شيوه هاي اعمال قدرت زنان تغيير كرده است

نویدنو:9/2/1385

شيوه هاي اعمال قدرت زنان تغيير كرده است:گفت و گو به جاي نيرنگ و خدعه

نويسنده: مريم حسين‌خواه

نافرماني از دستورات به صورت آشكار يا پنهاني، عدم تمكين خاص يا عام، انجام كارها به صورت مخفيانه، دروغگويي، تظاهرر به بي دست و پايي، تمارض، گريه و زاري، سكوت و كم حرفي، همدستي با فرزندان و آشنايان براي قانع كردن شوهر روش‌هاي سنتي اعمال قدرت در خانواده هستند كه سال‌ها است از سوي زنان به كار گرفته مي‌شود، اما با تغيير ساختار خانواده، اين روش‌ها نيز دچار دگرگوني شده و بسياري از زنان از تكنيك‌هاي ديگري چون: گفت و گو، بحث، مذاكره و چانه زني براي اعمال قدرت استفاده مي‌كنند.
در پژوهشي كه از سوي «نوشين كشاورزنيا» دانشجوي كارشناسي ارشد رشته مطالعات زنان درباره «شيوه‌هاي اعمال قدرت زنان در زندگي خانوادگي» انجام شده است،شيوه هاي مدرن و سنتي اعمال قدرت و نفوذ زنان در خانواده مورد توجه قرار گرفته و رابطه اشتغال، ساخت قدرت خانواده، نوع نگرش زن نسبت به هرم قدرت و برخورداري زن از منابع ارزشمند با شيوه هاي اعمال قدرت بررسي شده است.
چارچوب مفهومي اين پژوهش بر اساس نظريه هاي ساختار بندي گيدنز و منابع شكل گرفته است. اين نظريه منابع مادي و غير مادي را موجب قدرتمندي شخص مي‌داند و بر اساس آن دارايي، درآمد، منزلت شغلي و تحصيلات از جمله منابع ارزشمند هستند و دسترسي به اين منابع از جمله عوامل موثر بر ساختار قدرت در خانواده است.
بر همين مبنا، سهيم شدن زنان در اين منابع سبب ايجاد تغييراتي در الگوي سنتي ساختار قدرت كه عموما مرد محور است، مي‌شود و امكان گسترش خانواده‌هاي مساوات طلب را فراهم مي‌كند.
بر اساس اين پژوهش: زنان در يك جامعه سنتي با خانواده هاي مرد محور، از منابع قدرت محدودي برخوردارند و بنابراين از روش‌هاي پوشيده، رفتار مقاومت گونه و منابع قدرت جنسيتي براي وادار كردن مردان به انجام خواسته‌هاي خود استفاده مي‌كنند. اين در حالي است كه بر اساس نظريات جامعه شناختي در جامعه دموكرات به خانواده دموكرات نيازمنديم و گفت و گو و مذاكره از ويژگي‌هاي اين خانواده است.
از سوي ديگر رفتارهاي زنان حتي اگر واكنشي هم باشند نشا‌نه هايي از قدرت را به همراه دارد. رفتارهاي مقاومت گونه، لجوجانه و به طور كلي امتناع از پذيرش بي قيد و شرط دستورات شوهر آنها را به عنوان عامليني معرفي مي‌كند كه در بازتوليدد نظام خانواده سهيم‌اند.
فرضيه‌هاي اين تحقيق بر اين مبنا استوار بوده كه: هرچه ساخت قدرت خانواده متقارن تر باشد‌،هرچه دسترسي زن به منابع ارزشمند بيشتر باشد هر چه پايگاه اقتصادي خانواده بالاتر باشد، كيفيت روابط زناشويي مثبت تر باشد، منزلت شغلي زنان بالاتر باشد و دسترسي زن به منابع ارزشمند بيشتر باشد، شيوه اعمال قدرت او مدرن تر است.
همچنين هرچه فاصله سني مرد از زن بيشتر باشد و مدت بيشتري از ازدواج گذشته باشد، استفاده زن از شيوه مدرن اعمال قدرت كاهش مي‌يابد.
كشاورزنيا با بررسي اين فرضيه‌ها در جامعه آماري اين پژوهش كه زنان متاهل 14_65 ساله رشتي بوده‌اند، نتيجه گرفته است:بين ساخت قدرت متقارن خانواده و شيوه اعمال قدرت مدرن زنان رابطه مستقيم و معناداري وجو دارد.خانواده اي كه ساخت قدرت آن نامتقارن است از الگوي تصميم گيري زن محور يا مرد محور تبعيت مي‌كند. در چنين خانواده اي خواست و نظر ديگران در تصميم گيري هاي خانوادگي دخالت داده نمي‌شود. فضاي روابط گفتماني وجود ندارد و از آنجا كه اعضا در شرايط يكسان و برابري نيستند، چانه زني و مذاكره نيز نتيجه بخش نخواهد بود.
بر اساس اين تحقيق،عامل تاثير گزار ديگر بر شيوه اعمال قدرت دسترسي زنان به منابع ارزشمند، همچون درآمد، دارايي، تحصيلات و منزلت شغلي است. چرا كه وقتي زنان سهم بيشتري از منابع ارزشمند داشته باشند اين احتمال كه قدرتي نزديك و يا برابر با همسر داشته باشند بيشتر مي‌شود. اين زنان كمتر حاضر مي‌شوند به زندگي همراه با آزار و خشونت و يا به دور از فضاي همدلي و صميميت ادامه دهند و براي حفظ زندگي خود ترجيح مي‌دهند كه به جاي استفاده از روشهاي پنهاني و مبتني بر آموزه‌هاي سنتي و جنسيتي به صورت مستقيم و رو در رو اعمال قدرت كنند و از طريق گفت و گو، بحث و مذاكره تنش‌‌هاي موجود را رفع كنند.
يافته هاي اين پژوهش نشان مي‌دهد كه علاوه بر اشتغال، تحصيلات هم عامل موثري در شيوه اعمال قدرت است و زنان با تحصيلات بالاتر در هردو گروه خانه دار و شاغل تمايل بيشتري به كارگيري شيوه هاي مدرن دارند.
يافته ديگر اين تحقيق مبني بر اين است كه نگرش زن نسبت به هرم قدرت خانواده با شيوه اعمال قدرت او رابطه مستقيم دارد.زناني كه باور درند خانواده بايد يك رئيس داشته باشد و حوزه هاي فعاليت زن و مرد تفكيك شده و مشخص هستند، سلسله مراتب عمودي قدرت در خانواده را باور دارند و بيشتر از زوش‌هاي سنتي اعمال قدرت بهره مي‌برند.
كشاورزنيا با تاكيد بر اينكه با تحولات جامعه در حال گذار ايران اوضاع و احوال حاكم بر خانواده ها هم در حال دگرگوني است و براي جلوگيري از تنش و گسيختگي روابط خانوادگي و در راستاي همسويي متقابل جامعه و خانواده دموكراتيك، ضرورت تغيير كنش هاي سنتي، قواعد و كليشه‌هاي مربوط به آن احساس مي‌شود، ارائه الگوهاي نوين رفتار زن ومرد در رسانه‌ها، اصلاح آن دسته از قوانني حقوقي كه بر نابرابري زن و مرد در خانواده صحه مي‌گذارند و الگوسازي براي تحقق دموكراسي در خانواده در كتاب هاي درسي و داستاني كودكان را براي ايجاد روابط خانوادگي به دور از اقتدار و سلسله مراتبي پيشنهاد كرده است.

نقل ار: زنستان

بازگشت به صفحه نخست