نویدنو:28/12/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

آقای رئیس جمهور.....!

سيد على صالحى


سال به سال

 هر سال

 يک سينً ساده

از سفره هفت سينً ما کم مى شود،

چرا...؟

 پريا مى پرسد،

پريا دخترً يکى از کارگرانً همين خطً واحد است.



سال به سال

 هر سال

هزار مشقً دشوار

 بر شبً تکليف و ترانه ما تحميل مى شود،

چرا...؟

چرا نمى گذارند

 کسى در امتحانً دشوارً نان و سرپناه و سايه

 قبول شود؟

پريا مى پرسد،

پريا دخترً يکى از کارگرانً نيشکرً تلخاب است.



سال به سال / هر سال

...

(بگذار سخن بگويم،)

 واژه ها بى وثيقه آزاد نمى شوند،

 اين کيفرخواستً تبانى با ترانه زندگى ست؟

پريا نمى پرسد

 من مى گويم،

 پدر من هم

 يکى از کارگرانً خسته همين جهان بود.



سال به سال

 هر سال

صحبت از نفت و چراغ و سپيده دم است

 صحبت از سفره گشودنً صبح است

 صحبت از علاقه عجيبى

به اسمً عدالت است،

اما پرده ها تاريک

 پدرها خسته

 سفره ها خالي،



سال به سال

هر سال

...

(بگذار سخن بگويم،)

بگذار هر چه مى خواهد ببارد

ببارد از سنگ، از سياهي، از سکوت،

 ما نوميد نمى شويم

 ما همچنان
سفره بى سينً خانواده خود را

 با الفبايً تمامٍ عيارً عشق مى آراييم،
اين را من نمى گويم
مادرانً ما مى گويند،

بازگشت به صفحه نخست         

                             blog stats

Free Web Counters & Statistics