|
||
نویدنو:28/12/1386 صفحه قابل چاپ است |
||
آقای رئیس جمهور.....!
سيد على صالحى
هر سال يک سينً ساده
از سفره هفت سينً ما کم مى شود،
پريا مى پرسد، هر سال هزار مشقً دشوار
بر شبً تکليف و ترانه ما تحميل مى شود، چرا نمى گذارند کسى در امتحانً دشوارً نان و سرپناه و سايه
قبول شود؟ واژه ها بى وثيقه آزاد نمى شوند،
اين کيفرخواستً تبانى با ترانه زندگى ست؟
من مى گويم، پدر من هم
يکى از کارگرانً خسته همين جهان بود. هر سال صحبت از نفت و چراغ و سپيده دم است صحبت از سفره گشودنً صبح است صحبت از علاقه عجيبى
به اسمً عدالت است، پدرها خسته
سفره ها خالي،
هر سال بگذار هر چه مى خواهد ببارد ببارد از سنگ، از سياهي، از سکوت، ما نوميد نمى شويم
ما همچنان
با الفبايً تمامٍ عيارً عشق مى آراييم، |
||
|