتقل خواهند کرد. رئیس زندان اوین خواهان گفتگو با اکبر محمدی شده بود، اما محمدی با اعلام اینکه "برای آزادی او رئیس زندان دارای اختیار نمی باشد و دستور آزادی وی می بایست از سوی مقامات بالاتر صادر شود" از گفتگو با رئیس زندان اوین خودداری کرده و آن را بی حاصل دانسته بود. پس از شروع اعتصاب غذا کلیه ملاقات های اکبر محمدی قطع شده بود و حتی به وکیل مدافع وی اجازه دیدار با او را نداده بودند .
اکبر محمدی که به دلیل عوارض ناشی از شکنجه های دوران بازجویی و زندان، دچار بیماری های حاد شده بود، طبق تجویز پزشکی قانونی سال گذشته به مرخصی استعلاجی آمد و در حالی که پزشکی قانونی مدت این مرخصی را نامحدود ذکر کرده بود، وی ماه گذشته توسط نیروهای وزارت اطلاعات در منزلش در آمل بازداشت و بار دیگر به زندان اوین بازگردانده شد. اکبر محمدی علت این بازداشت را انتشار کتابی از او در خارج از کشور عنوان کرد که به خاطرات زندان وی اختصاص داشت .
بازگرداندن زندانیان سابق به زندان رویه تازه ای است که مقامات قضایی ایران در پیش گرفته اند چند روز پیش نیز احمد باطبی، دیگر زندانی دستگیری های وقایع ۱۸ تیر که در مرخصی به سر می برد به مکان نامعلومی برده شد. وی یک سال پیش درپی گذراندن نیمی از دوران حبس پانزده ساله خود از زندان به مرخصی آمده بود و مقامات قضایی دستگیری دوباره وی را غیبت شش ماهه از زمان پایان مرخصی، اعلام کردند .
این که در زندان ها با این زندانیان سیاسی چگونه رفتار می کنند همچنان از دید همگان پنهان است.   همین امروز اعلام شد به نمایندگان اقلیت مجلس ایران که دیروز خواهان دیدار از زندان ها شده بودند؛ اجازه داده نشده که از بند ۲۰۹ زندان اوین، بند زندانیان سیاسی، بازدید کنند .
***
کانون ره آورد – آخن ضمن تاثر شدید از درگذشت اکبر محمدی، دانشجوی آزادی خواه ایران، همدردی عمیق خود را با خانواده ایشان اعلام می کند و همچنین تاکید می کند که مسئولیت مستقیم قتل سیاسی اکبر محمدی در زندان بر عهده مسئولین امر و حکومت ایران است. بازگردانیدن مجدد اکبر محمدی به زندان علیرغم وضعیت نامناسب جسمی، کتمان اعتصاب غذای وی توسط مسئولین، تهدیدهای مکرر محمدی در این امر، عدم پذیرش مسئولیت جان زندانی در زندان و ... همه و همه دلایل مبرهنی بر شریک بودن مستقیم مسئولین امر در این واقعه جانگداز است .
با درگذشت این دانشجوی مبارز، نگرانی دیگری ذهن مدافعین حقوق بشر را به خود مشغول داشته است. بیم آن که همچون نمونه های تجربه شده گذشته، این قتل نیز در پس پرده پنهان کاری های حکومت ایران به دست فراموشی سپرده شود و عاملین اصلی آن به مجازات نرسند. از این تجربه ها کم ندیدیم؛ قتل سعیدی سیرجانی در زندان، قتل های زنجیره ای روشنفکران و مبارزین ایران، واقعه کوی دانشگاه، قتل زهرا کاظمی و... تنها گوشه های آشکاری از جنایاتی است که مسببین اصلی آن ها نه تنها مجازات نشدند بلکه به مدارج بالای حکومتی نیز ترفیع مقام پیدا کردند .
تنها پی گیری مدافعین حقوق بشر در ماجرای قتل سیاسی اکبر محمدی می تواند مانع از تکرار چنین تجربه تلخی شود. نگذاریم عاملین مستقیم این جنایت از محاکمه و مجازات بگریزند .
کانون ره آورد – آخن – آلمان
دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۵

 

به یاد اکبرشهید
اشک م
ی ریزیم برای اکبرکه تنها رفت. اشک می ریزیم برای خودمان که با رفتن یک یک یاران تنها شدیم. اشک برای ملتی که تا به خود نیاید سایه سیاه استبداد شکنجه وسقوط را بایدهرروزسنگین ترازپیش متحمل شود .
  اکبررا اول باردردفتراتحادیه دانشجویان ودانش آموختگان دیدیم . پاییز۷۶ بود اما هنوزرنگ دوخرداد به زرد ونارنجی نگراییده بود. گرچه اکبرمحمدی جزو کسانی بود که ازهمان روزها بی پایگی وفریب آن ادعا هارا آشکارا بیان می کرد. اما درهرجمعی که بوی آزادیخواهی ازآن برمی خاست ودراین فضا امکان نشوونمای اندک داشت حضور می یافت. درکمیته ای که برای دفاع اززندانیان سیاسی توسط دانشجویان شکل گرفته بود. دراتحادیه ملی دانشجویان ، درجبهه متحد دانشجویی   که بعنوان عضو شورای مرکزی برگزیده شده وساعتهایی که با یکدیگر به بحث وگفتگو برای راهکارهای جنبش دانشجویی می نشستیم .
درمیتینگ ۴ خرداد ۷۷ پارک لاله که حرکتی بی نظیر درنوع خود درآن سالها بشمارمی رفت .
در سالگرد آن تجمع درسال ۷٨ دردانشگاه تهران و مهمترازآن دروقایعی که پس ازفاجعه ۱٨ تیرماه سال ۷٨ درکوی دانشگاه تهران رخ داد که پس ازآن قیام همگی بازداشت شدیم وبازدرشکنجه گاه توحید اکبرنمادی ازاستقامت درمیان زندانیان بود. او بمدت ۷ سال درحبس وآزار درزندانهای توحید واوین بسربرد.ازهمین روی بود که اکبررابه همراه سه تن دیگربعنی احمد باطبی ، دلدارولهراسبی سزاوار اعدام دانستند وبه واسطه تلاشهای وکیل زندانیان سیاسی زنده یاد محمد علی سفری و مجامع حقوق بشری این حکم به ۱۵ سال حبس تقلیل یافت . اکبر به سبب بیماریهای متعدد ناشی اززندان ازمدتی قبل به مرخصی برای مداوا آمده بود اما برغم محدویتهای امنیتی و حوادث مشکوکی که برای او وخانواده اش ایجاد کردند و پس ازانتشارکتاب خاطرات زندان باردیگروی را بازداشت وبه زندان بردند .
اکنون گرچه او رفته است . گرچه ازتیرکهای خیمه گاه مبارزان یکی کاسته اند . گرچه ازآسمان بیکران آزادیخوهان میهن یکان یکان ستاره به زیر می کشند اما به شهادت انبوه روزافزون زندانیان سیاسی که همچون مشعلهای پرفروغ روشنگر راه دشوارآزادی اند این   سپهر غرق ستاره واین راه همچنان پررهروست ...    
 
۹ مرداد ٨۵
دکترجواد امامی – پرویزسفری – محمد مسعود سلامتی

در سوگ اكبر محمدى
شيوا نظر آهاری
کاش روزی که زنگ زدی و گفتی ميخواهم اعتصاب غذا کنم.. سعی ميکردم که مانعت شوم، چه که من با خبر بودم از بدن رنجور و جسم بيمارت.. گفتی احضارت کرده اند و گفته اند که اگر اعتصاب بکنی می برنت انفرادی گفته بودند که در اين اوضاع منطقه خبر اعتصابت گم ميشود که شد، گفته بودند رهايت ميکنند تا بميری که کردند اما گفتی که برای آزادی ايستاده ای حتی به قيمت جانت و مسخره ات کرده بودند و تو ساکت بودی اکبر، مثل هميشه با آن چهره متينت
چه بيدار باش بدی داشتم امروز، ساعت 8:30 صبح بود، صدای زنگ تلفن مثل کلاغهايی که بی وقت غار غار ميکنند نويد بدی را ميداد، همه ميدانند که اين ساعت صبح ما خوابيم، موبايلم را جواب نداده ام به خانه زنگ زده اند.. حتما خبری شده
صدای مادرم بريده بريده است.. جرات ندارم از روی تخت بلند شوم.. در باز ميشود و مادرهراسان به داخل ميآيد ، گوشی تلفن را دستم ميدهد، چشمانش مرا ميترساند، چی شده؟
\"صدايی از پشت خط ميگويد \"اکبر ديشب مرد
و بعد بينا داراب زند که از زندان زنگ ميزند و جزئيات را ميگويد، صدايش بغض آلود و گريان است و چند دقيقه ای يکبار ساکت ميشود ، ميفهمم که دارد اشک ميريزد و نميخواهد صدای گريستنش را بشنوم ، من اما ابايی ندارم از اين که صورت اشک آلوده ام را به همه نشان دهم و صدايم را آنگاه که زار ميزنم، اکبرم، اکبرمان از دست رفته است، را کسی بشنود.. بگذار همه بدانند که در دلم چه بلوايی است،
رنجنامه ات را که خواندی اکبر، مثل هميشه نوشتم و گفتم که منتشرش ميکنيم، خداحافظی کردی و فردا صبح باز صدای آشنايت از درون زندان سوال ميکرد که آيا منتشر شده يا نه؟ چه خبرگزاريهايی پوشش داده اند،؟ آيا پس از 7 سال کسی اکبر محمدی را به ياد مياورد؟.. اعتراف ميکنم که به دروغ نام بسياری از سايتها را به زبان آوردم که هرگز خبر اعتصابت را درج نکرده بودند، نخواستم که ناراحتت کنم.. گفتم که با من در تماس باش، ما پشتت هستيم تا آخر، حتی اگر هيچ کس نباشد.
و ديگر نتوانستی تماسی بگيری اکبر، همبندانت هر روز از زندان خبر ميدادند که توان حرکت نداري، که روی تخت در اتاق کوچکت در زندان خوابيده ای و هر کس زنگ ميزد ميگفت که حالت خيلی بد است... که از پا افتاده ای... و دلم ميگرفت و خبری تنظيم ميکرديم، اما اين بيرون در ميان انسانهايی که تو برايشان رنج 7 سال زندان را تحمل کرده بودی ، کسی پيگير وضعت نبود.. چرا نگويم که حتی از درج خبر اعتصابت نيز خودداری ميشد .. شايد ديگر خبرش تکراری شده بود.. اما برای کدام يک از آنان مهم بود که امروز يک اکبر ديگر در زندان دارد از گرسنگی ميميرد و ادعايی هم ندارد.. نه برنده جايزه صلح پشت سرت بود، نه کانونی با عنوان حقوق بشر، تنها حاميانت همين جمعهای دانشجويی کوچک بود که بيشتر از حد توانشان تلاش ميکردند اما دنيا فقط جايزه صلح را ميشناخت.. چقدر تفاوت است بين اکبرها
از صبح تابحال حتی يک لحظه هم چشمانم خشک نشد ، در رنجنامه ات گفته بودی که \" اکنون که مسئولين مرگ با ذلت را برای من تدارک ديده اند ُ تصميم دارم زير بار ظلم و ذلت نروم و اگر قرار است در شرايط اسارت بميرم ُ نوع مرگ خود و شرايط آن را خود تعيين کنم.\" اما اعتراف ميکنم که باور نداشتم اين چنين به آغوش مرگ بروی

گوشی تلفن را که قطع کردم، همه اهل خانه بيدار شده بودند.. پدرم در حالی که اشکهايش را پاک ميکرد پشت سرم، مادرم همچنان بهت زده، گمان کنم به مادرت فکر ميکرد اکبر...
من هم مثل ديوانه ها پشت ميز کامپيوتر نشسته بودم و زل زده بودم به صفحه مانيتور خاموش، چرا بين اينهمه آدم من انتخاب شده ام برای اينکه خبر رفتنت را به ديگران بدهم، چقدر بد اقبالم من.. چرا فکر ميکنند تحملم از همه بيشتر است.. ؟
با پشت دست اشکهايم را پاک ميکنم.. دستانم ميلرزد، خبر را تايپ ميکنم، مغزم فرمان نميدهد که چه بنويسم، چشمانم \"تار است، اين اشکهای لعنتی مجال نميدهند که ببينم چه نوشته ام..\" اکبر محمدی درگذشت
من همچنان مبهوت، همچنان مات.. اختيار دستهايم را ندارم، طبق يک عادت خبر را تايپ کرده و ميفرستم
صدای زنگهای تلفن پشت سر هم ، همه می پرسند راست است، خبر موثق است؟
اين اولين باری است که دلم ميخواهد يک نفر پيدا شود و خبرم را تکذيب کند، اما در ساعتهای ديگر، پی در پی تاييديه ها ميرسد.. از سليمانی تا کريمی راد.. همه ميگويند اکبر ديشت درگذشت..
ياد روزهايی که در بيمارستان بودی افتادم اکبر، با بچه ها آمديم ملاقاتت.. خسته ات کرديم بس که هر روز پيشت آمديم و با آن درد غير قابل وصفت بلند ميشدی و به زحمت روی تخت می نشستي، چند دقيقه ای که ميگذشت ميگفتی که خيلی درد داری و دراز ميکشيدی.. چقدر بالای سرت خنديديم و جک گفتيم
هانيه برايت شعری نوشته بود، وقتی خواند، بغض گلويت را گرفته بود، بی ادعا بودي، و انتظار نداشتی کسی
برايت شعری بسرايد
آن روزها باورمان نميشد که روزی تو در اعتصاب غذا از ميانمان بروی...
و فردا تشييع جنازه ات است اکبر، باورت ميشود.. تشييع جنازه تو..
من که هنوز اميدورام يک نفر من را از اين خواب لعنتی بيدار کند و ببينم که ساعت 9 صبح است، وسايلم را بردارم و بروم باشگاه.. اما نميدانم، چرا کسی بيدارم.. نميکند..
چرا امروز حتی مادرم هم فراموش کرده که من خواب مانده ام.. شايد او هم امروز خواب مانده باشد...
حالا همه جا خبرت هست، مثل هميشه مردم مرده پرست ما به مدح و ثنايت ميپردازند، که چقدر خوب بودی چقدر متين بودی.. چقدر با گذشت بودی..
اما آيا واقعا آنان متاتنت را ديده بودند، آيا واقعا خوبی ات را درک کرده بودند؟
نمی دانی اکبر، از صبح دوستانت چه ها که نکرده اند، چقدر بی تابی ات را کردند.. سپيده زنگ زد و زار زار پشت تلفن با هم گريه کرديم.. اکرم را هيچ وقت اينطور نديده بودم،حتی وقتی نزديکترين کسش را از دست داده بود، برايت ضجه ميزد که اکبرمان رفت و ما نشسته ايم و تماشا ميکنيم و ....
نميدانستم طبرزدی هم گريه ميکند، اما امروز او هم گريه کرد.. همه گريه کرديم، چرا که ميشناختيمت و با تو سالها زندگی کرده بوديم..
پس از هفت سال امشب اولين شب آرامش است اکبر، امشب را راحت بخواب...

دوشنبه 9 مرداد 1385 برابر با 31 ژوئيه 2006
در سوگ اكبر محمدى /شيوا نظر آهاری
http://azadiezan.blogspot.com

 

مرگ اکبر محمدی

خالد هردانی

• اینبار می نویسم و نمی میرم. و خواهم گفت در این گذرگاه خاموش زندان اوین از تن بیجان آزادگان اسیر و زندانی. آزادگانی که در این زندانهای ضخیم و بی روح، جان به جانان لبیک گفتند ولی من می نویسم که زنده هستم و می سوزم برای ملتی خاموش و خواهم سوخت برای روشنایی و کلبه هایی که در آن زنان ایران در انتظار عشق هستند. می نویسم برای یگانه وطنم ایران که هم اکنون در زیر چکمه های سربازان لگد میخورد ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه  ۱۰ مرداد ۱٣٨۵ -  ۱ اوت ۲۰۰۶

 

میشود در همه جای این زندان نگاه کرد و سنگهای آغشته به خون فرزندان وطن را دید. میشود سکوت و نگاه مادرانی را که برای دیدار فرزندان به زنجیر کشیده خود و یا زنان صورت سیلی سرخ کرده ای را که برای دیدار عزیز در بندشان آمده اند، از درون زوزه های باد وحشی و گرمی خزنده و سنگهای آمیخته به نوشته های جنون آمیز با واژه ای اینچنین (مرگ آزادی) کاملاً لمس کرد. اینجا آجرهایش آمیخته به آهن و خون است. آهنهایی لخت و عریان جهت بریدن سر آزادیخواهان. اینجا در باغچه هایش نمی توان نهالی کاشت. بوته هایش افسانه مرگ نوازنده ای است که گیتارش مینوازد آهنگ جدایی ملی ملت را .
کاش من بودم و یک شاخه گل. کاش من بودم و باغچه ای پر از گل. اما نه من اسیر و نه آن گل مصلوب نگاهی آمیخته به خاری .
مصلوب طبرستان قصه ای وحشی. کاش من بودم و تو. باهم میساختیم گلدانی از گِل. که گِلش خاک وطن باشد و آبش از نهرهای به خون آغشته دیار ما ایران .
اینبار می نویسم و نمی میرم. و خواهم گفت در این گذرگاه خاموش زندان اوین از تن بیجان آزادگان اسیر و زندانی.   آزادگانی که در این زندانهای ضخیم و بی روح، جان به جانان لبیک گفتند ولی من می نویسم که زنده هستم و می سوزم برای ملتی خاموش و خواهم سوخت برای روشنایی و کلبه هایی که در آن زنان ایران در انتظار عشق هستند. می نویسم برای یگانه وطنم ایران که هم اکنون در زیر چکمه های سربازان لگد میخورد. لگد میخورد هم گلدان و هم گل؟ !
او مردانه به زندان آمد. مردانه حبس کشید و مردانه شهید شد .
اکبر محمدی اسطوره ای بود که یادش جاودانه خواهد ماند. او شجاعانه با ما وداع گفت. او جاودانه چشمهایش را جلوی دیدگان بهت زده ما بست. او رفت، ولی یادش برای همیشه در کنارمان ماند .
درود بر تو ای فرزند وطن. درود بر شرافتت اکبر
 
زندانی سیاسی - خالد هردانی
۹/۵/٨۵-   زندان اوین

 

زیر مراقبت های شدید امنیتی
پیکر اکبر محمدی به خاک سپرده شد

بنابر گزارش ها از تهران، جنازه اکبر محمدی دانشجوی زندانی در اوین که یکشنبه شب بعد از نه روز اعتصاب غذا درگذشت، بدون رضایت پدر و مادرش در روستایی در اطراف آمل دفن شده است. با توجه به تردیدهایی که در مورد چگونگی مرگ اکبر محمدی وجود دارد، بستگان و وکیل او خواستار آن بودند که پیش از روشن شدن علت مرگ اکبر محمدی، از دفن او خودداری شود. این گزارش ها حاکی است که پدر و مادر اکبر محمدی که برای تحویل گرفتن جسد فرزند خود به تهران رفته بودند، در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده اند.
 
در حالیکه جمعیت کثیری برای استقبال از والدین اکبر محمدی همراه با دائی او در فرودگاه مهرآباد حاضر شده بودند، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با دستگیری آنها به محض پیاده شدن از هواپیما، از روبرو شدن آنها با مستقبلین جلوگیری کرد و آنها را با کاروانی از هشت اتوموبیل به نقطه نامعلومی انتقال داد. نسرین محمدی، خواهر اکبر محمدی، که با والدین خود در آنکارا دیدار داشت و آنها را در فرودگاه به سوی ایران بدرقه کرد، در مصاحبه با رادیو فردا گفت مادر اکبر محمدی جریان دستگیری خود و شوهرش را تلفنی به برادرش که در فرودگاه برای استقبال از آنها حاضر شده بود، اطلاع داد ولی بعد تلفن او خاموش شد.
 
بنابر این گزارش والدین اکبر محمدی در فرودگاه توسط ماموران امنیتی دستگیر شدند و صبح روز سه شنبه همراه با جسد فرزندشان به یکی از روستاهای اطراف آمل انتقال یافتند. رضا محمدی برادر اکبر محمدی در مصاحبه با رادیو فردا در این باره گفت: دیشب ساعت دو شب وقتی پدر و مادرم به فرودگاه مهرآباد رسیدند اطلاعات با هشت ماشین از پشت فرودگاه به جای نامعلومی بردند. صبح خبردار شدیم که ساعت ۴ صبح اینها را حرکت دادند به شهرستان آمل همراه با جنازه اکبر. پدرومادرم اعلام کرده بودند می روند جلوی اوین تا جنازه اکبر را تحویل بگیریم. پدر و مادرم گفتند شما اقلا اجازه بدهید که منوچهر از زندان مرخص شود تا برادرش را ببیند. برادری که هفت سال با هم در یک سلول بودند. منوچهر گفته بود نگذارید اکبر را دفن کنند تا من بیایم. آقای رضا محمدی می گوید جنازه اکبر را بردند شصت کیلومتری آمل و حدود ۵ هزار نیروی امنیتی ریختند در منطقه. وی می گوید پدر و مادرش خواهان کالبد شکافی اکبر بودند ولی او را دفن کردند.

 

سخنان دکتر ناصر زرافشان
در مراسم یادبود اکبر محمدی در زندان اوین

 

• بنابر آنچه اکبر خود، پس از انتقال مجدد به بند به من گفت شنبه او در بیمارستان یک نوبت دچار حمله قلبی شده بود و پزشک کشیک آن شب کاملا متوجه مشکل قلبی شده و حتی به خود او اعلام کرده است که یک حمله قلبی داشتی و خوشبختانه آنرا رد کردی. سوال این است که چرا و به تصمیم چه کسانی "اکبر محمدی" و در واقع نیمه جان او را فردای آن شب یعنی یکشنبه (روز مرگش) به بند فرستاده اند؟ ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه 
۱۰ مرداد ۱٣٨۵ -  ۱ اوت ۲۰۰۶

 

دوشنبه شب، یک روز بعد از مرگ نابهنگام اکبر محمدی، یاران او در زندان اوین مراسم بزرگداشتی برای او برگزار کردند. دکتر ناصر زرافشان در این مراسم، در سخنان کوتاهی به چگونگی مرگ اکبر محمدی اشاره کرده است. متن سخنان دکتر زرافشان در پی می آید:
 
پای اگر فرسودم و جان کاستم                           
  آنچنان بودم که خود می خواستم
 
آنقدر از خواهش دل سوختم                              
  تا چنین بی خواهشی آموختم
 
امروز برای گرامی داشت یاد هم بند مان "اکبر محمدی" گردآمده ایم. هم بند بی آلایش و صبور ما، چه کسی تا دیروز ساعتی پیش از این می توانست باور کند که ما فردا برای بزرگداشت خاطره اکبر گرد هم خواهیم آمد.. او چنان نامنتظر و چنان شتابان از میان ما رفت که حتی فرصت هضم و باور کردن فاجعه را هم نداشتیم.
بنابر این بر آنچه اکبر خود، پس از انتقال مجدد به بند به من گفت شنبه او در بیمارستان یک نوبت دچار حمله قلبی شده بود و پزشک کشیک آن شب کاملا متوجه مشکل قلبی شده و حتی به خود او اعلام کرده است که یک حمله قلبی داشتی و خوشبختانه آنرا رد کردی. قاعده معمول این است که وقتی کسی دچار این نوع حملات قلبی می شود، حتی اگر در بیمارستان باشد او را به بخش مراقبتهای ویژه منتقل می کنند تا خطر رفع شود و پس از رفع خطر به بخش بازمی گردانند. سوال این است که چرا و به تصمیم چه کسانی "اکبر محمدی" و در واقع نیمه جان او را فردای آن شب یعنی یکشنبه (روز مرگش) به بند فرستاده اند؟
آیا کدام عقل سلیمی می پذیرد بیماری را که در بهداری دچار حمله قلبی میشود با علم به حمله قلبی از آنجا به بهانه بیمارستان به بند بفرستند ظاهرا برخی خبرگزاریها اعلام کرده اند او بنا به درخواست خود به بند منتقل شده است این موضوع از بیخ و بن دروغ است.
بنابراین اطلاعاتی که به ما رسیده است شنبه شب پس از حمله قلبی رئیس بهداری اوین ضمن تماس با حراست اعلام داشته است "اکبرمحمدی" دچار حمله قلبی است و نه دارو قبول می کند و نه سرم، اگر با خواسته او موافقت نمی کنید با این شرایط کاری از ما ساخته نیست و خطر مرگ دارد و حراست و مسئولین زندان علی رغم این هشدار او را به بند انتقال دادند. "اکبر محمدی" خود در بیانیه ای که برای اعلام اعتصاب غذای خود منتشر ساخته صراحتا اعلام کرده است، چون برای احقاق حقوق خود و سایر زندانیان وسیله دیگری جز جان خویش در اختیار ندارد به این طریق می خواهد توجه عموم رابه وضع فاجعه بار خویش و سایر زندانیان جلب کند و پیشاپیش کسانی را مسئول مرگ خویش معرفی کرده است که از روی تعصبات کور و هوس انتقام جویانه و لحظه ای خویش، با تماسهای چند دقیقه ای که نام آن را دادرسی می گذارند بهترین سالهای عمر فرزندان این کشور را در زندانها به تباهی می کشانند.

علت فوت اکبر محمدی یک ماه دیگر اعلام می‌‏شود
اظهارات مدیرکل روابط عمومی سازمان پزشکی قانونی کشور

مدیرکل روابط عمومی سازمان پزشکی قانونی کشور گفت: جسد اکبر محمدی پس از کالبدشکافی به خانواده‌‏اش تحویل داده شد.
میرهادی، مدیرکل روابط عمومی سازمان پزشکی قانونی کشور در گفت‌‏وگو با خبرنگار "ایلنا"، گفت: جسد اکبر محمدی که در حادثه کوی دانشگاه سال ۷٨ دستگیر شده بود و روز یک‌‏شنبه در زندان اوین درگذشت، پس از کالبدشکافی به خانواده‌‏اش تحویل داده شد.
وی افزود: کالبدشکافی و انجام آزمایشات برای بررسی علت فوق اکبر محمدی تمام و جسد وی به خانواده‌‏اش تحویل داده شده است.
به گفته میرهادی نتایج آزمایشات و علت فوت یک ماه دیگر اعلام خواهد شد.

 

بازگشت به صفحه نخست


Free Web Counters & Statistics

 

a