عجب بيراهه رفتيم ....
مسیح علی نژاد
اعتمادملی::
پيرمرد ميگفت، ميبينم دخترم پنهاني كجا ميرود اما
وقتي نميتوانم شكمش را سير كنم....؟ (1)
درست در روزهايي كه رسانههاي تصويري و نوشتاري و اينترنتي ايران از اتحاد
احزاب، علما، روحانيون، روشنفكران، اصلاحطلبان، اصولگرايان و جريانهاي
متعدد فكري در نهادها و ارگانهاي مختلف كشوري عليه نامه همسر سخنگوي دولت
ايران مينويسند، كارگران بيكارمانده از كارخانجات بسياري از شهرستانها و
دختران و همسران آوارهمانده اين كارگران بلاتكليف، در تجمعهاي مختلف،
گردهم آمدهاند.اعتراضات كارگري در كارخانه ديزلخودرو، كارگران شركت فرش
البرز بابلسر، اعتراض شوراهاي اسلامي كار واحدهاي صنعتي ساوه، كارگران
نساجي قائمشهر و كارگراني از گوشه و كنار همين كشور كه بيهيچ بيانيه و
اطلاعيه و فراخواني گرد چهارديوار كارخانه خود به تحصن نشستهاند، به چشم
ميخورند ما تند و تند از همدلي و اتحاد صاحبان نظر و انديشه در برابر همسر
آقاي الهام مينويسيم كه چرا سران كشور را به باد اتهام و ناسزا گرفته است
و در ديگر سو زنان بسياري تند و تند در حاشيه سكوت زجرآور ما، رخت آبرو از
تن ميكنند كه راهي جز اين نميبينند.
درد بلند كارگران بلاتكليف شركت فرش البرز كه تجمع آنان در مقابل اين واحد
با درگيري نيروي انتظامي به فرجامي دلآزار تبديل شده است در حجم كوتاهي از
خبرهايمان ميگنجد اما در مقابل سطر بلند صفحات دلچسب روزنامه از آن
تركتازيهاي زني است كه اين روزها بسان زنان قصههاي كهن ايراني،چادر به
كمر بسته و يكه به ميدان نبرد آمده است. حال اگرچه پدر و برادران روشنفكر و
نوانديش خانهاش با بيانيهها و نامههاي مكرر، اهالي سياست را نسبت به وضع
و حال و احساسات و تعادل رفتاري اين قوم و خويش عصيانگر و احساساتي خود
آگاه ميسازند تا چندان او را جدي نپندارند اما كماكان احزاب و گروههاي
سياسي اين زن را رويه و پوشش يك تفكر ميپندارند و بيانيه براي تفكر حامي
كه پشت آن كمين كرده و پنهان مانده صادر ميكنند. تا آنجا كه مرد شماره يك
كيهان هم وارد اين صحنه كارزار ميشود. او كه در اين سالها ستونش كمتر
دگرانديشي را از نقد و اعتراض و ... بينصيب گذاشته اما بيتعارف بايد گفت
كمتر دگرانديشي را جرات و جسارت تاختن بر او و تاختههايش بود كه جملگي بر
مزار مصونيت نداشته خويش ايستادند و تنها در اين سالها نظارهگر هر آنچه
بودند كه بحق يا ناحق بر آنان نوشته شد. شايد از اين منظر اگر نگريسته شود
آنگاه جسارت همسر الهام در رانتخوار خواندن مديرمسوول كيهان آنچنان
پشتوانه قدرتمندي را در اذهان متبادر ساخته كه احزاب و جريانهاي مختلف را
هم تاب سكوت در برابر اين پشتوانه قدرتمند نيامد. اما بهراستي كداميك جزو
تهديدات منافع ملت و كشورش محسوب ميشود و در برابر كداميك بايد بيتاب شد
و سكوت شكست؟ در برابر زني كه مشاهده كلمات و ادبياتش حتي اگر عاري از ادب
و احترام و اعتدال رواني و انساني باشد بايد بيتاب شد و لب به اعتراض
گشود، يا در برابر زني كه پدر پيرش ميداند براي لقمه نان نداشته بر سفره
خانه، رخت آبرو از تن ميكند بايد بيتاب شد و لب به اعتراض گشود؟در برابر
زني كه شبهايش را بعد از آن همه هجمه و هجوم به سكانداران چندينساله
حاكميت انقلابي و اسلامي در مدينه و مكه سپري ميكند آن هم به همراهي
ساكنان دولت اصولگرا بايد بسيج شد يا در برابر زني كه مردان خانهاش را در
يك تجمع كارگري با خشونت هراسان به خانه يا حبس فرستادهاند و او آرزوي مكه
و مدينه و حتي مشهد را هم با خود به گور خواهد برد؟
همسر الهام موضوع اول رسانههاي كشور شد و حتي رسانه ملي هم از كنار اين
سوژه داغ، بيتفاوت نگذشت. بر رسانه ملي ايران خرده نبايد گرفت حتي اگر
در پوشش تجمعات و اعتراضات كارگران فرانسوي عليه دولت اين كشور آنچنان سنگ
تمام بگذارد كه مردم كوچه و بازار هم اين روزها وقتي نام فرانسه را
ميشنوند ياد راهپيماييها و اعتراضات كارگران اين كشور بيش از همه چيز در
ذهنشانتداعي شود اما بر خودمان خرده رواست آنگاه كه كارگران 9 ماه
بيحقوقمانده وقتي به همراه خانوادههاي خود به تجمع اعتراضي ايستادهاند،
خبر يك ما ائتلاف ملي بر سر اعتراض به واگويههاي يك زن پرخاشگري است كه
حتي اگر فرض حمايت و پشتوانه در خفاي اين نوع پرخاشگريها درست باشد تا
مادامي كه آشكارا به حمايت از اين رويه بديع برنخاستهاند اين همه اتحاد و
انرژي براي محكوم كردنش ضروري نبود.عجب بيراهه رفتيم آنگاه كه عدم صدور
اعتبارنامه كانون شورايعالي كار، مسكوت ماندن طرح بهسازي، قانونمند شدن
قراردادهاي موقت كار و عدم نظارت بر حسن اجراي قانون، اينچنين كارگران را
به خيابانها و پرسههاي بيهوده واداشته، آنگاه ما به جاي خرده گرفتن بر
اخذ تعهدهاي محضري از كارگران مبني بر سلب هرگونه ادعا عليه كارفرمايان در
مقابل سياستهاي دولت اصولگرا و حمايت بيحد از صاحبان صنايع به بهانه
ايجاد اشتغال كه امنيت شغلي كارگران را به مخاطره انداخته است، به فردي
خرده ميگيريم كه پس از مشاهده حجم وسيعي از خبرهاي رسانهها و مشغول ساختن
منتقدان و متفكران به نامهها و بيانيههاي خود، سربلند است كه ذهن جماعتي
را از اعتراض به سياستهاي معجزههزاره سومش (احمدينژاد) منحرف ساخته است.
به راستي آيا دغدغه توده مردمي كه به احمدينژاد در برابر آن ائتلاف ملي كه
براي رقيبش در انتخابات رياستجمهوي نهم به وجود آمده بود آري گفته بودند،
همسر الهام است يا همسران و دختران همين كارگراني كه هيچ نشاني و خبري از
اعتراضات غيرسياسي آنان در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران نيست؟ وقتي
رسانهها به عنوان ناظران و چشمهاي افكار عمومي در ركن چهارم دموكراسي هر
از چندگاهي متهم به عوامل بيگانه بودن و محور آمريكا شدن هستند، قطعا
كارگران گرسنه گردهمآمده در شهرستانهاي مختلف را عامل بيگانه پنداشتن،
طنز تلخي است كه طنز تلخترش ماييم.
پينوشت:
1- ايلنا: 25 شهريور
<ميبينم كه دخترم پنهاني كجا ميرود اما ...>
|